2. یک جمع بندى کلّى از سرگذشت سلیمان
بخشى از حالات سلیمان (علیه السلام) که در 30 آیه گذشته آمده، بیانگر مسائل بسیارى است که قسمتى از آن را در لابه لاى بحث ها خواندیم و به قسمت دیگرى اشاره گذرایى ذیلاً مى کنیم :
1. این داستان از موهبت علم وافرى که خداوند در اختیار سلیمان و داوود گذاشته است شروع مى شود، و به توحید و تسلیم در برابر فرمان پروردگار ختم مى گردد، آن هم توحیدى که پایگاهش نیز علم است.
2. این داستان نشان مى دهد که گاه غایب شدن یک پرنده و پرواز استثنایى او بر فراز یک منطقه ممکن است مسیر تاریخ ملّتى را تغییر دهد و آنها را از شرک به ایمان، و از فساد به صلاح بکشاند، و این است نمونه اى از قدرت نمایى پروردگار و نمونه اى از حکومت حق.
3. این داستان نشان مى دهد که نور توحید در تمام دل ها پرتوافکن است و حتّى یک پرنده ظاهراً خاموش، از اسرار عمیق توحید خبر مى دهد.
4. براى توجّه دادن یک انسان به ارزش واقعیش و نیز هدایت او به سوى اللّه باید نخست غرور و تکبّر او را در هم شکست، تا پرده هاى تاریک از جلوى چشم واقع بین او کنار برود، همان گونه که سلیمان با انجام دادن دو کار، غرور ملکه سبا را درهم شکست؛ حاضر ساختن تختش و به اشتباه افکندن او در برابر ساختمان قسمتى از قصر.
5. هدف نهایى در حکومت انبیا کشورگشایى نیست، بلکه هدف همان چیزى است که در آخرین آیه مورد بحث خواندیم که سرکشان به گناه خود اعتراف کنند، و در برابر ربّ العالمین سر تعظیم فرود آورند، و لذا قرآن با همین نکته داستان فوق را پایان مى دهد.
6. روح «ایمان» همان «تسلیم» است، به همین دلیل هم سلیمان در نامه اش روى آن تکیه مى کند، و هم ملکه سبا در پایان کار.
7. گاه یک انسان با دارا بودن بزرگ ترین قدرت، ممکن است نیازمند موجود ضعیفى همچون یک پرنده شود، نه تنها از علم او که از کار او نیز کمک مى گیرد و گاه مورچه اى با آن ضعف و ناتوانى وى را تحقیر مى کند.
8. نزول این آیات در مکّه که مسلمانان سخت از سوى دشمنان در فشار بودند و تمام درها به روى آنان بسته بود مفهوم خاصّى داشت، مفهومش تقویت روحیّه و دلدارى به آنان و امیدوار ساختن آنان به لطف و رحمت پروردگار و پیروزى هاى آینده بود (ر.ک: ج 15، ص 506 ـ 515).
بخش هفتم: زنان پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله)
سفارش ها، احکام و حکایت هایی درباره زنان پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)
ماجراى افك و رفع اتهام از همسر پیامبر
(إِنَّ الَّذِینَ جَاءُوا بِالاْفْکِ عُصْبَةٌ مِّنْکُمْ لاَ تَحْسَبُوهُ شَرّآ لَّکُمْ بَلْ هُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ لِکُلِّ امْرِءٍ مِّنْهُمْ مَّا اکْتَسَبَ مِنَ الاْثْمِ وَالَّذِى تَوَلَّى کِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِیمٌ * لَّوْلاَ إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بِأَنفُسِهِمْ خَیْرآ وَقَالُوا هَذَا إِفْکٌ مُّبِینٌ * لَّوْلاَ جَاءُوا عَلَیْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَإِذْ لَمْ یَأْتُوا بِالشُّهَدَاءِ فَأُوْلَئِکَ عِنْدَ اللهِ هُمُ الْکَاذِبُونَ * وَلَوْلاَ فَضْلُ اللهِ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَتُهُ فِى الدُّنْیَا وَالاْخِرَةِ لَمَسَّکُمْ فِى مَا أَفَضْتُمْ فِیهِ عَذَابٌ عَظِیمٌ * إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِکُمْ وَتَقُولُونَ بِأَفْوَاهِکُمْ مَّا لَیْسَ لَکُمْ بِهِ عِلْمٌ وَتَحْسَبُونَهُ هَیِّنآ وَهُوَ عِنْدَ اللهِ عَظِیمٌ * وَلَوْلاَ إِذْ سَمِعْتُمُوهُ قُلْتُمْ مَّا یَکُونُ لَنَا أَنْ نَّتَکَلَّمَ بِهَذَا سُبْحَانَکَ هَذَا بُهْتَانٌ عَظِیمٌ)
به یقین کسانى که آن تهمت عظیم را عنوان کردند گروهى (متشکّل و توطئه گر) از شما بودند؛ امّا گمان نکنید این ماجرا به زیان شماست، بلکه خیر شما در آن است؛ هر یک از آنها سهم خود را از این گناهى که مرتکب شدند دارند؛ و آن کس از آنان که بخش مهمّ آن را بر عهده داشت عذاب عظیمى براى اوست! * چرا هنگامى که این (تهمت) را شنیدید، مردان و زنان باایمان نسبت به کسى که از خودشان بود، گمان خیر نبردند و نگفتند این دروغ بزرگِ آشکارى است؟! * چرا چهار شاهد بر آن نیاوردند؟! و هنگامى که گواهان را نیاوردند، آنان در پیشگاه خدا دروغگویانند. * و اگر فضل و رحمت الهى در دنیا و آخرت شامل حال شما نمى شد، به خاطر این گناهى که کردید عذاب سختى به شما مى رسید! * (به یاد آورید) زمانى را که این شایعه را از زبان یکدیگر مى گرفتید، و با دهان خود سخنى مى گفتید که به آن یقین نداشتید؛ و آن را ساده و کوچک مى پنداشتید در حالى که نزد خدا بزرگ است! * چرا هنگامى که آن را شنیدید نگفتید: «ما حق نداریم که به این سخن تکلّم کنیم؛ خداوندا منزّهى تو، این بهتان بزرگى است»؟!
(سوره نور، آیات 11-16)