فهرست کتاب


زن در تفسیر نمونه

آیت الله مکارم شیرازی تهیه و تنظیم : سعید داودی

مرا با مال نفریبید

فرستادگان ملکه سبا با کاروان هدایا، سرزمین یمن را پشت سر گذاشتند و به سوى شام و مقر سلیمان حرکت کردند، به گمان اینکه سلیمان از مشاهده هدایا خوشحال مى شود و به آنها شادباش مى گوید، «امّا همین که با سلیمان روبه رو شدند صحنه عجیبى در برابر آنان نمایان گشت، سلیمان نه تنها از آنها استقبال نکرد، بلکه گفت: آیا شما مى خواهید مرا با مال (خود) کمک کنید، در حالى که این اموال در نظر من بى ارزش است، آنچه خداوند به من بخشیده، از آنچه به شما داده بهتر و پرارزش تر است» (فَلَمَّا جَاءَ سُلَیْمَـنَ قَالَ أَتُمِدُّونَنِ بِمَالٍ فَمَا آتَانِىَ اللَّهُ خَیْرٌ مِمَّا آتَیکُمْ).
مال چه ارزشى در برابر مقام نبوّت، علم، دانش، هدایت و تقوا دارد؟ «شما هستید که به هدایاى خود شاد مى شوید» (بَلْ أَنْتُمْ بِهَدِیَّتِکُمْ تَفْرَحُونَ).
آرى، شما هستید که هرگاه یک چنین هدایاى پرزرق و برق و گران قیمتى براى هم بفرستید چنان مسرور مى شوید که برق شادى در چشمانتان ظاهر مى گردد امّا اینها در نظر من کم ارزش و بى مقدار است.
به این ترتیب سلیمان (علیه السلام) معیارهاى ارزش را در نظر آنها تحقیر کرد و روشن ساخت که معیارهاى دیگرى براى ارزش در کار است که معیارهاى معروف نزد دنیاپرستان در برابر آن بى رنگ و بى بهاست.
سپس براى اینکه قاطعیّت خود را در مسأله حقّ و باطل نشان دهد، به فرستاده مخصوص ملکه سبا گفت: «به سوى آنان بازگرد (و این هدایا را نیز با خود ببر) امّا بدان ما به زودى با لشکرهایى به سراغ آنها خواهیم آمد که توانایى مقابله با آن را نداشته باشند» (ارْجِعْ إِلَیْهِمْ فَلَنَأْتِیَنَّهُمْ بِجُنُودٍ لاَ قِبَلَ لَهُمْ بِهَا).
«و ما آنها را از آن سرزمین آباد با ذلّت خارج مى کنیم در حالى که کوچک و حقیر خواهند بود» (وَلَنُخْرِجَنَّهُمْ مِنْهَا أَذِلَّةً وَ هُمْ صَاغِرُونَ). (531)
اشاره به اینکه نه تنها آنها را از سرزمینشان بیرون مى رانیم بلکه با وضع ذلّت بار و توأم با حقارت، به گونه اى که تمام کاخ ها، اموال، جاه و جلال خود را از دست خواهند داد، چرا که در برابر آیین حق تسلیم نشدند و از در مکر و فریب وارد گشتند.
البتّه این تهدید براى فرستادگانى که وضع سلیمان (علیه السلام) را از نزدیک دیدند و لشکر و عسکر او را تماشا کردند یک تهدید جدّى و قابل ملاحظه بود.
با توجّه به آنچه در آیات قبل خواندیم که سلیمان دو چیز از آنها خواست «ترک برترى جویى» و «تسلیم در برابر حق» و پاسخ ندادن آنها به این دو امر و توسّل به ارسال هدیه، دلیل بر امتناع آنها از پذیرش حق و ترک استعلا بود، به این دلیل آنها را تهدید به فشار نظامى مى کند.
هرگاه ملکه سبا و اطرافیان او تقاضاى دلیل و مدرک، یا معجزه و مانند آن کرده بودند به آنها حق مى داد که بیشتر تحقیق کنند، امّا فرستادن هدیه ظاهرش این بود که آنها در مقام انکارند.
این را نیز مى دانیم که مهم ترین خبر ناگوار هدهد به سلیمان درباره این قوم و جمعیّت این بود که آنها آفتاب پرست اند و خداوند بزرگ را که بر غیب و شهود آسمان و زمین سلطه دارد رها کرده، در برابر مخلوقى به خاک مى افتند.
سلیمان (علیه السلام) از این مسأله ناراحت شد و مى دانیم بت پرستى چیزى نیست که آیین هاى الهى در برابر آن سکوت کنند، یا بت پرستان را به عنوان یک اقلّیّت مذهبى تحمّل نمایند، بلکه در صورت لزوم با توسّل به زور بتکده ها را ویران و آیین شرک و بت پرستى را برمى چینند.
از توضیحاتى که در بالا دادیم روشن مى شود که تهدید سلیمان با اصل اساسى «لاَاِکْرَاهَ فِى الدِّینِ» تضادّى ندارد که بت پرستى دین نیست، بلکه یک خرافه و انحراف است.

نکته ها :

1. قابل توجّه اینکه زهد در منطق ادیان الهى این نیست که انسان از مال، ثروت و امکانات دنیا بى بهره باشد، بلکه حقیقت زهد آن است که اسیر اینها نگردد، بلکه امیر بر آن باشد، و سلیمان (علیه السلام) این پیامبر بزرگ الهى با رد کردن هدایاى گرانبهاى ملکه سبا نشان داد که امیر است نه اسیر.
در حدیثى از امام صادق (علیه السلام) مى خوانیم: «الدُّنیا أصغَرُ قَدراً عِندَ اللّهِ وَ عِندَ أنبِیائِهِ وَأولِیائِهِ مِن أن یَفرَحوا بِشَىءٍ مِنها، أو یَحزَنوا عَلَیهِ فَلا یَنبَغی لِعالِمٍ وَ لا لِعاقِلٍ أن یَفرَحَ بِعَرَضِ الدُّنیا؛ دنیا در پیشگاه خدا و نزد انبیا و اولیاى الهى کوچک تر از آن است که آنها را خوشحال و ذوق زده کند، یا با از دست رفتن آن غمگین شوند؛ بنابراین، براى هیچ عالم و عاقلى سزاوار نیست از متاع ناپایدار دنیا شادمان گردد». (532)
2. باز در این بخش از داستان سلیمان (علیه السلام) درس هاى قابل ملاحظه اى است که در لابه لاى تعبیرات پرمعنى آیات نهفته است :
الف) هدف از لشکرکشى کشتار انسان ها نیست، بلکه هدف آن است که دشمن خود را در موضع ضعیفى بداند و قدرت مقابله در خود نبیند (جُنُودٌ لا قِبَلَ لَهُم بِها).
این تعبیر نظیر همان چیزى است که به مسلمانان دستور داده شده که «آن چنان نیرو فراهم سازید که دشمن را بترسانید» (وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ). (533)
ب) سلیمان مخالفان خود را تهدید به قتل نمى کند، بلکه تهدید به بیرون راندن از کاخ ها و قصرها با ذلّت و خوارى مى کند، و این قابل توجّه است.
ج) سلیمان مخالفان خود را غافلگیر نمى سازد، بلکه قبلاً با صراحت آنها را در جریان حمله خویش مى گذارد.
د) سلیمان چشمداشتى به اموال دیگران ندارد، بلکه مى گوید: آنچه خدا به من داده بهتر است، او مواهب الهى را در قدرت مادّى و مالى خلاصه نمى کند، او به علم و ایمان و مواهب معنوى مفتخر است (ر.ک: ج 15، ص 490 ـ 494).

ادامه داستان ملکه سبا

(قَالَ یَا أَیُّهَا المَلَؤُا أَیُّکُمْ یَأْتِینِی بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَنْ یَأْتُونِ مُسْلِمِینَ * قَالَ عِفْریتٌ مِّنَ الْجِنِّ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَّقَامِکَ وَإِنِّى عَلَیْهِ لَقَوِىٌّ أَمِینٌ * قَالَ الَّذِى عِنْدَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْکِتَابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرّآ عِنْدَهُ قَالَ هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّى لِیَبْلُوَنِى أَأَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ وَمَنْ شَکَرَ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّى غَنِىٌّ کَرِیمٌ)
(سلیمان) گفت: «اى بزرگان! کدام یک از شما تخت او را براى من مى آورد پیش از آنکه به حال تسلیم نزد من آیند؟» * فرد نیرومندى از جنّ گفت: «من آن را نزد تو مى آورم پیش از آنکه از جایگاهت برخیزى و من نسبت به این امر، توانا و امینم.» * (امّا) کسى که دانشى از کتاب (آسمانى) داشت گفت: «من پیش از آنکه چشم برهم زنى، آن را نزد تو خواهم آورد!» و هنگامى که (سلیمان) آن (تخت) را نزد خود ثابت و پابرجا دید گفت: «این از فضل پروردگار من است، تا مرا آزمایش کند که آیا شکر او را به جا مى آورم یا کفران مى کنم؟! و هر کس شکر کند، به نفع خود شکر مى کند؛ و هر کس کفران نماید (به خودش زیان رسانده،) چراکه پروردگار من، بى نیاز و بخشنده است». (سوره نمل، آیات 38-40)
تفسیر :