فهرست کتاب


زن در تفسیر نمونه

آیت الله مکارم شیرازی تهیه و تنظیم : سعید داودی

هیرودیا و توطئه قتل حضرت یحیى(علیه السلام)

نه تنها تولّد یحیى شگفت انگیز بود، مرگ وى هم از پاره اى جهات عجیب بود.
غالب مورّخان مسلمان و همچنین منابع معروف مسیحى، جریان این شهادت را چنین نقل کرده اند(هر چند اندک تفاوتى در خصوصیّات آن در میان آنها دیده مى شود).
یحیى قربانى روابط نامشروع یکى از طاغوت هاى زمان خود با یکى از محارم خویش شد، به این ترتیب که «هرودیس» پادشاه هوسباز فلسطین، عاشق «هرودیاس» دختر برادر خود شد و زیبایى وى دل او را در گرو عشقى آتشین قرار داد، لذا تصمیم به ازدواج با او گرفت.
این خبر به پیامبر بزرگ خدا یحیى رسید. او صریحاً اعلام کرد که این ازدواج نامشروع است و مخالف دستورهاى تورات، و من با چنین کارى مبارزه خواهم کرد.
سر وصداى این مسأله در تمام شهر پیچید و به گوش هرودیاس رسید. او که یحیى را بزرگ ترین مانع بر سر راه خویش مى دید تصمیم گرفت در یک فرصت مناسب از وى انتقام بگیرد و این مانع را از سر راه هوس هاى خویش بردارد. در نتیجه ارتباط خود را با عمویش بیشتر کرد و زیبایى خویش را دامى براى او قرار داد و آن چنان در وى نفوذ نمود که سرانجام روزى هرودیس به او گفت: هر آرزویى دارى از من بخواه که منظورت مسلّماً انجام خواهد یافت.
هرودیاس گفت من هیچ چیز جز سر یحیى را نمى خواهم، زیرا او نام من و تو را بر سر زبان ها انداخته و همه مردم به عیبجویى ما نشسته اند، اگر مى خواهى دل من آرام گیرد و خاطرم شاد شود باید این عمل را انجام دهى.
هرودیس که دیوانه وار به آن زن عشق مى ورزید، بى توجّه به عاقبت کار، تسلیم شد و چیزى نگذشت که سر یحیى را نزد آن زن بدکار حاضر ساختند. امّا عواقب دردناک آن عمل سرانجام دامان وى را گرفت. (495)
در احادیث اسلامى مى خوانیم که سالار شهیدان امام حسین (علیه السلام) فرمود: «از پستى هاى دنیا اینکه سر یحیى بن زکریّا را به عنوان هدیه براى زن بدکاره اى از زنان بنى اسرائیل بردند».یعنى شرایط من و یحیى از این نظر نیز مشابه است، زیرا یکى از هدف هاى قیام من مبارزه با اعمال ننگین طاغوت زمانم یزید است.(تفسیر نمونه، ج13، ص41-43).

همسر نوح میان غرق شدگان

(فَأَوْحَیْنَا إِلَیْهِ أَنْ اصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْیُنِنَا وَوَحْیِنَا فَإِذَا جَاءَ أَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّورُ فَاسْلُکْ فِیهَا مِنْ کُلٍّ زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ وَأَهْلَکَ إِلاَّ مَنْ سَبَقَ عَلَیْهِ الْقَوْلُ مِنْهُمْ وَلاَ تُخَاطِبْنِى فِى الَّذِینَ ظَلَمُوا إِنَّهُمْ مُّغْرَقُونَ)
ما به نوح وحى کردیم که: کشتى را در حضور ما، و مطابق وحى ما بساز. و هنگامى که فرمان ما فرا رسد، و(آب از) تنور بجوشد (که نشانه فرا رسیدن طوفان است)، از هریک (از انواع حیوانات) یک جفت در کشتى سوار کن؛ و(همچنین) خانواده ات را، مگر آنانى که قبلاً وعده هلاکشان داده شده ]= همسر و فرزند کافرت[؛ و دیگر درباره ستمکاران با من سخن مگو (و شفاعت مکن)، که آنان همگى غرق خواهند شد. (سوره مؤمنون، آیه 27)

تفسیر :

در اینجا فرمان پروردگار فرا رسید و مقدّمات نجات نوح، یاران اندکش و نابودى مشرکان لجوج فراهم شد.
مى فرماید: «ما به نوح وحى فرستادیم که کشتى را در حضور ما و طبق فرمان ما بساز» (فَأَوْحَیْنَا إِلَیْهِ أَنِ اصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْیُنِنَا وَ وَحْیِنَا).
تعبیر «بِأعیُنِنا» (در برابر دیدگان ما) اشاره به این است که تلاش تو در این راه در حضور ما و تحت پوشش حمایت ماست؛ بنابراین، با فکر راحت و آسوده به راه خود ادامه ده و از هیچ چیز ترس و واهمه نداشته باش.
ضمناً تعبیر به «وَحیِنا» نشان مى دهد که نوح (علیه السلام) طرز ساختن کشتى و چگونگى آن را از وحى الهى آموخت و گرنه چنان چیزى ـ طبق نوشته تواریخ ـ تا آن زمان سابقه نداشت، به همین دلیل نوح کشتى را آن چنان متناسب با مقصد و مقصود خود ساخت که هیچ کمبودى در آن نبود. سپس چنین ادامه مى دهد: «هنگامى که فرمان ما فرا رسد، و نشانه اش این است که آب از درون تنور خواهد جوشید، بدان زمان طوفان نزدیک شده است، بلافاصله از تمام انواع حیوانات یک جفت (نر و ماده) انتخاب و در کشتى سوار کن» (فَإِذَا جَاءَ أَمْرُنَا وَ فَارَ التَّنُّورُ فَاسْلُکْ فِیهَا مِنْ کُلٍّ زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ).
«و خانواده و دوستان باایمانت را بر کشتى سوار کن، مگر آنها که قبلاً وعده هلاکشان داده شده است» (اشاره به همسر نوح و یکى از فرزندانش است) (وَأَهْلَکَ إِلاَّ مَنْ سَبَقَ عَلَیْهِ الْقَوْلُ مِنْهُمْ).
و باز اضافه مى کند: «و دیگر درباره این ستمگران (که هم بر خویش ستم کردند و هم بر دیگران) با من سخنى مگو که آنها همگى غرق خواهند شد، و جاى گفت وگو نیست» (وَ لاَ تُخَاطِبْنِى فِى الَّذِینَ ظَلَمُوا إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ).
البتّه این اخطار به خاطر آن بود که ممکن بود نوح (علیه السلام) تحت تأثیر عواطف انسانى یا عاطفه پدر و فرزندى قرار گیرد و باز درباره آنها شفاعت کند در حالى که آنها دیگر شایسته شفاعت نبودند.(تفسیر نمونه، ج14، ص250-251).