فهرست کتاب


زن در تفسیر نمونه

آیت الله مکارم شیرازی تهیه و تنظیم : سعید داودی

سرآغاز تولّد مسیح

بعد از بیان سرگذشت یحیى، قرآن به داستان تولّد عیسى و سرگذشت مادرش مریم اشاره مى کند که پیوند بسیار نزدیکى میان این دو ماجرا وجود دارد. زیرا اگر تولّد یحیى از پدرى پیر و مادرى نازا عجیب است، تولّد عیسى از مادر بدون پدر عجیب تر است؛ اگر رسیدن به مقام عقل و نبوّت در کودکى شگفت انگیز است، سخن گفتن در گهواره آن هم از کتاب و نبوّت، شگفت انگیزتر است و به هر حال هر دو آیتى است از قدرت خداوند بزرگ، و اتّفاقاً هر دو مربوط به کسانى است که با هم قرابت بسیار نزدیک از جهت نَسَب داشتند، زیرا مادر یحیى خواهر مادر مریم بود و هر دو زنانى نازا بودند و در آرزوى فرزندى صالح به سر مى بردند.
نخستین آیه مورد بحث مى گوید: «و در این کتاب آسمانى (قرآن) از مریم یاد کن هنگامى که از خانواده اش جدا شد و در ناحیه شرقى (بیت المقدس) قرار گرفت» (وَاذْکُرْ فِى الْکِتَابِ مَرْیَمَ إِذِانْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِهَا مَکَانًا شَرْقِیًّا).
او در حقیقت مى خواست مکانى خالى و فارغ از هرگونه دغدغه پیدا کند که به راز و نیاز با خداى خود بپردازد و چیزى او را از یاد محبوب غافل نکند، بدین رو ناحیه شرق بیت المقدس ـ آن معبد بزرگ ـ را که شاید محلّى آرام تر و یا از نظر تابش آفتاب پاک تر و مناسب تر بود برگزید.
کلمه «إنتَبَذَت» از مادّه «نبذ»، به گفته راغب، به معنى دور انداختن اشیاءِ ناقابل است. این تعبیر در آیه فوق شاید اشاره به آن باشد که مریم به صورت متواضعانه، گمنام
و خالى از هرگونه کارى که جلب توجّه کند، از جمع کناره گیرى کرد و آن مکان از خانه خدا را براى عبادت برگزید.
در این هنگام «میان خود و آنان حجابى افکند» تا خلوتگاهش از هر نظر کامل شود (فَاتَّخَذَتْ مِنْ دُونِهِمْ حِجَابًا).
در این جمله تصریح نشده است که این حجاب براى چه منظور بوده، آیا براى آن بوده که آزادتر و خالى از دغدغه و اشتغال حواس بتواند به عبادت پروردگار و راز و نیاز با او پردازد؟
یا براى این بوده است که مى خواسته شست وشو و غسل کند؟ آیه از این نظر ساکت است.
به هر حال «در این هنگام ما روح خود (یکى از فرشتگان بزرگ) را به سوى او فرستادیم، و او در شکل انسانى بى عیب و نقص بر مریم ظاهر شد» (فَأَرْسَلْنَا إِلَیْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِیًّا).
پیداست در اینجا چه حالتى به مریم دست داد. او که همواره پاکدامن زیسته، در دامان پاکان پرورش یافته، و در میان جمعیّت و مردم ضرب المثل عفّت و تقواست، از دیدن چنین منظره اى که مرد بیگانه اى به خلوتگاه او راه یافته چه وحشتى به او دست داد. ازاین رو «گفت: من از شرّ تو به خداى رحمان پناه مى برم اگر پرهیزگارى» (قَالَتْ إِنِّى أَعُوذُ بِالرَّحْمَـنِ مِنْکَ إِنْ کُنْتَ تَقِیًّا).
و این نخستین لرزه اى بود که سراسر وجود مریم را فراگرفت.
بردن نام خداى رحمان و توصیف او به رحمت عامّه اش از یک سو، و تشویق او به تقوا و پرهیزگارى از سوى دیگر، همه براى آن بود که اگر آن شخص ناشناس قصد سوئى دارد او را کنترل کند. و از همه بالاتر پناه بردن به خدا، خدایى که در سخت ترین حالات تکیه گاه انسان است و هیچ قدرتى در مقابل قدرت او عرض اندام نمى کند، مشکلات را حل خواهد کرد.
مریم با گفتن این سخن در انتظار عکس العمل مرد ناشناس بود، انتظارى آمیخته با وحشت و نگرانى بسیار، امّا این حالت دیرى نپایید و مرد ناشناس زبان به سخن گشود و مأموریّت و رسالت عظیم خویش را چنین بیان کرد، «گفت: من فرستاده پروردگار توام» (قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّکِ).
این جمله همچون آبى که بر آتش بریزد به قلب پاک مریم آرامش بخشید.
ولى این آرامش نیز چندان طولانى نشد، زیرا بلافاصله افزود: آمده ام «تا پسر پاکیزه اى (از نظر خلق و خوى و جسم و جان) به تو ببخشم» (لاِهَبَ لَکِ غُلاَمًا زَکِیًّا).
از شنیدن این سخن، لرزش شدید دیگرى وجود مریم را فراگرفت و بار دیگر در نگرانى عمیقى فرو رفت و «گفت: چگونه ممکن است من فرزندى براى من باشد در حالى که تاکنون انسانى با من تماس نداشته است و زن آلوده اى هم نبوده ام؟» (قَالَتْ أَنَّى یَکُونُ لِى غُلاَمٌ وَ لَمْ یَمْسَسْنِى بَشَرٌ وَ لَمْ أَکُ بَغِیًّا).
او در این حال تنها به اسباب عادى مى اندیشید و فکر مى کرد براى اینکه زنى صاحب فرزند شود دو راه بیشتر وجود ندارد: یا ازدواج و انتخاب همسر و یا آلودگى و انحراف. من که خود را بهتر از هر کس مى شناسم، نه تاکنون همسرى داشته ام و نه هرگز زن منحرفى بوده ام؛ تاکنون هرگز شنیده نشده کسى بدون این دو، صاحب فرزند شود.
امّا به زودى طوفان این نگرانى مجدّد، با شنیدن سخن دیگرى از پیک پروردگار فرو نشست. او با صراحت به مریم «گفت: مطلب همین است. پروردگارت فرموده : این کار بر من آسان است» (قَالَ کَذلِکِ قَالَ رَبُّکِ هُوَ عَلَىَّ هَیِّنٌ).
تو که خوب از قدرت من آگاهى. تو که میوه هاى بهشتى را در فصلى که در دنیا شبیه آن وجود نداشت در کنار محراب عبادت خویش دیده اى. تو آواى فرشتگان را که شهادت به پاکیت مى دادند شنیده اى. تو مى دانى که جدّت آدم از خاک آفریده شد. پس چرا از این خبر تعجّب مى کنى؟
سپس افزود: «و (ما مى خواهیم) او را براى مردم نشانه اى قرار دهیم» (وَلِنَجْعَلَهُ آیَةً لِلنَّاسِ).
«و رحمتى باشد از سوى ما» براى بندگانمان (وَ رَحْمَةً مِنَّا).
و به هر حال «این امرى است پایان یافته» و جاى گفت وگو ندارد (وَ کَانَ أَمْرًا مَقْضِیًّا).
نکته ها :

1. منظور از روح خدا چیست؟

تقریباً همه مفسّران معروف، روح را در اینجا به «جبرئیل» فرشته بزرگ خدا تفسیر
کرده اند. تعبیر «روح» از او به خاطر آن است که هم روحانى است و هم وجودى است حیات بخش، زیرا حامل رسالت الهى به پیامبران است که احیاکننده همه انسان هاى لایق هستند.
اضافه روح در اینجا به خدا دلیل بر عظمت و شرافت این روح است که یکى از اقسام اضافه، اضافه تشریفیه است.
ضمناً از آیه مورد بحث استفاده مى شود که نزول جبرئیل مخصوص پیامبران نبوده است. البتّه به عنوان وحى و آوردن شریعت و کتاب هاى آسمانى منحصراً بر آنها نازل مى شده ولى براى رساندن پیام هاى دیگر (مانند پیام مزبور به مریم) مانعى ندارد که با غیر پیامبران نیز روبه رو شود.

2. «تمثّل» چیست؟

«تمثّل» در اصل از مادّه «مثول» به معنى ایستادن در برابر شخص یا چیزى است. «مُمَثَّل» به چیزى مى گویند که به صورت دیگرى نمایان گردد، بنابراین «تَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِیًّا» یعنى آن فرشته الهى به صورت انسان درآمد.
بى شک معنى این سخن آن نیست که جبرئیل صورتاً و سیرتاً تبدیل به انسان شد زیرا چنین انقلاب و تحوّلى ممکن نیست، بلکه منظور این است که او به صورت انسان درآمد هرچند سیرت او همان فرشته بود. ولى مریم در ابتداى امر که خبر نداشت چنین پنداشت که در برابر او انسانى است سیرتاً و صورتاً.
در روایات اسلامى و تواریخ «تَمَثّل» به معنى وسیع کلمه بسیار دیده مى شود، از جمله اینکه ابلیس در آن روز که مشرکان در «دارالندوه» جمع شده بودند و براى نابودى پیامبر (صلی الله علیه و آله) توطئه مى چیدند، او در لباس پیرمردى خیراندیش و خیرخواه ظاهر شد، و به اغوا کردن سران قریش پرداخت.
یا دنیا و باطن آن به صورت زن زیبا و دلربایى در برابر على (علیه السلام) نمایان شد و قدرت نفوذ در وى را نیافت که داستانش مفصّل و معروف است.
و نیز در روایات مى خوانیم که مال و فرزند و عمل انسان هنگام مرگ در چهره هاى مختلف و خاص در برابر او مجسّم مى شوند.
و یا اعمال انسان در قبر و روز قیامت تجسّم مى یابد و هر کدام در شکل خاصّى
ظاهر مى گردد. «تَمَثّل» در تمام این موارد مفهومش این است که چیزى یا شخصى صورتاً به شکل دیگرى در مى آید، نه اینکه ماهیّت و باطن آن تغییر یافته باشد(405) (ر.ک: ج 13، ص 44 ـ 50).