4. «امامت» یا آخرین سیر تکاملى ابراهیم(علیه السلام)
از آنچه در بیان حقیقت امامت گفتیم، به خوبى استفاده مى شود که ممکن است کسى مقام پیامبرى و تبلیغ و رسالت را داشته باشد، امّا مقام امامت در او نباشد. این مقام، نیازمند شایستگى فراوان در جمیع جهات است، و همان مقامى است که ابراهیم(علیه السلام)پس از آن همه آزمایش ها و شایستگى ها پیدا کرد، و این آخرین حلقه سیر تکاملى ابراهیم(علیه السلام) بود.
آنها که گمان مى کنند منظور از امامت، تنها «فرد شایسته و نمونه بودن» است، گویا به این حقیقت توجّه ندارند که چنین مطلبى از آغاز نبوّت در ابراهیم(علیه السلام)بوده است.
و کسانى که گمان مى کنند منظور از امامت یعنى «سرمشق و الگو بودن» براى مردم; باید به آنها گفت: این صفت براى ابراهیم(علیه السلام) و همه انبیا از آغاز دعوت نبوّت وجود داشت، و به همین دلیل پیامبر باید معصوم باشد; زیرا اعمالش الگوست.
بنابراین، امامت مقامى است والا و حتّى برتر از مقام نبوّت و رسالت و این همان مقامى است که ابراهیم(علیه السلام)پس از آزمایش، شایستگى آن را از طرف خداوند دریافت داشت.
5. ظالم کیست؟
منظور از «ظلم» در جمله (لا یَنالُ عَهْدِى الظَّالِمِینَ); تنها ستم کردن به دیگران نیست، بلکه ظلم (در برابر عدل) در اینجا به معناى وسیع کلمه به کار رفته، و نقطه مقابل عدالت به معناى گذاردن هر چیز در جاى خویش است. بنابراین، ظلم آن است که شخص یا کار یا چیزى را در موقعیّتى که شایسته آن نیست، قرار دهند.
از آنجا که مقام امامت و رهبرى ظاهرى و باطنى خلق، مقامى فوق العاده پر مسؤولیّت و باعظمت است، یک لحظه گناه و نافرمانى و سوءِ پیشینه، سبب مى شود که لیاقت این مقام سلب گردد.
ازاین رو در احادیث مى خوانیم: امامان اهل بیت(علیهم السلام) براى اثبات انحصار خلافت بلافصل پیامبر(صلى الله علیه وآله) به على(علیه السلام)، به آیه مورد بحث استدلال مى کردند. اشاره به اینکه دیگران در دوران جاهلیّت بت پرست بودند، تنها کسى که یک لحظه در مقابل بت سجده نکرد، على(علیه السلام) بود. چه ظلمى از این بالاتر که انسان بت پرستى کند.(122) لقمان به فرزندش گفت: «(یَا بُنَىَّ لاَ تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ); پسرم! چیزى را همتاى خدا قرار مده که شرک، ظلم بزرگى است».(123)
در حدیثى که هشام بن سالم از امام صادق(علیه السلام) نقل کرده آمده است: «... قَدْ کانَ إبراهیمُ(علیه السلام) نَبیّاً وَلَیسَ بِإمام، حَتّى قالَ اللهُ: (إِنِّى جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا، قالَ وَمِنْ ذُرِّیَّتِى)فَقالَ اللهُ: (لاَ یَنَالُ عَهْدِى الظَّالِمِینَ)، مَنْ عَبَدَ صَنَماً اَوْ وَثَناً لا یَکونُ إماماً; ابراهیم پیامبر بود پیش از آنکه امام باشد، تا اینکه خداوند فرمود: من تو را امام و پیشواى مردم قرار دادم. ابراهیم گفت: از دودمان من (نیز امامانى قرار بده). خداوند فرمود: پیمان من به ستمکاران نمى رسد، کسى که بتى را پرستیده باشد صلاحیت امام بودن را ندارد».(124)
در حدیث دیگرى عبدالله بن مسعود از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل مى کند که خداوند به ابراهیم فرمود:
«لا اُعْطیکَ عَهداً لِظالم مِنْ ذُرِّیَّتِکَ. قالَ: یا رَبِّ وَمَنِ الظّالِمُ مِنْ وُلدى الَّذى لا یَنالُ عَهْدُکَ؟ قالَ: مَنْ سَجَدَ لِصَنَم مِنْ دُونِى لا اَجْعَلُهُ إماماً اَبداً وَ لا یَصِحُّ اَنْ یَکونَ إِماماً!; پیمان امامت را به ستمکاران از دودمان تو نمى بخشم. ابراهیم عرض کرد: ستمکارانى که این پیمان به ایشان نمى رسد، چه کسانى هستند؟ خداوند فرمود: کسى که بر من سجده نکند و بت بپرستد، هرگز او را امام قرار نخواهم داد و صلاحیّت ندارد که امام باشد».(125)
6. امام از سوى خدا تعیین مى شود
از آیه مورد بحث استفاده مى شود که:
الف) امام (رهبر معصوم همه جانبه مردم) باید از سوى خدا تعیین گردد، زیرا امامت یک نوع عهد و پیمان الهى است و چنین کسى را باید خداوند که او طرف پیمان است، تعیین کند.
ب) افرادى که رنگ ستم به خود گرفته اند و در زندگى آنها نقطه تاریکى از ظلم ـ اعمّ از ظلم به خویشتن یا ظلم به دیگران ـ و حتّى یک لحظه بت پرستى وجود داشته است، قابلیّت امامت ندارند و به اصطلاح، امام باید در تمام عمر خود معصوم باشد.
آیا کسى جز خدا مى تواند از وجود این صفات آگاه گردد؟
و اگر با این معیار بخواهیم جانشین پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) را تعیین کنیم، کسى جز امیرمؤمنان على(علیه السلام) نمى تواند باشد.
جالب اینکه نویسنده المنار از قول ابوحنیفه نقل مى کند که او معتقد بود خلافت فقط شایسته علویان است، به همین دلیل شورش بر ضدّ حکومت وقت (منصور عباسى) را جایز مى دانست، و نیز به همین علّت حاضر نشد منصب قضاوت را در حکومت خلفاى بنى عبّاس بپذیرد. نویسنده المنار سپس اضافه مى کند: ائمّه چهارگانه اهل سنّت همه با حکومت هاى زمان خود مخالف بودند، و آنها را شایسته رهبرى مسلمانان نمى دانستند، زیرا افرادى ظالم و ستمگر بودند.(126)
ولى عجیب است که در عصر ما بسیارى از علماى اهل تسنن، حکومت هاى ظالم و جبّار و خودکامه را که ارتباطشان با دشمنان اسلام مسلّم و قطعى است، و ظلم و فسادشان بر کسى پوشیده نیست، نه تنها تأیید و تقویت مى کنند، بلکه آنها را اولواالامر و واجب الاطاعه مى شمرند!