فهرست کتاب


گنجینه معارف 3 (110 موضوع)

محمد رحمتی شهرضا

نكات

شرایط یك مدیریّت كارآمد در جامعه: 1- اعتماد مردم. 2- صداقت. 3- علم و دانایى. 4- پیش بینى صحیح. 5- اطاعت مردم. در جامعه اسلامى، ایمان شرط اصلى مدیریّت و سرپرستى است. «لا یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكافِرِینَ أَوْلِیاء». در مدیریّت الهى، لازمه سپردن مسئولیّت ها، گرفتن پیمان است. وحدت و قدرت و سیاست و مدیریّت مسلمانان، باید به نوعى باشد كه دشمن به ناامیدى كشیده شود. رهبرى و مدیریّت صحیح، با عفو و عطوفت همراه است. شرط سرپرستى و مدیریّت، لیاقت تأمین و اداره زندگى است و به این جهت، مردان نه تنها در امور خانواده، بلكه در امور اجتماعى، قضاوت و جنگ نیز بر زنان مقدّمند. سیماى یك جامعه و مدیریّت سالم آن است كه مردمش باایمان، رهبرش آسمانى، فرمان برى و اطاعت مردم قوى، منحرفانش پشیمان و اهل استغفار و رهبرش پذیرا و مهربان باشد. پیروزى، بدون تشكیلات، مدیریّت، قدرت، وحدت، جرأت و... امكان ندارد. علم و حكمت دو شرط لازم براى تدبیر و مدیریّت است. در نظام مدیریّت و تشویق دیگران، باید همواره نیكوكاران را امتیاز داد. در مدیریّت باید همه جوانب و شرایط را پیش بینى كرد. در مدیریّت، گاهى باید به دلیل تغییر شرایط و متناسب با مخاطب، آیین نامه ها تغییر كند و این منافات با قاطعیّت ندارد. مدیریّت و تدبیر را باید از خدا آموخت كه انتقادش در كنار عفو و رحمت است. تقسیم كار، یكى از اصول مدیریّت و زندگى جمعى است. مدیریّت بحران و اداره جامعه در شرایط حاد و دشوار از وظایف اصلى حكومت است. زمان، عنصر بسیار مهمى در برنامه ریزى و مدیریّت است. آینده نگرى و برنامه ریزى بلند مدّت براى مقابله با مشكلات اقتصادى جامعه، لازمه مدیریّت كشور است. در مدیریّت، هم محبّت لازم است و هم تهدید. عوامل تولید در اختیار انسان است. (آب، خاك و نور خورشید...) اگر نارسایى و كمبودى وجود دارد به خاطر مدیریّت غلط و توزیع نامطلوب است. یكى از اصول مدیریّت، آینده نگرى و دوراندیشى است. رهبرى و مدیریّت باید متمركز در شخص واحد باشد و دیگران با او همكارى كنند. تعدّد در مدیریّت، مایه از هم پاشیدگى و فساد است. «وَ لا نُكَلِّفُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها وَ لَدَیْنا كِتابٌ یَنْطِقُ بِالْحَقِّ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ(2377)؛ و ما هیچ كس را جز به مقدار توانش تكلیف نمى كنیم، و نزد ما كتابى است كه به حقّ سخن مى گوید (و بر كار مردم گواه است) و به آنان هیچ ستمى نمى شود.» برخى از شرایط مدیریّت در این آیه ذكر شده است، از جمله: الف: آشنایى به توانایى افراد و واگذارى كار به مقدار توان آنان. «وُسْعَها». ب: نظارت دقیق بر كار و وظایف آنان. «كِتابٌ یَنْطِقُ بِالْحَقِّ». ج: عدالت در تنبیه یا تشویق آنان. «وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ». در دست گرفتن مدیریّت جامعه، آرزوى عباد الرحمن است، زیرا عهده دار شدن امامت و رهبرى متّقین، ارزش است. گوش دادن به سخنان دیگران، نشانه ادب و یكى از شرایط مدیریّت است. قدرت طرّاحى و برنامه ریزى، از شرایط مدیریّت است. مدیریّت به قدرت و صلابت نیاز دارد. در مدیریّت، وقتى كسى را به مأموریّتى مى فرستید رهایش نكنید و او را تأیید و تقویت كنید. در مدیریّت، همیشه نیروى ذخیره داشته باشید. تشویق افراد نیكوكار لازمه مدیریّت و سنّت الهى است. در مدیریّت حتّى المقدور نیروها را حفظ كنید. (خداوند به خاطر یك ترك اولى، اولیاى خود را از گردونه اجتماع خارج نمى كند). على(علیه السلام) فرمود: كسى كه خود را رهبر مردم قرار داد، باید پیش از آن كه به تعلیم دیگران پردازد، خود را بسازد، و پیش از آن كه به گفتار تربیت كند، با كردار تعلیم دهد، زیرا آن كس كه خود را تعلیم دهد و ادب كند سزاوارتر به تعظیم است از آن كه دیگرى را تعلیم دهد و ادب بیاموزد.»(2378)

لطیفه

× سدِّ منیّت
زمان طاغوت به شهرى رفته بودم. با شركت گروهى از فرهنگیان و طلاب و سرشناس هاى شهر، جلسه اى مخفیانه، تشكیل شده بود. جلسه از ساعت 12 تا 3 نیمه شب طول كشید. بحث این بود كه با این شاه و برنامه هایش چه باید كرد؟ هر كس چیزى گفت. من گفتم: ما باید این سد منیّت را بشكنیم. به جاى اینكه منتظر آمدن جوانها به مسجد باشیم، عبا را كنار بگذاریم و پاى تخته سیاه برویم، باید شهامت داشته باشیم، آن وقت مثالى زدم. گفتم: حدیث داریم نگهداشتن بول، مضر و نمازخواندن در این حالت مكروه است. اگر باوضو به مسجد رسیدى و احتیاج به آب پیدا كردى، در صورتى كه بول كنى و وضو بگیرى، به نماز جماعت نمى رسى، اسلام مى گوید: از نماز جماعتى كه آن قدر ثواب دارد، صرف نظر كن و بول را نگه ندار. اما ما گاهى ساعتها در جلسه اى مى نشینیم در حالى كه بول خود را نگه داشته ایم و شهامت بیرون رفتن و ادراركردن را نداریم و مى گوئیم زشت است. كسى كه شهامت این كار را ندارد، نمى تواند مردم را براه بیندازد. تا من این را گفتم، جمعیّتى بلند شدند و راه افتادند. معلوم شد همه ادرار داشته اند.

سفارش سركارگر

مدیر كارخانه به كارگر: چرا بیكار اینجا ایستاده اى، مگر سركارگر به تو نگفت چه كار كنى؟
كارگر: چرا آقاى مدیر، سركارگر گفت: هر وقت شما آمدید، بروم زود بیدارش كنم!