فهرست کتاب


گنجینه معارف 3 (110 موضوع)

محمد رحمتی شهرضا

گریه در خانه حمزه

حضرت حمزه عموى پیامبر(صلى الله علیه و آله) از مكه به مدینه مهاجرت كرده بود، و لذا كسى را نداشت، جنگ احد فرا رسید، حمزه در جنگ فعالانه شركت كرد و از سایر رزمندگان بهتر درخشید تا مظلومانه به فیض شهادت رسید.
و به همین مناسبت لقب «سیّدالشهداء» یعنى سالار شهیدان، را به او دادند.
جنگ احد به پایان رسید، خانواده شهدا در سوگ عزیزانشان نشسته بودند و با گریه هایشان خاطره آنان را بزرگ مى داشتند. پیامبر(صلى الله علیه و آله) از احد برگشت، وقتى به مدینه وارد شدند دیدند كه در خانه همه شهداء گریه هست جز خانواده حمزه. حضرت فقط یك جمله فرمود: «اما حمزة فلابواكى له؛ همه شهدا گریه كننده دارند جز حمزه كه گریه كننده ندارد.»
تا این جمله را فرمود، صحابه رفتند به خانه هایشان و گفتند: پیامبر(صلى الله علیه و آله) فرمود حمزه گریه كننده ندارد. ناگهان زنانى كه براى فرزندان خودشان یا شوهرانشان، یا پدرشان یا برادرشان مى گریستند، به احترام پیامبر و به احترام جناب حمزة بن عبدالمطلب، به خانه حمزه آمدند و براى آن جناب گریستند. و بعد از این دیگر سنّت شد، هر كس براى هر شهیدى كه مى خواست بگرید، اول مى رفت خانه جناب حمزه و براى او مى گریست.(1858)

یهودى خبیث

مى گویند: وقتى كه «ابوبكر» مُرد، خاندان او و از جمله «عایشه» كه دختر ابوبكر و همسر پیغمبر بود، گریه و شیون مى كردند. صداى شیون كه از خانه ابوبكر بلند شد، «عمر» پیغام داد كه به این زنها بگوئید ساكت شوند.
ساكت نشدند. دو مرتبه پیغام داد بگوئید ساكت شوند، اگر نه با تازیانه ادبشان مى كنم. هى پیغام پشت سر پیغام. به عایشه گفتند: عمر دارد تهدید مى كند و مى گوید گریه نكنید.
گفت: پسر خطاب را بگوئید بیاید تا ببینم چه مى گوید.
عمر به احترام عایشه آمد. عایشه گفت: چه مى گویى كه پشت سر هم پیغام مى دهى؟
گفت: من از پیغمبر شنیدم كه اگر كسى بمیرد و كسانش برایش بگریند، هر چه اینها بگریند او معذّب مى شود، گریه هاى اینها براى او عذاب است.
عایشه گفت: تو نفهمیده اى، اشتباه كرده اى، قضیه چیز دیگرى است، من مى دانم قضیه چیست؛ یك وقت مرد یهودى خبیثى مرده بود و كسانش براى او گریه مى كردند. پیغمبر(صلى الله علیه و آله) فرمود: در حالى كه اینها مى گریند، او دارد عذاب مى شود، نگفت گریه اینها سبب عذاب اوست بلكه گفت اینها دارند برایش مى گریند ولى نمى دانند كه او دارد عذاب مى شود. این چه ربطى به این مسئله؟! به علاوه اگر گریه كردن بر میّت حرام باشد، ما گناه مى كنیم چرا خدا یك بى گناه را عذاب كند؟! او چه گناهى دارد كه ما گریه كنیم و خدا او را عذاب كند؟!
عمر گفت: عجب! اینطور بوده مطلب؟!
عایشه گفت: بله اینطور بوده.
عمر گفت: اگر زنها نبودند، عمر هلاك شده بود!(1859)

عزادارى امام زمان(علیه السلام)

توفیقى بود چند عاشورا كربلا بودم. روز عاشورا مردم كربلا عزادارى را زود تمام كرده و به استقبال هیئت طویریج مى روند.
من علماى زیادى را دیدم كه پابرهنه در این هیئت شركت كرده و به سر و سینه مى زدند، از جمله شهید محراب آیت اللّه مدنى. از ایشان پرسیدم: راز این قصه چیست؟
فرمودند: سید بحرالعلوم كه از علماى بزرگ نجف بود، براى زیارت به كربلا آمده بودند. در مسیر راه حرم، به تماشاى هیئت عزاداراى طویریج مى ایستد. ناگهان مردم مى بینند سید بحرالعلوم عبا و عمّامه را به كنارى گذارده وبه داخل جمعیّت رفته و یاحسین! یاحسین مى كند.
طلبه ها مى روند آقا را از داخل جمعیّت نجات دهند تا زیر دست و پا له نشود؛ امّا اجازه نمى دهند. بعد از عزادارى مى بینند سید در آستانه غش كردن است، علّت این حركت را مى پرسند؟ سید مى گوید: همین كه مشغول تماشاى هیئت بودم، حضرت مهدى(علیه السلام) را دیدم كه با پاى برهنه و سر بدون عمامه، در میان عزاداران به سر و سینه مى زند، من شرم كردم كه تماشاچى باشم.(1860)