آیا ارضای کامل امیال فطری امکان پذیر است؟
در این جا ممکن است شبههای به ذهن برسد که هر چند امیال فطری، به سوی بی نهایت هستند، ولی از کجا که ارضای کامل آنها امکان داشته باشد؟ مخصوصاً با توجه به این که انسان، خود موجودی ضعیف و ناتوان است و نیروهای طبیعی و اکتسابیِ او نیز محدود هستند و هر قدر هم توسعه پیدا کنند، سرانجام، از نظر زمان متناهیاند و با فرا رسیدن مرگ پایان میپذیرند.
حل این شبهه، به بیانی که مقتضای اسلوب این بحث باشد، این است که دلیل امکان آن ها، خود فطرت است؛ زیرا امیال فطری، از واقعیات عینی و جزء قوانین و نوامیس هستی میباشند و مانند انجذابهاییاند که خود، دلالت بر وجود قوه جاذبه دارند، نه از قبیل صورتهای ذهنی که به وسیله حواس یا نیروهای فکری به دست میآیند و نسبت آنها با حقایق عینی، نسبت کاشف و منکشف است تا احتمال مخالفت آنها با واقع داده شود.
و اما محدودبودن قوای انسانی و پایان یافتن آنها به مرگ، مبتنی بر
﴿ صفحه 47﴾
اصالت ماده و انحصار حیات به زندگیِ دنیوی است که این هر دو مبنا، خلاف فطرتند، و میل فطریِ انسان به کمالات فوق طبیعی و به زندگیِ جاودانی، باطل کننده آنها و دلیل کافی بر اثبات ماورای طبیعت و اثبات زندگیِ اخروی است.
البته دلیل این مطلب، منحصر به فطرت نیست و براهین عقلی و نقلی متعددی میتوان بر آن اقامه کرد که ذیلا تنها به یکی از آنها اشاره میشود:
تأمل در نظام آفرینش، این حقیقت را آشکار میکند که از کوچک ترین ذرات تا بزرگ ترین کهکشانها همه و همه، تابع نظمی بدیع و شگفت انگیز هستند، و بقای جهان و پدید آمدن پدیدههای بی شمار آن مرهون همین نظام متقن و سنجیده و حساب شده است. و هر قدر علوم ترقی کنند، بهتر میتوانند عظمت این نظام و دقت اسرار و حکمتهای آن را آشکار سازند. و صنایع و اختراعات حیرت انگیز بشر، در سایه کشف این اسرار و روابط میان موجودات به وقوع پیوسته است. بنابراین، نمیتوان پیدایش پدیدهای را در جهان، بی حساب و گزاف شمرد و آن را لغو و بیهوده پنداشت؛ زیرا پیدایش آن، معلول این نظام و خود، جزئی از آن و مهرهای در دستگاه عظیم آفرینش و به نوبه خود، مؤثر در حرکت و جنبش آن به سوی هدف و غایت مطلوب است، و اساساً وجود لغو و بیهوده، خواه ناخواه، به بی نظمی و فساد میانجامد. پس وجود امیال فطری هم در انسان لغو و عبث نخواهد بود، بلکه برعکس، عامل مهمی برای ترقی و تکامل و رسیدن او به سعادت و خوشبختی است و اگر خوشبختی و کمال انسان، منحصر در سعادت مادی و محدود بود، وجود امیال نامحدود لغو میبود.
قراردادن این امیال در نهاد انسان، در صورتی که ارضای آنها ممکن
﴿ صفحه 48﴾
نباشد، نظیر آن است که راهی را به کسی نشان دهند و چنان وانمود کنند که راهی بس طولانی و دور است، به طوری که شخص مزبور همه نیروهای خود را برای پیمودن آن متمرکز کند و با سرعت به طرف مقصد موهوم حرکت کند. در این هنگام که با شتاب پیش میرود، ناگهان سرش با شدت به سنگ بخورد و معلوم شود که آن راه، بن بستی بیش نبوده است. بدیهی است چنین فریب کاریای درخور آفریدگار حکیم نیست و تنها کار نا بخردانی است که در اثر عقدههای روانی، از فریب دادن مردم و رنج بردن و شکست خوردن ایشان لذت میبرند و سرانجام، از ناکامی فریب خوردگان، مستانه میخندند
قرآن شریف میفرماید:
«اَوَلَمْ یَتَفَکَّرُوا فی اَنْفُسِهِمْ ما خَلَقَ اللّهُ السَّماواتِ وَالاَرْضَ وَما بَیْنَهُما اِلاّ بِالْحَقِّ...»**روم/ 8. ***
مگر با خود نیندیشیدند که خدا آسمانها و زمین را جز به حق نیافریده است؟
«وَیَتَفَکَّرُونَ فی خَلْقِ السَّماواتِ وَالاَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلا سُبْحانَکَ...»**آل عمران/ 191. ***
و در آفرینش آسمانها و زمین میاندیشند، پروردگارا! این (جهان) را باطل نیافریدی، منزهی ...
«وَ ما خَلَقْنا السَّماءَ وَالاَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما لاعِبینَ...»**انبیاء/ 16. ***
آسمانها و زمین و مابین آنها را به بازیچه نیافریدیم.
«اَفَحَسِبْتُمْ اَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً وَ اَنَّکُمْ اِلَیْنا لا تُرْجَعُونَ؟»**مؤمنون/ 115.***
آیا پنداشتید که شما را بیهوده آفریدیم و به سوی ما بازگردانده نمیشوید.
﴿ صفحه 49﴾
آیا ارتباط آگاهانه کامل با آفریدگار، عقلا ممکن است؟
طبق نتیجهای که از تأملات گذشته به دست آمد، ارضای کامل خواستههای فطریِ انسان، تنها در سایه ارتباط کامل و آگاهانه با مبدأ هستی، امکان پذیر است. امکان چنین ارتباطی را میتوان با برهان فلسفی اثبات کرد و آن این که همه موجودات، پیوندی ناگسستنی با آفریدگار خود دارند و حقیقت وجودشان، عین ربط و تعلق به او است، و چون انسان میتواند علم حضوریِ آگاهانه به حقیقت خویش پیدا کند و حقیقت او جز ربط به آفریدگار نیست، پس میتواند ارتباط آگاهانه کامل با او پیدا کند و به عبارت دیگر، ارتباط وجودیِ کامل خود را با او بیابد و عیاناً مشاهده کند.
اما علم حضوری به نفس، مورد اتفاق همه فلاسفه الهی است. هرگاه توجه انسان از ادراکات حسی و خواطر نفسانی، منصرف و به طرف ذات خویش منعطف شود، آن را با علم حضوری خواهد یافت. این علم، در دیگر حالات هم هست، هرچند در اثر اشتغال به مدرکات دیگر، توجه تفصیلی به آن نداشته باشد. و میتوان با تقلیل تعلقات مادی و تمرین خودنگری و متمرکزکردن توجه به خویش، آن را تقویت کرد و به مرتبهای از وضوح و آگاهی رسانید.
و اما ارتباط وجودی و وابستگیِ آفریدگار را میتوان با اصول حکمت متعالیه، که مرحوم صدرالمتألهین آنها را تبیین کرده است، اثبات کرد.
﴿ صفحه 50﴾
بدین ترتیب که وجود، دارای مراتب طولی است، و مراتب نازل، به ترتیب، شعاعی از مرتبه عالی و معلول آن و قائم به آن هستند. علیت حقیقی به معنای ربط وجودی است نه بین دو شیئ که هر کدام مستقلا وجود دارند؛ زیرا در این صورت، هیچ کدام از آنها در وجود، نیازی به دیگری نخواهند داشت. بلکه میان یک شیئ مستقل و یک شیئ غیر مستقل که وجودش عین ربط و تعلق به علت است. پس وجود معلول نسبت به علت حقیقی، که افاضه کننده وجود به او است، چیزی جز ربط محض و اضافه اشراقیه نیست، و اگر کسی حقیقت آن را مشاهده کند، آن را قائم به علت و پرتوی از آن خواهد یافت.
بنابراین، کسی که به مشاهده حقیقت خویش نایل شود، خود را قائم و متعلق به آفریدگار، بلکه عین ربط و تعلق به او خواهد یافت. و چنین مشاهدهای از مشاهده پرتوی از انوار قیّوم متعال انفکاک نخواهد داشت؛ زیرا درک ربط وجود غیر مستقل، بدون درک ذی ربط و موجود مستقلی که قیّوم آن است، امکان ندارد:
«وَاَنِرْ اَبْصارَ قُلُوبِنا بِضِیاءِ نَظَرِها اِلَیْکَ حَتّی تَخْرِقَ اَبْصارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ اِلی مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصیرَ اَرْواحُنا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِکَ.»**مناجات شعبانیه.***
چشمهای دل ما را به نور نظر به سوی خودت روشن کن تا چشم دلها پردههای نور را بدرد و به معدن عظمت برسد و روحهای ما به بارگاه قدس تو آویخته گردد.
پس مشاهده حقیقت نفس، توأم با مشاهده استقلالیِ پرتوی از نور جمال و جلال الهی است:
«مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ عَرَفَ رَبَّهُ.»
﴿ صفحه 51﴾
و هر قدر دایره وجودیِ نفس وسیع تر و مرتبه آن کامل تر و مشاهده آن عمیق تر و با توجه و تمرکز بیش تر باشد، درک انوار الهی بیش تر و روشن تر خواهد بود:
«وَالْحِقْنی بِنُورِ عِزِّکَ الاَبْهَجَ فَاَکُونَ لَکَ عارِفاً وَ عَنْ سِواکَ مُنْحَرِفاً»**همان.***
و مرا به پر بهجت ترین نور عزتت ملحق ساز تا تنها شناسای تو بوده، از غیر تو روگردان شوم.
و هر قدر انسان، وابستگی و عدم استقلال خود را بهتر درک کند، توجهش به صاحب ربط و موجود اصیل و مستقل، بیش تر خواهد شد و از انوار عظمت او بیش تر بهره مند خواهد گردید تا به حدی که آینه تمام نما و مظهر کامل ذات پروردگار ـ جَلَّتْ عَظَمَتُه ـ گردد:
«لا فَرْقَ بَیْنَکَ وَ بَیْنَها اِلاّ اَنَّهُمْ عِبادُکَ وَ خَلْقُکَ رَتْقُها وَ فَتْقُها بِیَدِکَ بِدْؤُها مِنْکَ وَعَودُها اِلَیْکَ.»**دعای روزهای ماه رجب.***
میان تو و آنها جدایی نیست جز این که ایشان بندگان و آفریدگان تواَند و تدبیر آنها به دست تو است آغاز ایشان از تو است و بازگشتشان به سوی تو است.
با یافتن چنین ارتباطی، خواست حقیقت جویی و قدرت طلبیِ انسان کاملا ارضا میشود و در اثر وصول به مطلوب حقیقی و یافتن ارتباط وجودیِ خود با او به عالی ترین لذتها نایل میگردد، و کامل ترین مرتبه آن، هنگامی حاصل میشود که نفس به طور کلی از تدبیر بدن فارغ بوده، نیازی به توجه به غیر حق نداشته باشد، و شواغل این جهان، توجه او را به خود جلب نکند و از استغراق در مشاهده باز ندارد:
﴿ صفحه 52﴾
«وَ اَقِرَّ أَعْیُنَنا یَوْمَ لِقائِکَ بِرُؤیَتِکَ.»**مناجات زاهدین.***
و چشمهای ما را در روز ملاقاتت به دیدارت روشن ساز.
سادهترین راه
سادهترین راهی که برای اعتقاد به امکان ارتباط با عالم قدس و بارگاه ربوبی وجود دارد، همان راهی است که پروردگار متعال به وسیله فرستادگان خویش به عموم مردم نشان داده و بدین وسیله، نهایت منت را بر بندگان خویش نهاده و حجت را بر ایشان تمام کرده است:
«لِئَلاّ یَکُونَ لِلنّاسِ عَلَی اللّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ.»**نساء/ 165. ***
تا مردم بعد از پیامبران حجتی بر خدا نداشته باشند.
پیامبران الهی بدون استثنا، مردم را به تقرب به سوی پرودگار و ارتباط با سرچشمه علم و قدرت بی نهایت دعوت کرده اند، و رسیدن به نعمتهای جاودانی و لذتهای بی نهایت را و نیز هر چه را بخواهند، به ایشان وعده داده اند:
«لَهُمْ ما یَشاؤُونَ عِنْدَ رَبِّهِمْ ذلِکَ جَزاءُ الُْمحْسِنِینَ.»**زمر/ 34. ***
هر چه بخواهند، نزد پروردگارشان دارند. این پاداش نیکوکاران است.
«فیها ما تَشْتَهیهِ الاَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الاَعْیُنُ.»**زخرف/ 71. ***
در آن (بهشت) است هر چه دلها بخواهد و چشمها از آن لذت برد.
«فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما اُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ اَعْیُن.»**سجده/ 17.***
هیچ کس نمیداند برای ایشان چه چشم روشنی پنهان شده است.
﴿ صفحه 53﴾
«لَهُمْ ما یَشاؤُونَ فیها وَ لَدَیْنا مَزیدٌ.»**ق/ 35. ***
برای ایشان است در بهشت هر چه بخواهند و نزد ما فزونی است.
«اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذی صَدَقنا وَعْدَهُ وَاَوْرَثَنَا الاَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَیْثُ نَشاءُ.»**زمر/ 74. ***
ستایش خدای را که به وعده خود وفا فرمود و ما را وارث زمین قرار داد تا از بهشت، هر جا بخواهیم، جایگزین شویم.
امتیاز اساسیِ دعوت آنان بر دعوت دیگر مصلحان، یادآوری همین نکته است که این زندگیِ محدود و زودگذر، آخرین منزل انسان نیست، بلکه مقدمهای برای کسب سعادت ابدی و پلی برای رسیدن به جهان جاودانی است:
«بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا وَالآخِرَةُ خَیْرٌ وَ اَبْقی اِنَّ هذا لَفِی الصُّحُفِ الاُولی صُحُفِ اِبْراهیمَ وَ مُوسی.»**اعلی/ 16 ـ 19. ***
بلکه زندگی دنیا را میگزینید در حالی که آخرت بهتر و پایدارتر است و همین مطلب در نامههای نخستین، نامههای ابراهیم و موسی هست.
چنان که علت عمده انکار کافران و رد دعوت انبیا، استبعاد همین حقیقت بوده است:
«وَقالَ الَّذِینَ کَفَرُوا هَلْ نَدُلُّکُمْ عَلی رَجُل یُنَبِّئُکُمْ اِذا مُزِّقْتُمْ کُلَّ مُمَزَّق اِنَّکُمْ لَفی خَلْق جَدید أَفْتَری عَلَی اللّهِ کَذِباً اَمْ بِهِ جِنَّةٌ بَلِ الَّذینَ لایُؤْمِنُونَ بِالاخِرَةِ فی الْعَذابِ وَالضَّلالِ الْبَعیدِ.»**سبا/ 7.***
و کسانی که کافر شدند، گفتتند: آیا راهنماییتان کنیم به مردی که به شما خبر میدهد، هنگامی که کاملا متلاشی شدید در آفرینش تازهای خواهید بود؟ آیا بر
﴿ صفحه 54﴾
خدا دروغ بسته یاجنون دارد؟ بلکه کسانی که ایمان به آخرت ندارند، در عذاب و گمراهیِ دوری هستند.
«زَعَمَ الَّذِینَ کَفَرُوا اَنْ لَنْ یُبْعَثُو قُلْ بَلی وَ رَبِّی لَتُبْعَثُنَّ ثُمَّ لَتُنَبَّؤُنَّ بِما عَمِلْتُمْ وَ ذلِکَ عَلَی اللّهِ یَسیرٌ... یَوْمَ یَجْمَعُکُمْ لِیَوْمِ الْجَمْعِ ذلِکَ یَوْمُ التَّغابُنِ وَمَنْ یُؤْمِنْ بِاللّهِ وَ یَعْمَلْ صالِحاً یُکَفِّرْ عَنْهُ سَیِّئاتِهِ وَ یُدْخِلْهُ جَنَّات تَجْری مِنْ تَحْتِها الاَنْهارُ خالِدینَ فیها اَبَداً ذلِکَ الْفَوزُ الْعَظیمُ وَالَّذینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِایاتِنا اُوْلئِکَ اَصْحابُ النّارِ خالِدینَ فیها وَ بِئْسَ الْمَصیرُ.»**تغابن/ 7 ـ 10. ***
کسانی که کافر شدند، پنداشتند که هرگز برانگیخته (زنده) نخواهند شد. بگو: آری به خدا قسم برانگیخته خواهید شد و خبر داده خواهید شد به آن چه انجام داده اید و این بر خدا آسان است. روزی که شما را برای روز جمع گرد آورد آن، روز مغبون کردن یکدیگر است. هر کس ایمان به خدا آورد و کار شایسته کند، خدا کارهای بدش را جبران کند و او را به بهشتهایی درآورد که زیر درختانشان نهرها جاری است و برای همیشه در آن جاویدان خواهند بود و آن است کامیابی بزرگ. و کسانی که کفر ورزیدند و آیات ما را تکذیب کردند، آنان دوزخیانند در آن جاویدان، و بد سرمنزلی است.
«وَ نَحْشُرُهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ عَلی وُجُوهِهِمْ عُمْیاً وَ بُکْماً وَ صُمّاً مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ کُلَّما خَبَتْ زِدْناهُمْ سَعیراً. ذلِکَ جَزاؤُهُمْ بِاَنَّهُمْ کَفَرُوا بِآیاتِنا وَقالُوا أَاِذا کُنّا عِظاماً وَ رُفاتاً أَاِنّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقاً جَدیداً. اَوَلَمْ یَرَوْا اَنَّ اللّهَ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَالاَرْضَ قادِرٌ عَلی اَنْ یَخْلُقَ مِثْلَهُمْ وَ جَعَلَ لَهُمْ اَجَلا لا رَیْبَ فیهِ فَاَبَی الظّالِمُونَ اِلاّ کُفُوراً.»**اسراء/ 97 ـ 99.***
و ایشان را در روز قیامت به رو افتاده، کور و لال و کر محشور کنیم، جایگاهشان دوزخ است، هر چه آتشش فروکش کند، برافروختگی اش بیفزاییم. آن کیفر ایشان
﴿ صفحه 55﴾
است که به آیات ما کفر ورزیدند و گفتند: آیا هنگامی که ما خاک و استخوان شدیم به آفرینش تازهای برانگیخته خواهیم شد؟
مگر ندیدند (ندانستند) خدایی که آسمانها و زمین را آفریده، توانا است که مثل ایشان را بیافریند و برای ایشان سرآمدی قرار داده که در آن شکی نیست؛ ولی ستمگران جز از ناسپاسی ابا دارند.
فرستادگان خدا تنها به دعوت و وعد و وعید اکتفا نکردند، بلکه نمونههایی از آثار ارتباط با عالم ربوبی و منبع بی نهایت علم و قدرت را به اذن پروردگارشان نشان دادند تا همگان بفهمند که تنها راه کسب علم و قدرت، توسل به اسباب محدود مادی نیست و استفاده از علوم الهی و قدرتهای فوق طبیعی برای بشر امکان پذیر است.
انبیا با دادن اخبار غیبی و کشف رازهای پنهانی و بیان علوم و حکمت ها، بدون تحصیل و تعلّم، امکان ارتباط با عالم ربوبی و دریافت علوم غیبی و لدنی را عملا اثبات کردند:
«وَ عَلَّمَ آدَمَ الاَسْماءَ کُلَّها... .»**بقره/ 31. ***به آدم همه نامها را آموخت.
«وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنّا عِلْماً.»**کهف/ 65. ***و از نزد خود به او دانشی آموختیم.
«وَ آتَیْناهُ الْحُکْمَ صَبِیّاً.»**مریم/ 12. *** و او را به کودکی حکم دادیم.
«قالُوا کَیْفَ نُکَلِّمُ مَنْ کانَ فِی الْمَهْدِ صَبِیّاً. قَالَ اِنّی عَبْدُ اللّهِ آتانِیَ الْکِتابَ وَ جَعَلَنی نَبِیّاً.»**مریم/ 29 ـ 30.***
گفتند: چگونه با کودکی در گهواره سخن گوییم؟! وی گفت: من بنده خدایم که به من کتاب داد و مرا پیامبر ساخت.
﴿ صفحه 56﴾
«وَ اُنَبِّئُکُمْ بِما تَأْکُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ فی بُیُوتِکُم.»**آل عمران/ 49. ***
به شما خبر میدهم از آن چه میخورید و از آن چه در خانه هایتان ذخیره میکنید.
«عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّیْرِ وَ اُوتینا مِنْ کُلِّ شَیْء.»**نمل/ 16. ***
به ما سخن پرندگان تعلیم داده شد و از هر چیز عطا گردید.
«کُلاَّ آتَیْناً حُکْماً وَ عِلْماً.»**انبیاء/ 79.*** به هر یک، حکمت و دانشی دادیم.
بالاتر از همه، خود قرآن کریم است که معجزه جاودانی پیغمبر اسلام(صلی الله علیه وآله وسلم)می باشد و بر یک فرد تحصیل نکرده در یک جامعه منحط و عقب افتاده نازل شده است و از آغاز نزول، جن و انس را به آوردن یک سوره مانند آن به معارضه طلبیده و چنان که میدانیم، با وجود کثرت دواعی بر این کار، چنین معارضهای تاکنون تحقق نیافته و طبق پیشگویی صریح قرآن، هرگز نیز تحقق نخواهد یافت.
هم چنین پیامبران الهی با انجام دادن کارهای خارق العاده و پیروزی بر نیروهای طبیعی، امکان رهایی از قیود مادی و دست یافتن بر قدرت شکست ناپذیر را عملا اثبات کرده اند.
بیرون آمدن شتر زنده از دل کوه به وسیله حضرت صالح، نجات یافتن حضرت ابراهیم از آتش عظیم نمرود، اژدهاشدن عصا، شکافته شدن دریا و جاری شدن دوازده چشمه آب از یک سنگ به وسیله حضرت موسی، شفایافتن کور مادرزاد و زنده شدن مردگان به وسیله حضرت عیسی، و رام شدن نیروهای محسوس و نامحسوس برای حضرت سلیمان(علیهم السلام)نمونههایی از کارهای خارق العاده پیامبران است که قرآن شریف نقل
﴿ صفحه 57﴾
می فرماید. جانشینان انبیا و حتی بسیاری از پیروان راستین ایشان نیز از این گونه علوم و قدرتها بهره مند بوده اند.
در حدیث قدسی آمده است:
«عَبْدی اَطِعْنی حَتّی اَجْعَلَکَ مِثْلی اَنَا اَقُولُ لِلشَّیءِ کُنْ فَیَکُونُ اَجْعَلُکَ تَقُولُ لِلشَّیءِ کُنْ فَیَکُونُ.»
بنده ام! اطاعت من کن تا تو را نمونه خود سازم، من به (هر) چیز میگویم: «باش»، به وجود میآید. تو را چنین کنم که به هر چیز بگویی: باش، به وجود آید.
و اگر کراماتی که به نقل صحیح و متواتر ثابت شده، جمع آوری شود، مجلدات بزرگی را تشکیل خواهد داد.
آیا با این همه سزاوار است کسانی چشم بسته و گستاخانه وجود ماورای طبیعت یا امکان ارتباط با آن را انکار کنند و دیگران را نیز از پیمودن راه آن باز دارند؟
حقیقت این است که اگر چنین معجزات و آیات بیّناتی هم نمیبود، باز سزاوار بود بشر هرچند برای آزمایش، برنامه انبیا را مورد اجرا قرار دهد و آثار عظیم آن را در سعادت مادی و معنویِ خویش ارزیابی کند؛ زیرا اهمیت مطلب به قدری است که هرگونه فداکاری را در راه تحقق و تحقیق آن توجیه میکند. مخصوصاً با توجه به این که اجرای برنامههای انبیا برخلاف بسیاری از برنامههای دیگر، نه تنها مستلزم چشم پوشی از همه نعمتها و لذتهای دنیوی نیست، بلکه ضامن آسایش و آرامش این جهان نیز میباشد، و در میان پیامبران و پیروان ایشان، کسانی بودهاند که بهره مندیِ ایشان از نعمتهای دنیوی، بیش از دنیاپرستان بوده است.
آیا اصرار عجیب همه انبیا بر این مطلب و فداکاری بی نظیر خود و جانشیان و پیروان راستینشان در راه ترویج آن، حتی احتمال صدق مدعای ایشان را هم در دل انسان با انصاف پدید نمیآورد؟! زهی انصاف!
﴿ صفحه 58﴾
آیا ارزش چنین حقیقتی از ارزش کشف اسرار طبیعی و تسخیر کرات آسمانی کم تر است؟! تحمل رنج و مشتقتهای بسیار و صرف نیروهای طبیعی و انسانیِ بی شمار برای اکتشافات علمی، قابل توجه و درخور تحسین است؛ ولی صرف مقداری از نیروها برای ارتباط با سرچشمه بی نهایت علم و قدرت و رسیدن به سعادت و خوشبختیِ جاودانی، صحیح و منطقی نیست؟ زهی خردمندی و دوراندیشی!