ادراک غریزی و غیر غریزی
ادراکی که شرط پارهای از حرکات استکمالی است، گاهی به طور طبیعی و فطری وجود دارد، گو این که خود موجود، از آن کاملا آگاه نیست؛ مانند ادراکات غریزیِ حیوانات، و گاهی تدریجاً و با آموختن حاصل میشود و طبعاً مورد آگاهی کامل است؛ مانند علوم اکتسابیِ انسان.
در این جا نیز سؤالهایی پیش میآید که باید در جای دیگر پاسخ داده شود؛ از قبیل این که آیا نباتات فاقد همه انواع ادراکاتند یا ممکن است در برخی از آنها نوعی ادراک وجود داشته باشد؟ و آیا همه ادراکات حیوانات، غریزی است یا برخی از آنها بهرهای از ادراکات اکتسابی نیز دارند؟ و به فرض وجود ادراک اکتسابی در حیوان، آیا میان آن با ادراکات اکتسابیِ انسانی، تفاوت ذاتی وجود دارد یا نه؟
﴿ صفحه 20﴾
حرکت اختیاری و غیر اختیاری
حرکت تکاملی گاهی به محض اجتماع شرایط لازم برای موجودی که واجد نیروی کافی برای تکامل ویژهای است، خود به خود و بدون اراده حاصل میشود، و گاهی متوقف بر اِعمال اراده و اختیار است؛ چنان که ما آشکارا در مورد فعالیتهای اختیاری خودمان در مییابیم و به طور وضوح میان آنها با افعال طبیعی و غیر ارادی فرق میگذاریم.
بدیهی است در حرکات اختیاری، میزان پیشرفت و تکامل، بستگی به اراده و اختیار موجود متحرک دارد. به عبارت دیگر، نرسیدن به کمال مطلوب، تنها معلول نقص نیروهای ذاتی یا عدم مساعدت شرایط و امکانات خارجی نیست، بلکه به اراده و اختیار خود شخص نیز بستگی دارد. و چون اختیار و انتخاب، بدون علم و آگاهی امکان ندارد، حسن انتخاب، بستگی به علم و تشخیص صحیح دارد، و هر قدر دایره معلومات، وسیع تر و امکان کسب دانشهای یقینی، بیش تر باشد، امکان بهره برداری صحیح از آنها برای تکاملات اختیاری، بیش تر خواهد بود؛ چنان که هر قدر میدان علم وسیع تر و شرایط بیرونی، گوناگون تر باشد، اعمال اختیاری، آزادانه تر انجام خواهد گرفت.
از این جا دلیل روشنی برای لزوم شناختن هدف و شناختن مسیر صحیح آن به دست میآید؛ زیرا چنان که اشاره کردیم، اختیار متوقف بر علم و آگاهی است و تکامل انسان و یا دست کم، بخشی از تکامل انسان، اختیاری میباشد. البته درباره پیدایش اراده و عواملی که در آن مؤثر است، گفتگو خواهیم کرد. ان شاءالله.
در این جا نیز سؤالی پیش میآید که آیا غیر از انسان موجودات مختار دیگری وجود دارند؟ و بر فرض وجود، آیا در میان آنها کامل تر از انسان یافت میشود یا نه؟
﴿ صفحه 21﴾
ولی روشن است که پاسخ مثبت یا منفی به این گونه سؤالها تأثیری در بحث مورد نظر ندارد.
شناختن کمال پیش از یافتن آن
بدیهی است شناختن کمال حقیقیِ انسان، به معنای درک وجدانی و علم شهودی، تنها برای کسانی میسر است که خودشان به آن نایل شده باشند. ولی چون رسیدن به کمالات اختیاری، متوقف بر علم و آگاهی است، لازم است این گونه کمالات قبلا به گونهای شناخته شوند تا مورد علاقه و اراده قرار گیرند و با انتخاب و اختیار به دست آیند. و اگر راه شناختن آنها منحصر به یافتن بود، هرگز تحصیل آنها امکان نداشت. پس شناختی که قبلا لازم است، از قبیل معرفت شهودی نیست، بلکه همان شناخت ذهنی و به اصطلاح، علم حصولی است که از راه برهان و استنتاج از مقدمات عقلی و یا استنباط از اصول مسلّم نقلی به دست میآید. و اساساً این بحث برای پژوهشگرانی است که در صدد شناختن کمال و یافتن راهی برای رسیدن به آن هستند، و کسی که به کمال حقیقی نایل شده باشد، دیگر نیازی به این گونه بحثها ندارد.
بنابراین، توقع این که ما حقیقت کمال انسانی را قبل از رسیدن به آن، چنان بشناسیم که مدرکات وجدانیِ خویش را میشناسیم، کاملا بی جا است، و چارهای جز این نداریم که از راه استدلال، به آن، معرفتی ذهنی نه شهودی پیدا کنیم و مشخصاتش را به کمک عقل و نقل تعیین نماییم. البته میکوشیم که مقدمات استدلال را از ساده ترین و روشن ترین معلومات یقینی و وجدانی انتخاب کنیم تا هم نتیجه، روشن تر و اطمینان بخش تر و هم فایده، همگانی تر باشد؛ ولی ضمناً به پارهای از ادله نقلی یا براهین پیچیده تر عقلی نیز اشاره میکنیم.
﴿ صفحه 22﴾