دعای چهل و هفتم از دعاهای امام علیه السّلام است در روز عرفه
(نهم ذی الحجّة، و عرفات نام موضعی است دوازده میلی مکّه که حاجّ روز عرفه در آنجا توقّف مینمایند، از ابن عبّاس نقل شده: حضرت إبراهیم - علیه السّلام - در خواب دید که فرزندش را سر میبرد فاصبح یروی یومه اجمع «پس صبح بیدار شده همه آن روز را میاندیشید» که آیا خواب او امری است از جانب خدا، یا نه؟ از این رو آن روز ترویه نامیده شد، پس از آن در شب دوّم در خواب دید فلمّا اصبح عرف انّه من اللّه «چون صبح شد دانست که آن از جانب خدا است» از این رو آن روز عرفه نامیده شد):
سپاس مرا خدای را که پروردگار جهانیان است - بار خدایا سپاس تنها برای تو است ای پدید آورنده آسمان ها و زمین، ای دارای بی نیازی و احسان کامل (یا ای سزاوار بزرگی و منزّه بودن از آنچه لائق بتو نیست) ای مالک و دارنده دارندگان (یا ای سیّد و مهتر مهتران) و ای خدا و پرستیده شده هر پرستیده ای، و ای آفریننده هر آفریده ای، و ای میراث برنده هر چیز (زیرا
ترجمه صحیفه سجادیه(فیض الاسلام) ص : 323
پس از نابود شدن خلق باقی است، و بازگشت هر چیز بسوی او است، و وارث کسی است که دارائی پس از فانی شدن دارنده باو رسد) چیزی مانند او نیست (زیرا اگر از آفریده او مانندی برایش میبود، مانند آفریده خود ب آفریننده ای نیازمند بود، جمله لَیْسَ کَمِثْلِه شَیْ ءٌ 42: 11از قرآن کریم «س 42 ی 11) اقتباس شده است) و علم چیزی (آنچه دانسته و از آن گفتگو شود) از او پنهان نمیباشد (اشاره بقول خدای تعالی «س 10 ی 61):وَ ما یَعْزُبُ عَنْ رَبِّکَ مِنْ مِثْقالِ ذَرَّةٍ فِی الأَرْضِ وَ لا فِی السَّماءِ وَ لا اصْغَرَ مِنْ ذلِکَ وَ لا اکْبَرَ الا فی کِتابٍ مُبینٍ 10: 61یعنی باندازه ذرّه ای «غبار منتشر در هوا» در زمین و آسمان از پروردگار تو پنهان نیست، و کوچکتر از ذرّه و بزرگتر از آن در کتاب آشکار «لوح محفوظ و علم خدای تعالی» نوشته شده) و او به (اطراف) هر چیز احاطه دارد (بظاهر و باطن آن دانا است، این جمله از قرآن مجید «س 41 ی 54):الا انَّهُ بِکُلِّ شَیْ ءٍ مُحیطٌ 41: 54گرفته شده است) و او بر هر چیز نگهبان است (قرآن شریف «س 33 ی 52):وَ کانَ اللَّهُ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ رَقیبًا) :توئی خدائی که پرستش شده ای جز تو نیست، یکتای تنهای یگانه ی بی مانندی - و توئی خدائی که جز تو خدائی نیست، کریم و بخشنده در منتهای کرم و بخشندگی، عظیم و بزرگ که در عظمت و بزرگی بی مانندی، بزرگواری که همه را نسبت بذات مقدّسه خود کوچک و پست می بینی (چون بزرگی مخصوص تو است، و جز تو هر که آن را بخود ببندد اندیشه اش نادرست است) - و توئی خدائی که جز تو خدائی نیست، بلند مرتبه در منتهای بلندی (یا بلند مرتبه منزّه از صفات مخلوق و از هر چه بر تو روا نیست) که انتقام و بکیفر رساندنت سخت است - و توئی خدائی که جز تو پرستش شده ای نیست، بخشنده مهربان دانای (بهر چیز و) درست کرداری -
ترجمه صحیفه سجادیه(فیض الاسلام) ص : 324
و توئی خدائی که جز تو خدائی نیست، شنوا بینا قدیم و دیرینه و (از جنبش و آرامش هر ذرّه ای) آگاهی - و توئی خدائیکه جز تو خدائی نیست، کریم و بخشنده ای که در بخشندگی (از همه) افزونی (زیرا چندان نعمت میرسانی که مانند آن را جز تو توانا نمیباشد) دائم و همیشه ای در نهایت همیشگی (دوام تو بر هر چه هست افزونی دارد، زیرا جاودانی تو از ذات تو است) - و توئی خدائیکه جز تو خدائی نیست، پیش از هر یک اوّل و آغازی (مبدء هستی) و پس از هر شمرده شده (آنچه جز تو است که ممکن است و هر ممکنی لا اقلّ مرکّب از امکان، وجود، جنس و فصل یا مادّه و صورت است) آخر و مرجعی - و توئی خدائی که جز تو پرستش شده ای نیست، با بلندی خویش نزدیک (بهر چیز از خود آن ب آن نزدیکتر است، زیرا آفریننده و دانای ب آن است) و با نزدیک بودن بلند است (و هم و اندیشه بکنه و حقیقت او راه ندارد، نزدیکی و بلندی او نزدیکی و بلندی عقلی است نه مکانی که جمع بین ضدّین باشد) - و توئی خدائی که جز تو خدائی نیست، دارای عظمت و بزرگی و بزرگواری و حمد و سپاس (سپاس مخصوص تو است) - و توئی خدائی که جز تو خدائی نیست، خدائیکه چیزها را بی اصل و مایه (که مبدء آفرینش آنها باشد) آفریده ای، و صورتها و پیکرها را بی نمونه و مانند نگاشته ای، و نو پیدا شده ها را بدون پیروی (از دیگری) پدید آورده ای -
ترجمه صحیفه سجادیه(فیض الاسلام) ص : 325
توئی آنکه هر چیز را بمقدار معلوم (بر وفق حکمت) ایجاد نموده ای، و هر چیز را برای آنچه از آن خواسته میشود آماده ساخته ای، و آنچه را جز تو است (همه موجودات) نظم داده آراسته گردانیده ای - توئی آنکه در آفریدنت شریک و انبازی یاریت نکرده (چون یگانگی و توانائی او بر هر چیز ثابت شد پیدا است که او را شریکی نبوده تا در آفرینش او را کمک نماید) و در کارت (آفریدن هر چیز) وزیر و معاونی تو را یاری ننموده، و بیننده و مانندی برای تو نبوده است - توئی آنچه اراده کرده و خواسته ای اراده ات (بی درنگ) واجب و لازم گشته (در قرآن کریم «س 36 ی 82) فرموده:انَّما امْرُهُ اذا ارادَ شَیْئًا انْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ 36: 82یعنی کار او چنین است که چون «آفریدن» چیزی را اراده کند که بگوید باش پس «بی درنگ» میباشد) و (درباره آفرینش هر چیز) آنچه حکم کرده ای حکم تو (از روی) عدل (حکمت و نظام) و (در باره بندگانت) آنچه فرمان داده ای فرمانت (از روی) انصاف و دادگری بوده (ایشان را در پذیرفتن آن مجبور نکرده ای) - توئی آنکه جائی تو را فرا نمیگیرد (زیرا از جسمیّت و لوازم آن مبرّی و منزّهی و هر چه از جسمیّت مبرّی باشد از مکان منزّه است) و در برابر تسلّط و غلبه تو تسلّط و غلبه ای توانائی ندارد (نمیتواند ایستادگی نماید، زیرا جز تو هر چه هست مغلوب توانائی تو است) و (اقامه) برهان و دلیل (بر کسی) و سخن فصیح و نیکو (که بخواهی آن را بیان فرمائی) ترا عاجز و ناتوان نساخته است -
ترجمه صحیفه سجادیه(فیض الاسلام) ص : 326
توئی آنکه هر چیز را یکایک شمرده ای (بهر چه هست و خواهد بود کوچک یا بزرگ، کم یا بسیار احاطه داری، و علم چیزی از تو فوت نمیشود) و برای هر چیز غایت و پایانی قرار داده ای (که چون ب آن منتهی شود فانی و نیست میگردد، چنانکه در قرآن کریم «س 55 ی 26) فرموده:کُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ «ی 27) وَ یَبْقی وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلالِ وَ الإکْرامِ 55: 26 - 27یعنی هر که بر روی زمین است فانی و نابود شود، و ذات پروردگار تو که دارای عظمت و احسان است باقی میماند. و «س 28 ی 88) فرموده:کُلُّ شَیْ ءٍ هالِکٌ الا وَجْهَهُ 28: 88یعنی هر چیز تباه و نیست گردد جز ذات او. این جمله از دعای امام - علیه السّلام - شاید اشاره است بردّ بر فلاسفه که گفته اند: برای اجسام و نفوس افلاک و عقول که مبادی آنها است و جسم مشترک بین عناصر و نفوس انسانیّه، غایت و پایانی نیست، و فناء و نیستی بر آنها متصوّر نمیباشد، و گفته اند: اگر چه بر آحاد و یکایک اشخاص و ازمنه و حرکات دوریّه فلکیّه فناء و نیستی تصوّر شود و برای هر یک از آنها غایت و پایانی باشد، بر جمله و همگی آنها فناء و نیستی متصوّر نگردد یعنی زمان و حرکتی نیست جز آنکه پس از آن زمان و حرکتی است، و این گفتار خلاف قرآن مجید و اتّفاق اهل حقّ از مسلمانان و غیر ایشان است باینکه عالم و اجزاء و جواهر و اعراض آن فانی و نیست خواهد شد، در قرآن کریم «س 30 ی 27) فرموده:وَ هُوَ الَّذی یَبْدَؤُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعیدُهُ وَ هُوَ اهْوَنُ عَلَیْهِ 30: 27یعنی او است خدائی که نخست خلق را بیافرید سپس اعاده داده باز گرداند و آن اعاده بر او «در نظر شما» آسانتر است «چون کسی که کاری کند بار دوّم انجام آن بر او آسانتر خواهد بود، و گر نه بر خدای تعالی آفرینش و اعاده یکسان میباشد» خلاصه همه این ها صریح و آشکار است در اینکه برای هر چیز غایت و پایانی است که چون ب آن برسد خداوند سبحان آن را فانی و نیست گرداند) و هر چیز را بمقدار معلوم (بر وفق حکمت) ایجاد نموده ای -
ترجمه صحیفه سجادیه(فیض الاسلام) ص : 327
و توئی آنکه وهمها و اندیشه ها از ادراک کنه و حقیقت ذات تو مانده اند (زیرا اگر وهم حقیقت ذات او را دریابد باید در جهت و مکانی باشد، و خداوند تعالی منزّه از آنست که در جهت و مکانی باشد) و فهمها و دانشها (یا عقلها) از کیفیّت و چگونگی تو (از ادراک صفات مخصوصه ات که جز تو حقیقت آنها را نمیداند) ناتوانند، و دیده ها جای کجائی تو را در نیافتند (جائی نداری که دیده ها ترا دریابند، زیرا بودن در جائی تابع جسمیّت است، و خداوند سبحان از جسمیّت منزّه است، پس اینیّت و کجا بودن بر او محال است) - توئی آنکه پایانی برای تو نیست تا (ب آنجا) محدود و منتهی گردی، و (در عقول و اوهام) مصوّر نشده ای تا موجود و دریافته شوی (زیرا محدود و مصوّر شدن مستلزم محلّ و ترکیب است، و محلّ و ترکیب از لوازم جسم است، و خداوند سبحان جسم نیست) و والد نبوده و فرزندی نیاورده ای تا مولود و زائیده شده باشی (معنی این جمله این نیست که هر که والد باشد مولود هم خواهد بود تا گفته شود این سخن درست نمیباشد، زیرا حضرت آدم - علیه السّلام - والد بود و مولود نبود، بلکه معنی آن اینست که چون ولد و فرزند آنست که منفصل و جدا شود از دیگری که مانند او است، و ثابت شده که خدای تعالی را مثل و مانندی نیست پس والد نبوده و فرزندی نیاورده و بهمین معنی مولود هم نخواهد بود، و اللَّه اعلم بمقاصد اولیائه) - توئی آنکه ضدّ و نزاع کننده ای که در توانائی با تو یکسان باشد نیست تا با تو معانده و ستیزگی نماید (زیرا جز او ممکن است و واجب از ممکن قویتر است، پس برای او نزاع کننده ای که در توانائی یکسان باشد نیست) و مانندی برای تو نمیباشد تا بر تو غلبه و سرفرازی کند، و همتائی برایت نیست تا با تو برابری نماید -
ترجمه صحیفه سجادیه(فیض الاسلام) ص : 328
توئی آنکه آفرید چنان آفریده ای که پیش از آن مانندش را آفریننده ای نیافریده، و پدید آورد پدید آورده ای که از روی نمونه نبوده، و آفرید و آفریننده ای پیش از او نبوده، و بوجود آورد بی آنکه آلت و ابزاری بکار برده یا در جائی باشد، و آفرینش آنچه را آفرید نیکو و محکم و استوار گردانید - منزّه و پاکی (از آنچه لائق و سزاوار تو نیست: شگفتا) چه بزرگ است صفات و افعال تو، و چه بلند است در همه جا قدر و منزلت تو، و چه آشکار گردانیده جدا ساختن تو حقّ را (از باطل و نادرستی) - منزّه و پاکی ای نیکی کننده ببندگان چه بسیار است نیکی تو (یا ای دانای بامور دقیقه و چیزهای کوچک و بصفات و افعال و حرکات آنها چه بسیار است دانائی تو) و ای مهربان (بهمگان) چه بسیار است مهربانی تو، و ای حکیم و شناسای باشیاء و ایجاد آنها چه بسیار است شناسائی تو - منزّه و پاکی ای پادشاه (قادر و توانا) چه بسیار است توانائی تو، و ای بخشنده چه بسیار است توانگری تو، و ای بلند مرتبه چه بسیار بلند است قدر و منزلت تو دارنده عظمت و بزرگی و بزرگواری و حمد و سپاسی (سپاس مخصوص تو است) - منزّه و پاکی دست (عطا و بخشش) خود را بنیکیها گشوده ای (نیکیها بخشیده ای) و هدایت و راهنمائی از جانب تو شناخته شده، پس هر که تو را برای (بدست آوردن) دین یا دنیا بطلبد تو را (احسانت را) دریابد -
ترجمه صحیفه سجادیه(فیض الاسلام) ص : 329
منزّه و پاکی هر که در علم تو گذشته در برابر تو متواضع، و آنچه زیر عرش (علم) تو است (آنچه جز تو است) برای عظمت و بزرگی تو فروتن است، و همه آفریدگانت برای اطاعت از تو (برای آنچه در باره ایشان خواسته ای بخواهند یا نخواهند) ذلیل و خوار و فرمانبرند - منزّه و پاکی با هیچیک از حواسّ (: سامعه، باصره، شامّه، ذائقه و لامسه که آنها را حواسّ ظاهره گویند، و خیال، وهم، حسّ مشترک، حافظه و متصرّفه که آنها را حواسّ باطنه نامند) درک نمیگردی، و با دست مالیدن و اتّصال جسم شناخته نمیشوی (زیرا درک شدن بوسیله دست و تماسّ جسم از لوازم جسمیّت است و خداوند سبحان منزّه از آنست) و کسی نمیتواند با تو مکر نماید (زیرا چیزی بر خدای تعالی پنهان نیست تا فریب خورد) و تو را دور سازد (تا چیزی را از تو پنهان نموده بر آن آگاه نشوی، زیرا خداوند متعال با هر کس هست و بهر چیز احاطه دارد، چنانکه قرآن کریم «س 58 ی 7) فرموده:ما یَکُونُ مِنْ نَجْوی ثَلثَةٍ إِلا هُوَ رابِعُهُمْ وَ لا خَمْسَةٍ إِلا هُوَ سادِسُهُمْ وَ لا أَدْنی مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْثَرَ إِلا هُوَ مَعَهُمْ أَیْنَما کانُوا 58: 7یعنی سه کس را رازی نباشد جز آنکه خدا چهارم آنها است و نه پنج کس را جز آنکه خدا ششم آنها است و نه کمتر از آن و نه بیشتر جز آنکه هر کجا باشند خدا با آنها است) و با تو نزاع و دشمنی کند، و بر تو غلبه نموده چیره گردد، و با تو جدال و زد و خورد نماید، و با تو خدعه کرده فریب دهد - منزّه و پاکی راه تو (دینت که جز آن را از بندگان نمی پذیری) راست و هموار است (رونده در آن نمیلغزد، و پذیرنده آن گمراه نمیشود) و امر و فرمانت (ب آنچه بندگانت را ب آن تکلیف نموده ای) هدایت و راهنمائی (بسوی سعادت و نیکبختی) است، و توئی زنده و باقی (موت و فناء برایت نیست) و مقصود در حوائج و خواسته هائی -
ترجمه صحیفه سجادیه(فیض الاسلام) ص : 330
منزّه و پاکی گفتارت حکمت و دانائی، و فرمانت (ب آنچه بخواهی) واجب و لازم است (خلاف آن نمیشود) و اراده و خواستنت همان قصد است (چون هر گاه چیزی را بخواهد بی درنگ می آفریند) - منزّه و پاکی مشیّت و خواست تو را باز گرداننده ای نیست (مراد مشیّت و خواست حتمی قطعی نسبت بافعال او است که تخلّف از آن محال است، نه مشیّت و خواست تخییری غیر قطعی که آن نسبت بافعال بندگان است، و تخلّف از آن ممکن است، چنانکه خواست آدم و حوّا از درخت بهشتی نخورند، و شیطان ب آدم سجده کند، و کفّار ایمان آورند، و گناهکاران توبه نمایند، و واقع نشد) و کلمات (قرآن) تو را تغییر دهنده ای نمیباشد (این جمله از قرآن کریم اقتباس شده است «س 6 ی 115):وَ تَمَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ صِدْقًا وَ عَدْلا لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِه 6: 115یعنی سخن پروردگار تو از روی راستی و دادگری بحدّ کمال رسید تغییر دهنده ای برای کلمات و احکام او نخواهد بود «زیرا او حافظ و نگهدار آنها است)» - منزّه و پاکی ای خدائی که نشانه های تو (حجّتها و دلیلهایت یعنی کتابهای آسمانی که بپیغمبرانت فرستاده ای بر آنکه کافر ب آنها است) غلبه دارد، ای پدید آورنده آسمان ها بی آنکه از روی نمونه ای باشد، ای آفریننده جانها (یا ای آفریننده هر انسانی، یا هر جنبنده جان داری) - تو را است سپاس سپاسی که بهمیشگی تو (ثواب و پاداش آن) همیشه باشد - و تو را است سپاس سپاسی که بجاوید بودن نعمت و بخشش تو جاوید بماند - و تو را است سپاس سپاسی که برابر احسان و نیکیت باشد - و تو را است سپاس سپاسی که بر رضا و خوشنودیت (از عمل و کردار ما) بیافزاید -
ترجمه صحیفه سجادیه(فیض الاسلام) ص : 331
و تو را است سپاس سپاسیکه با سپاس هر سپاسگزاری باشد، و سپاسیکه سپاس هر سپاسگزاری از آن باز ماند (بپایه آن نرسد) - سپاسیکه جز تو را سزاوار نباشد، و جز بسوی تو وسیله تقرّب (مقام و منزلت) نشود - سپاسیکه بوسیله آن دوام اوّل (نعمت پیش از این) و همیشگی آخر (نعمت تازه) درخواست گردد - سپاسیکه با گردش زمانها (روز و شب سالها) بسیار و بیشمار گردد (هر روز و هر شبی بر آن افزوده شود) و بافزایشهای پی در پی بیافزاید - سپاسیکه نگهبانان (دسته ای از فرشتگان) از شمردن آن درمانده شوند، و بر آنچه نویسندگان (فرشتگانیکه اعمال بندگان را مینویسند) در کتاب تو (لوح محفوظ) ضبط نموده اند فزونی گیرد - سپاسیکه عرش بزرگ تو را (در سنجیدن) همسنگ و کرسی بلند پایه ات را برابر باشد (مراد از عرش و کرسی در اینجا دو جسم بزرگ است که خداوند سبحان هر دو را آفریده و در بالای هفت آسمان قرار داده و عرش بزرگتر از کرسی است) - سپاسیکه مزدش نزد تو کامل باشد، و پاداشش همه پاداشها را فرا گیرد (پاداش آن از همه پاداشها بیشتر باشد) - سپاسیکه آشکار آن با نهانش مطابق (بی رئاء و خود نمائی) و نهان آن با آهنگ راستی (توجّه بجز تو نداشتن) یکجور باشد -
ترجمه صحیفه سجادیه(فیض الاسلام) ص : 332
سپاسی که آفریده شده ای مانند آن تو را سپاس نگزارده باشد، و کسی جز تو فضل و برتری آن را نشناسد - سپاسی که هر که در بسیاری (یا در مواظبت) آن کوشش نماید (از جانب تو) یاری گردد، و هر که در کامل بجا آوردن (رعایت آداب) آن کوتاهی ننمود تأیید و کمک شود - سپاسی که هر سپاسی را که آفریده ای جمع نماید، و هر سپاسی را که پس از این بیافرینی بیک رشته در آورد - سپاسی که سپاسی از آن بسخن تو (بسپاسی که آن را بر میگزینی) نزدیکتر، و سپاسگزارنده تری از کسانیکه تو را ب آن سپاس میگزارند نباشد - سپاسی که بر اثر بسیاریش بوسیله کرم و بخشش تو موجب فراوانی (نعمتها) گردد، و تو آن را از روی فضل و احسانت با فزونی پی در پی پیوسته نمائی - سپاسی که حقّ و شایسته بزرگی ذات تو و غلبه عظمت تو را برابر (سزاوار) باشد - ای پروردگار بر محمّد و آل محمّد که برگزیده، پسندیده، گرامی و مقرّب (درگاه تو) است بهترین درودهای خود را بفرست، و کاملترین نیکیهایت (نیکیهای پی در پی خود) را بر او افزونی ده، و سودمندترین مهربانیهایت (مهربانیهای پیاپی خویش) را باو ببخش -
ترجمه صحیفه سجادیه(فیض الاسلام) ص : 333
ای پروردگار بر محمّد و آل او درود فرست درود بسیاری که درودی بیشتر از آن نباشد، و بر او درود فرست درود افزون کننده ای که درودی افزون کننده تر از آن نباشد، و بر او درود فرست درود خوشنودی که درودی بالاتر از آن نباشد - ای پروردگار بر محمّد و آل او درود فرست درودی که او را خوشنود گرداند و بر خوشنودی او بیافزاید، و بر او درود فرست درودی که تو را خوشنود نماید و بر خوشنودی تو برای آن حضرت بیافزاید، و بر او درود فرست درودی که جز آن را برای آن بزرگوار نپسندی و جز او را سزاوار آن درود نبینی (ندانی) - ای پروردگار بر محمّد و آل او درود فرست درودی که از خوشنودی تو (از رحمت و احسانی که از جانب تو سزاوار آنست) تجاوز کرده در گذرد، و پیوستگی آن ببقاء و هستی تو پیوسته شود (درود همیشگی که پایانی برای آن نباشد) و فانی و نیست نگردد همچنانکه کلمات (علم و حکمت) تو فانی نمیشود -
ترجمه صحیفه سجادیه(فیض الاسلام) ص : 334
ای پروردگار بر محمّد و آل او درود فرست درودیکه درودهای فرشتگان و پیغمبران و فرستادگان و پیروان تو را جمع نماید، و بر درودهای بندگان (مؤمنین) از جنّ و انس تو و پذیرندگان دعوت (بسوی) تو احاطه داشته باشد، و درود هر که را از انواع آفریدگانت که پدید آورده ای گرد آورد - ای پروردگار بر او و آل او درود فرست درودیکه هر درود گذشته و تازه ای را در بر داشته باشد، و بر او و بر آل او درود فرست درودیکه نزد تو و نزد غیر تو پسندیده باشد، درودیکه با آنچه گفته شد درودهائی بیافرینی که هنگام آفریدنشان با آنها آن درودها (ی پیش از آن) را چندین برابر سازی، و بر گردش روزگار آنها را بیافزائی افزودن با چندین برابری که جز تو نتواند آنها را بشمارد - ای پروردگار درود فرست بر پاکیزه تران خویشان آن بزرگوار (حضرت فاطمه و ائمّه اثنی عشر علیهم السّلام) که آنان را برای امر و فرمان خود
ترجمه صحیفه سجادیه(فیض الاسلام) ص : 335
(راهنمائی مردم براه نیکبختی) بر گزیدی، و خزانه داران علمت، و نگهداران دینت، و جانشینان خود در زمینت، و حجّتهای خویش بر بندگانت قرار دادی (تا علمت را از نااهل حفظ نموده، و دینت را از تحریف و تغییر نگهداشته، و اوامر و نواهیت را بیان کرده، و حقّ و باطل را بمردم نشان دهند) و آنها را بخواست خود از پلیدی و ناپاکی (معاصی و گناهان) پاک ساختی (اشاره بقول خدای تعالی «س 33 ی 33):انَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیرًا 33: 33یعنی جز این نیست که خدا میخواهد رجس و پلیدی را از شما خانواده نبوّت ببرد و شما را «از هر عیب و نقصی» پاک و پاکیزه گرداند. این آیه طبق اخباری که از شیعه و اهل سنّت در دست است در باره پیغمبر اکرم و علیّ و فاطمه و حسن و حسین - صلوات اللّه علیهم - است، و اگر در باره زنان پیغمبر - صلّی اللّه علیه و آله - بود «چنانکه اهل سنّت گفته اند بدلیل اینکه صدر و ذیل مطلب راجع ب آنها است» بایستی لِیُذْهِبَ عَنْکُنَّ وَ یُطَهِّرَکُنَّ بیان شود) و ایشان را دست آویز بسوی خود و راه ببهشت خویش گردانیدی - ای پروردگار بر محمّد و آل او درود فرست، درودی که بوسیله آن بخشش و گرامی داشتنت را برای ایشان فراوان گردانی، و همه چیز را از بخششهایت برای آنان کامل نمائی، و نصیب و بهره از عطاها و سودهایت را بر آنها بسیار کنی (درودی که سبب افاضه نعمتهای گوناگون بر آنان گردد) - ای پروردگار بر آن حضرت و بر آل او درود فرست درودی که اوّلش را حدّی و مدّت و آخرش را پایانی نباشد -
ترجمه صحیفه سجادیه(فیض الاسلام) ص : 336
ای پروردگار بر ایشان درود فرست هموزن عرش خود و آنچه زیر عرش است (همه عالم) و مقدار آنچه آسمان هایت و آنچه در بالای آنها است را پر گرداند، و مقدار شماره زمینهایت و آنچه در زیر آنها و میان آنها است (مقصود بسیاری یا بزرگی پاداش درود است یعنی اگر جسم بود همانا باندازه ای باشد که آسمان ها و آنچه در بالای آنها است و زمینها و آنچه در زیر و میان آنها است را پر سازد، و ظاهر فرمایش امام - علیه السّلام -: و عدد ارضیک تعدّد و بسیاری زمین است، چنانکه در قرآن کریم «س 65 ی 12) است:اللَّهُ الَّذی خَلَقَ سَبْعَ سَمواتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ 65: 12یعنی خدا کسی است که هفت آسمان را خلق نمود و مانند آن هفت زمین را آفرید و ظاهر این آیه دلالت دارد باینکه زمین مانند آسمان ها هفت است چون فرموده: و زمین را مانند آسمان ها بیافرید، و مانند بودن در عدد و شماره است نه در کیفیّت و چگونگی، زیرا کیفیّت آسمان خلاف کیفیّت زمین است، و در قرآن مجید آیه ای که دلالت کند زمین مانند آسمان ها هفت است جز این آیه نیست، و گفته شده: مراد از هفت زمین هفت طبقه زمین است که هر طبقه ای بالای طبقه دیگر قرار گرفته، و اللّه اعلم) درودیکه ایشان را بکمال قرب بتو رساند، و برای تو و ایشان خوشنودی، و همیشه بمانندهای آن درودها پیوسته باشد - بار خدایا تو دین خود (اسلام) را در هر زمان و روزگاری بوسیله امام و پیشوائی (یکی از ائمّه معصومین علیهم السّلام) که او را برای (گمراهان) بندگانت علامت (راهنما) و در شهرهایت نشانه (راه حقّ) بر پا داشته ای، تأیید و کمک کرده ای پس از آنکه پیمان (دوستی) آن امام را بپیمان (بدوستی) خود پیوسته،
ترجمه صحیفه سجادیه(فیض الاسلام) ص : 337
و او را سبب خوشنودی (افاضه رحمت) خویش گردانیده ای، و طاعت و فرمانبری از او را واجب نموده، و از فرمان نبردن از او ترسانیده ای، و بفرمانبری فرمانهایش، و باز ایستادن از نهی و باز داشتنش، و باینکه کسی از او پیشی نگیرد (جز پیروی از فرمان او از پیش خودکاری نکند) و از او واپس نماند (خلاف فرمانش قدمی بر ندارد) فرمان داده ای، پس او است نگهدار پناهندگان (بخود از واقع شدن در یکی از دو طرف افراط و تفریط) و پناه اهل ایمان (در رهائی از تاریکیهای نادانی و شبهات) و دستاویز چنگ زدگان (از کیفرها) و جمال و نیکوئی جهانیان (زیرا براهنمائی و روش او ترازوی عدل و داد در بین مردم برابر میگردد) - بار خدایا پس (چون برای تو در هر روزگاری پیشوائی است باین صفات) بولیّ (اولی بتصرّف در امور مؤمنین) خود (که امام این زمان است) شکر و سپاس آنچه را بر او نعمت داده ای الهام نما (این جمله دعاء است برای امام هر زمان، و بیان امام - علیه السّلام - در اینجا در زمان امامتش اشاره بخود بوده سپس امام هر زمانی، و مقصود تعلیم و یاد دادن بشیعیان است) و مانند آن شکر و سپاس را (بر آنچه بما نعمت داده ای) بسبب آن حضرت بما الهام کن، و او را از جانب خود سلطنت و توانائی (یا حجّت و برهان آشکاری) که (او و شیعیانش را) یاری دهنده است عطا فرما، و برای او (هر مشکل و بسته شده ای را) بگشای گشودن آسانی (که رنج در آن نباشد) و او را بتواناترین تکیه گاه خود یاری ده، و توانائیش (یا پشتش) را محکم و استوار گردان،
ترجمه صحیفه سجادیه(فیض الاسلام) ص : 338
و بازویش را توانائی بخش (او را کمک فرما) و بدیده (مراقبت) خود رعایت و حفظش کن، و بنگهداریت نگهدارش، و بفرشتگانت (در هر زمان یا هنگام جهاد چنانکه جدّش رسولخدا - صلّی اللّه علیه و آله - را در جنگ بدر یاری کردند) یاریش نما، و بلشگر و سپاهت (مؤمنین و جهاد کنندگان در راهت) که غلبه کننده ترین (لشگرها) اند کمکش فرما - و کتاب خود (محکم، متشابه، مجمل، مفصل، ناسخ و منسوخ قرآن و خواندن آن را چنانکه فرود آمده و نگهداریش را از فساد و تباهی) و احکام و راهها (ی هدایت و رستگار) یت و روشهای پیغمبرت را - درودهایت بار خدایا بر او و آل او باد - بوسیله او بپا دار (آشکار ساز) و آنچه از نشانه های دینت (احکام و دستورهایت) را که ستمکاران میرانده اند (پشت سر انداخته طبق آنها رفتار نمیکنند) بسبب او زنده گردان (هویدا ساز) و زنگ (فساد و تباهکاری) ستم (ستمکاران) را از طریقه و راهت (و نیت) باو بزدای، و بوسیله او سختی را از راهت (توانا نبودن بهدایت و راهنمائی مردم را بسوی آن که بواسطه تسلّط و غلبه ستمکاران رخ داده) دور ساز، و بسبب او عدول کنندگان از راه خود (اسلام) را از میان بردار، و باو آنان را که برای راه راست تو اعوجاج و کجی میطلبند (در میان مردم شبهات و تأویلات باطله القاء مینمایند تا آنها را گمراه نمایند) نیست و نابود گردان - و ولیّ خود (امام زمان) را برای
ترجمه صحیفه سجادیه(فیض الاسلام) ص : 339
دوستانت نرم (بردبار) گردان، و دستش را بر دشمنانت بگشا (او را بر ایشان مسلّط فرما) و رحمت و مهربانی و عطوفت و شفقّت او را بما ببخش (او را در باره ما مهربان ساز) و ما را برای او شنوندگان فرمانبرندگان و در (بدست آوردن) رضا و خوشنودیش کوشش کنندگان و در یاری نمودن و دفاع و پشتیبانی از او یاری کنندگان و بوسیله آنچه درخواست شد بسوی تو و پیغمبرت - درودهایت ای خدا بر او و آل او باد - تقرّب جویان نما - بار خدایا درود فرست بر دوستان ایشان که بمقام و مرتبه آنان (خلافت و رئاست عامّه و فضیلت و برتریشان بر همه مردم که تو قرار داده ای) اقرار دارند، راه روشنشان را پیروی مینمایند (طبق دستور - شان رفتار میکنند) دنبال آثار و نشانه هاشان میروند، بدستاویز (بدین و راهنمائی) شان چنگ میزنند، بدوستیشان تمسّک میجویند (بوجوب طاعتشان اعتقاد دارند) بامامت و پیشوائیشان اقتدا مینمایند، برای امر و فرمانشان تسلیم و فرمانبرانند، در طاعت و پیرویشان میکوشند، ایّام روزگار (دولت و ظهور خلافت) ایشان (ایّام حضرت صاحب الأمر، المهدیّ المنتظر - صلوات اللّه و سلامه علیه - که دولت او دولت ایشان است) را انتظار دارند و چشمهاشان بسوی آنان دوخته اند (همیشه چشم براه ظهور دولت ایشانند، حضرت امیر المؤمنین - علیه السّلام - فرموده: کسیکه امر ما «ظهور امام زمان - عجّل اللّه تعالی له الفرج -» را منتظر و چشم براه باشد مانند کسی است که در راه خدا کشته و بخون خود طپیده باشد) درودهای با برکت و نیکی و پاکیزه و فزاینده هنگام بامدادان و شبانگاهان -
ترجمه صحیفه سجادیه(فیض الاسلام) ص : 340
و بر ایشان و بر جانهاشان درود فرست، و کارشان (گفتار و کردارشان) را بر تقوی و پرهیزکاری فراهم نما، و احوالشان را اصلاح فرما، و توبه آنان را بپذیر، زیرا تو بسیار توبه پذیر و مهربان و بهترین آمرزندگانی (چون سیّئه و بدی را بحسنه و نیکی تبدیل مینمائی) و ما را بسبب رحمت و مهربانیت در سرای سلامت و بی گزند (بهشت) با ایشان قرار ده، ای مهربانترین مهربانان - بار خدایا این روز عرفه روزی است که آن را شریف و گرامی و بزرگ داشته ای، و رحمتت را در آن گسترده، و عفوت را انعام نموده، و عطایت را در آن بسیار کرده، و بسبب آن بر بندگانت تفضّل و احسان فرموده ای (حضرت علیّ ابن الحسین - علیهما السّلام - فرموده: رسول خدا - صلّی اللّه علیه و آله - در حجّة الوداع «آخرین حجّی که آن حضرت در سال دهم هجرت بجا آورد» چون بعرفه توقّف نمود و خورشید میخواست غروب نماید فرمود: ای بلال بمردم بگو: خاموش شده بشنوند، پس چون مردم خاموش گشته گوش دادند، رسول خدا فرمود: پروردگار شما در این روز بر شما نعمت داده نیکو کارتان را آمرزید، و نیکوکارتان را در بدکارتان شفیع و میانجی گردانید، پس آمرزیده شده پراکنده شوید) - بار خدایا و من آن بنده تو هستم که پیش از آفرینش و پس از آفرینشت او را نعمت دادی (نعمتهای پیش
ترجمه صحیفه سجادیه(فیض الاسلام) ص : 341
از آفرینش چیزهائی است که هستی شخص متوقف بر آن است مانند پدر و مادر) پس او را از کسانی قرار دادی که بدین خود (اسلام) راهنمائی نمودی، و برای انجام حقّ خویش (آنچه واجب است از گفتار و کردار و اعتقاد) توفیق دادی، و او را بریسمان (یا زنهار) خود (قرآن و ائمّه معصومین علیهم السّلام) نگاهداشتی، و در حزب و گروه (پیروان) خویشتن در آوردی، و بدوستداری دوستانت (آنانکه از تو اطاعت مینمایند) و دشمنی دشمنانت (کسانیکه خلاف امر و نهیت رفتار میکنند) رهبری فرمودی - سپس او را فرمان دادی پس فرمان نبرد، و منع نمودی پس باز نایستاد، و از معصیت و نافرمانی نهی فرمودی پس خلاف فرمانت نموده و نهیت را مرتکب گشته، نه از روی دشمنی با تو و نه از روی گردنکشی بر تو، بلکه هوا و خواهش او را ب آنچه جدا ساخته (نهی کرده) ای و ب آنچه ترسانده ای خواند، و دشمن تو و دشمن او (شیطان) او را بر آن یاری کرد، پس با شناسائی بترسانیدن تو و امیدواری بعفو تو و اعتماد بگذشت تو بر نافرمانیت اقدام نمود در حالیکه با آن نعمتهائیکه باو بخشیده ای سزاوارتر بندگان تو بود که بنافرمانیت اقدام ننماید - و اینک منم در جلو تو پست، خوار، فروتن، زاری کنان و ترسان که بگناهان بزرگ که زیر بار آن رفته ام و بخطاها و نادرستکاریهای
ترجمه صحیفه سجادیه(فیض الاسلام) ص : 342
سترگ که آن را بجا آورده ام اقرار کننده ام، بعفو و گذشتت زنهار جو و برحمتت پناهنده ام، باور دارم که امان دهنده ای مرا از تو امان نمیدهد، و باز دارنده ای مرا از تو باز نمیدارد - پس (چون با کمال تضرّع و زاری بدرگاهت رو آورده و بگناهان معترف و از کردار پشیمانم) بمن عطا کن ستر و پوششی را از جانب خود که بگناهکار عطا میکنی، و بمن ببخش عفوت را که بکسیکه خود را تسلیم تو مینماید میبخشی، و بمن انعام فرما آمرزشت را که در دستگاهت بزرگ نمینماید که آن را بر کسیکه بتو امیدوار است انعام نمائی - و در این روز برای من بهره ای قرار ده که بسبب آن ببهره ای از خوشنودی (رحمت) تو برسم، و مرا از (درگاهت از) آنچه (ثواب و پاداشهائیکه) کوشش کنندگان در پرستش تو با آن باز میگردند، تهی دست بر مگردان - و من اگر چه کردارهای شایسته ای را که کوشش کنندگان در عبادتت پیش فرستاده اند (بجا آورده اند) نفرستاده ام (بجا نیاورده ام) لیکن یگانه دانستن تو و اینکه اضداد و امثال و مانندهائی برای تو نیست را پیش فرستاده ام (ب آن ایمان آورده ام) و از درهائی که امر فرموده ای از آنها بسوی (رحمت) تو آیند بدرگاهت آمده ام (حضرت صادق - علیه السّلام - فرموده: اوصیاء «پیغمبر - صلّی اللّه علیه و آله -:
ائمّه معصومین، علیهم السّلام» ابواب و درهای خدای عزّ و جلّ هستند که از آن درها بسوی او میروند،
ترجمه صحیفه سجادیه(فیض الاسلام) ص : 343
و اگر ایشان نبودند خدای عزّ و جلّ شناخته نمیشد، و خدای تبارک و تعالی «روز قیامت» بایشان بر مردم احتجاج کرده برهان و دلیل می آورد) و ب آنچه (ولایت و دوستی حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام که) کسی جز با درخواست قرب و نزدیک شدن ب آن بتو نزدیک نشود طلب قرب و نزدیک شدن بدرگاه تو نموده ام - سپس توبه و بازگشت بسوی تو و خواری و زاری در درگاه تو و گمان نیک بتو و اعتماد ب آنچه نزد تو است را در پی طلب قرب بتو قرار داده ام، و امید بتو را که هیچگاه امیدوار بتو از آن نومید نمیگردد همراه آن نموده ام - و از تو درخواست مینمایم همچون درخواست پست خوار نیازمند بی چیز ترسنده زنهار خواه، و با این احوال در خواستم از روی ترس و زاری و پناه خواهی است، نه از روی بلند پروازی بگردنکشی گردنکشان، و نه از روی علوّ و بلندی خواه بجرات و اعتماد اطاعت کنندگان، و نه از روی تکبّر بشفاعت و میانجیگری شفاعت کنندگان - و من پس از این اعتراف کمترین کمتران و خوارترین خوارتران و مانند ذرّه (کوچکترین مورچه، یا آنچه در آفتاب از روزنه دیده میشود) بلکه کمتر از آنم (مقصود از این جمله انشاء تواضع و فروتنی
ترجمه صحیفه سجادیه(فیض الاسلام) ص : 344
است نه اخبار از واقع، زیرا آشکار است که امام - علیه السّلام - کمترین کمتران و مانند ذرّه نمیباشد) پس ای آنکه در کیفر بدکاران شتاب نکرده و آنان را که در ناز و نعمت فرو رفته و آنها را بیجا بکار میبرند (از نعمتها) باز نمیدارد (مهلتشان میدهد) و ای آنکه لغزندگان را (آنانکه گناهی بر ایشان پیش آید و آن را بجا آورند) از روی انعام عفو مینماید و از آنها در میگذرد، و خطاکاران را از روی احسان مهلت میدهد - منم بدکار اقرار کننده (ببدکرداری) خطا کار لغزنده - منم آنکه از روی جرأت در برابر تو (بگناه) اقدام نمود - منم آنکه از روی قصد تو را معصیت و نافرمانی کرد - منم آنکه (کردارهای زشت خود را) از بندگانت پنهان نموده و در برابر تو آشکار ساخته - منم آنکه از بندگانت ترسیده (که مبادا بر اثر کارهای ناروای خویش نزد آنان رسوا شود) و از تو ایمن و آسوده گشته - منم آنکه از قهر و غلبه تو نهراسیده و از عذاب و سختگیریت نترسیده - منم گنه کار درباره خود - منم در گرو بلا و گرفتاری خویش - منم بیحیاء و بی شرم (چون رادع و باز دارنده از کارهای زشت حیاء و شرم است، پس کسیکه کار زشت انجام دهد دارای حیاء و شرم نمیباشد، ناگفته نماند: ما اعتقاد داریم که امام - علیه السّلام - معصوم است یعنی دارای ملکه و صفت راسخه در نفس است که بر اثر آن هیچگاه و هیچگونه معصیت و گناهی مرتکب نمیشود، پس این گونه عبارات از زبان شیعیان و پیروانشان و آموختن ب آنان است، چنانکه در شرح دعای دوازدهم بیان شد) - منم گرفتار رنج دراز (در دنیا بسبب نگرانی و ترس از آنچه بجا آورده و در آخرت بر اثر کیفر گناهانیکه مرتکب شده ام) -
ترجمه صحیفه سجادیه(فیض الاسلام) ص : 345
تو را قسم میدهم بحقّ (بمقام و منزلت) کسی (خاتم الأنبیاء، صلّی اللّه علیه و آله) که او را از آفریدگانت بر گزیده ای، و بحقّ کسیکه او را برای خود پسندیده ای، بحقّ کسیکه او را از آنچه آفریده ای اختیار کرده ای، و کسیکه او را برای کار خود (بیان احکام تا روز قیامت) انتخاب نموده ای، بحقّ کسی که طاعت و فرمانبری از او را بطاعت از خود پیوسته ای، و کسیکه نافرمانی از او را مانند نافرمانی از خود گردانیده ای، بحقّ کسیکه دوستی او را بدوستی خود مقرون نموده ای، و کسیکه دشمنیش را بدشمنی خویش جمع کرده ای، مرا در این روزم بپوشان ب آنچه (رحمت و عفو خود که) میپوشانی ب آن کسی را که با حال بیزاری از گناه بسوی تو زاری نماید، و با توبه و بازگشت از نافرمانی بدرخواست آمرزش از تو پناه آورد - و مرا سرپرستی فرما ب آنچه (بتوفیق و جوری اسباب کار برای عبادت و بندگی که) ب آن سرپرستی میفرمائی کسانی را که تو را طاعت و فرمانبری نموده و نزد تو دارای قرب و منزلت هستند - و تو خود بتنهائی بمن احسان و نیکی کن ب آنچه (هدایت و راهنمائی که) ب آن احسان نمودی کسی را که بعهد و پیمان تو وفا کرده (بتو ایمان آورده) و خود را در باره (طاعت از) تو برنج انداخته، و در بدست آوردن خوشنودیت خویشتن را بیشتر از توانائی کوشا گردانیده -
ترجمه صحیفه سجادیه(فیض الاسلام) ص : 346
و مرا بتقصیر و کوتاهی در حقّ تو (بندگیت) و تجاوز از حدّ و مرز خویش در آنچه حرام نموده ای و تجاوز از احکام و فرمانهایت بکیفر مرسان - و بوسیله مهلت دادن خود بمن تدریجا و کم کم سزاوار عقابم مفرما (باینکه هر گناهی مرتکب شوم نعمتی عطاء فرمائی من هم فریب خورده آن گشته استغفار و درخواست آمرزش آن را از یادم ببرد) مانند تدریجا سزاوار کیفر شدن کسی (ثروتمند و دارائی) که مرا از خیر و نیکی آنچه نزد او است باز داشته و بی بهره گردانیده و حال آنکه در رسیدن نعمت او بمن شریک تو نبوده (که آن را از من باز داشته، اشاره بقول خدای تعالی «س 7 ی 182):وَ الَّذینَ کَذَّبُوا بِایاتِنا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ «ی 183) وَ امْلی لَهُمْ انَّ کَیْدی مَتینٌ 68: 44 - 45یعنی آنانکه آیات و نشانه های «توحید و یگانگی» ما را دروغ پندارند بزودی آنها را تدریجا و کم کم عقاب نمائیم از آنجائیکه ندانند «هر چه گناه کنند ما نعمت بر ایشان بیافزائیم و آنها هم بر معصیت میافزایند پس از این رو سزاوار عقاب سخت میگردند» و ایشان را «چند روزی» مهلت میدهیم «تا آنچه خواهند بجا آورند» همانا مکر «کیفر» ما سخت و دشوار است) - و مرا از خواب بیخبران (آنانکه از راه حقّ دوری گزیده اند) و از خواب آلودگی دوری کنندگان از حدّ اعتدال در کارهاشان، و از چرت زدن خوار شدگان (آنانکه توفیق عبادت از آنها گرفته شده و بگمراهی رفته اند) بیدار نما (چنان کن که همیشه هشیار باشم تا هیچگاه از راه حق جدا نشده نیکبختی دنیا و آخرت را در یابم) - و دلم را متوجه گردان ب آنچه (راهی که) اطاعت کنندگان را ب آن وا داشته ای، و کوشش کنندگان
ترجمه صحیفه سجادیه(فیض الاسلام) ص : 347
در عبادت را ب آن، بندگان فرمانبران قرار داده ای، و بوسیله آن سهل انگاران (طاعت و فرمانبری) را (از عذاب) نجات داده ای - و مرا پناه ده (نگهداری فرما) از آنچه (گناهانیکه) از (رحمت و پاداش) تو دورم میگرداند، و میان من و بهره ام از جانب تو جلوگیر شود، و از آنچه (روا شدن خواسته ها که) نزد تو قصد مینمایم بازم دارد - و راه نیکوهای بسویت (بندگیت) و پیشی گرفتن ب آنها را از آنجا که تو امر کرده ای، و حرص و آز در آنها را ب آنچه تو خواسته ای برایم آسان گردان (چنان کن که در نظرم سخت و دشوار نیاید) - و مرا با کسانیکه هلاک مینمائی و آنان سبک شمارند و اهتمام ندارند آنچه (عذابی) را که تهدید نموده ای هلاک مساز - و با کسانیکه تباه میسازی و ایشان دشمنی تو را میطلبند (خلاف امر و نهیت رفتار میکنند) تباه مگردان - و با کسانیکه درهم میشکنی (بسختترین کیفر گرفتارشان میکنی) و آنها از راههای تو بیرون روند (بگفتار پیغمبر و ائمه معصومین - علیهم السلام - گوش ندهند) درهم مشکن - و از گردابها و سختیهای بلاء و از کامها و گلوگیرهای گرفتاری رهائی و از مؤاخذه (بر اثر بدکرداری در زمان) مهلت دادن پناهم ده (توفیق بندگی عطا فرما که هنگام مهلت داشتن مرتکب گناهی نشده که بعذاب گرفتار گردم) -
ترجمه صحیفه سجادیه(فیض الاسلام) ص : 348
و میان من و دشمنی که گمراهم سازد، و خواهش نفس که هلاکم گرداند، و خسران و زیانی (گناهانی) که مرا فرا گیرد مانع و جلوگیر شو - و از من رو مگردان رو برگرداندن از کسیکه پس از خشم (دوری رحمت) خود از او خوشنود نمیشوی - و از امید بخود نومیدم مگردان که نومیدی از رحمتت بر من غالب شود - و بمن مبخش آنچه طاقت و توانائی آن را ندارم که از جهت فزونی محبت و دوستیم تو را که بر من تکلیف مینمائی گرانبارم سازی - و مرا از پیش خود رها مکن رها کردن کسی که در او خیر و نیکی نیست، و تو را به (طاعت) او حاجت و نیازی و برای او توبه (از گناهانش) نباشد - و بدور میانداز (از لطف و توفیق خود بی بهره ام مگردان) دور انداختن کسیکه از چشم حفظ و نگهداریت افتاده (از رحمتت بی بهره شده) و کسیکه از جانب تو خواری و رسوائی او را فرا گرفته، بلکه از افتادن افتادگان (در عذاب) و ترس گمراهان (هنگام حساب و بازپرسی) و لغزش فریب داده شدگان (از شیطان) و تباه شدن تباه شدگان (بر اثر گناهان) دستم بگیر (نگهداریم فرما) - و از آنچه (گرفتاریها
جمه صحیفه سجادیه(فیض الاسلام) ص : 349
که) اصناف غلامان و کنیزان (مرد و زن از بندگان) خود را دچار کرده ای سلامتی و بی گزندی ده، و بمنتهی درجات کسی برسانم که باو عنایت داشته (از گرفتاریهای دنیا و آخرت) نگهداریش نموده ای، و بر او انعام و بخشش کرده ای، و از او خوشنود شده ای، و بسبب آن او را (در دنیا از جهت اخلاق و افعال نزد خود) ستوده شده زنده داشته، و نیکبخت گردیده (سزاوار بهشت که بزرگترین نیکبختیها است گشته) میرانده ای - و خودداری از آنچه (گناهی مانند کفر که) حسنات و افعال پسندیده را باطل میگرداند (یا خودداری از بجا آوردن حسنات را طوری که موجب پاداش نگردد) و (گناهانی مانند دروغگوئی، نماز نخواندن، روزه نگرفتن و غیبت کردن که) خیرات و نیکیها را از میان میبرد (بی پاداش نماید، مانند) طوق و گردن بند گردنم ساز (هیچگاه از من جدا مفرما، حضرت صادق - علیه السلام - فرموده: خداوند نعمتی را که به بنده ای داده از او نمیگیرد تا اینکه گناهی را مرتکب شود که بسبب آن سزاوار گردد که نعمت از او بگیرد) - و دلم را بباز ایستادن از زشتیهای ناپسندیده ها و رسوائیهای گناهان بپوشان (همیشه متوجه آن گردان) - و مرا از آنچه (عبادتی که) تو را از من جز آن خوشنود نمیگرداند بچیزی (طلب دنیا) که آن را جز به (کمک) تو در نمییابم مشغول مساز - و دوستی دنیای پست را که از آنچه (سعادت و نیکبختی که) نزد تو است منع مینماید، و از طلبیدن وسیله و دست آویز بسوی تو باز میدارد، و از تقرب و نزدیکشدن به (طاعت) تو غافل و بیخبر میگرداند از دلم بر کن - و تنها بسر بردن بمناجات و راز و نیاز با تو را در شب و روز برای من آراسته گردان
ترجمه صحیفه سجادیه(فیض الاسلام) ص : 350
(نیکوئی آن را برایم آشکار ساز. بیکی از بندگان خدا که تنها بسر بردن را از برای خود گزیده بود گفتند:
چه تو را بتنهائی شکیبا گردانید؟ گفت: من تنها نیستم من همنشین پروردگارم - عز و جل - هستم، هر گاه بخواهم او با من سخن گوید کتاب او «قرآن مجید» را میخوانم، و هر گاه بخواهم من با او سخن گویم نماز میخوانم) - و مرا عصمت و نگهداری (ملکه و صفتی که موجب دوری گزیدن از گناهان است) ببخش که بترس (از عذاب) تو نزدیکم گرداند، و از بجا آوردن آنچه حرام و ناروا ساخته ای بازم دارد، و از گرفتار شدن بگناهان بزرگ رهایم نماید - و از چرکی معصیت پاکیزه ام گردان، و آلودگی بگناهان را از من ببر، و پیراهن سلامتی از جانب خود را بر من بپوشان و عبای (پوششی که روی همه جامعه ها میپوشند) صحت و تندرستی از نزد خویش را در برم فرما (تندرستی از دردها را مانند پیراهن و بی گزندی از آزار مردم را مانند عبا و پوشش من قرار ده) و بنعمتهای پهناور خود بپوشانم، و احسان و بخششت را پی در پی بر من برسان - و بجور شدن اسباب کار و راهنمائیت براه حق کمکم نما، و بر قصد و آهنگ شایسته و گفتار پسندیده و کردار نیکو یاریم کن، و بقدرت و توانائیم بی قدرت و توانائیت وا مگذارم (زیرا جنبش و توانائی جز بمشیت و خواست تو نیست) -
ترجمه صحیفه سجادیه(فیض الاسلام) ص : 351
و روزی (قیامت) که مرا برای دیدار خود (حساب و بازپرسی) بر انگیزی (زنده کنی) خوار و شرمنده مکن، و در جلو دوستانت (انبیاء و اوصیاء - علیهم السلام - و بندگان شایسته و پرهیزکار) رسوایم مگردان، و یاد خود را از یادم مبر (چیزهائی که بر اثر انجام ندادن فرمانت و پیروی از هوای نفس موجب نسیان و فراموشی از تو است از من دور ساز) و شکر و سپاس خود (توفیق بندگیت) را از من زایل مکن، بلکه آن را در حالات فراموشی هنگام فراموشیهای نادانان بنعمتهایت همیشه با من قرار ده، و بمن الهام کن که بر آنچه مرا عطا کرده ای ستایش نمایم، و ب آنچه بمن نیکوئی نموده ای اقرار کنم - و تضرع و زاری و توجه و رو آوردنم را بسوی خود بالاتر (فزونتر) از رو آوردن رو آورندگان، و سپاسگزاریم را در باره تو بالاتر از سپاس سپاسگزاران گردان - و هنگام نیازمندیم بسوی تو (مراد هنگام نگرانی و گرفتاری است چون انسان همیشه بخداوند سبحان نیازمند است) خوارم مساز (مرا از رحمتت بی بهره مگردان) و بوسیله آنچه در درگاهت نیکوئی کرده ام (اعمالی که پنداشته ام ب آنها
ترجمه صحیفه سجادیه(فیض الاسلام) ص : 352
خوشنودیت را بدست آورده ام در حالیکه همان اعمال موجب هلاک و تباهی من شده چون بطوریکه شایسته نیکوئی است نبوده) هلاکم مکن (گوئیا این جمله اشاره است بفرمایش خدای تعالی «س 18 ی 103):
قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرینَ اعْمالا «ی 104) الَّذینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیوةِ الدُّنْیا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ انَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا 18: 103 - 104یعنی «ای پیغمبر ما بمردم» بگو: آیا شما را بزیانکارترین آگاه سازم؟ آنان کسانی اند که سعی و کوشششان در زندگانی دنیا «بر اثر کردارهای نیکو نما» تباه گشته و میپندارند که کار نیکو میکنند. گفته اند: هر که کار خیر و نیکی بجا آورد و بنیاد آن بر اخلاص و ایمان نباشد مندرج در این آیه است) و دست رد بر پیشانیم مزن (مرا از درگاهت نومید باز مگردان) ب آنچه (کرداری که) بوسیله آن دست رد بر پیشانی ستیزه کنندگان با خود زده ای، زیرا من فرمانبرنده توام، میدانم (باور دارم) که حجت و دلیل (در هر حکمی) تو را است، و تو بفضل و بخشش سزاوارتر، و باحسان و نیکی کردن سود رسانده تر، و شایسته ای که از (کیفر) تو بترسند، و سزاواری (گناهان را) بیامرزی، و بعفو نمودن شایسته تری که عقاب نمائی، و بپوشاندن (گناه) نزدیکتری که آشکار سازی - پس (اکنون که این گونه مهربانی) مرا زنده دار بزندگی پاکیزه ای (زندگی با روزی حلال) که ب آنچه میخواهم پیوسته شود، و ب آنچه دوست دارم پایان یابد، در صورتیکه آنچه را نمی پسندی بجا نیاورم، و آنچه را نهی کرده ای مرتکب نشوم، و بمیران مردن کسیکه نور و روشنائیش (راهنمایش ببهشت) در پیش رویش و از سمت راستش میرود (حضرت باقر - علیه السلام - فرموده: روز رستاخیز برای هر که نور «راهنمای ببهشت» باشد «از عذاب و سختیهای آن روز» رهائی مییابد، و برای هر مؤمنی نوری است) - و مرا در درگاهت خوار (مطیع) و در نزد
ترجمه صحیفه سجادیه(فیض الاسلام) ص : 353
آفریدگانت عزیز و ارجمند گردان، و چون با تو خلوت کرده تنها بسر برم (از جز تو چشم پوشیده براز و نیاز بپردازم) فروتن و در میان بندگانت بلند مرتبه و سرفرازم نما، و از کسیکه از من بی نیاز است (در خواستی نکرده و نمیکند) بی نیازم ساز (چنان کن که من هم از او چیزی نخواهم) و بر فقر و نیازمندیم بدرگاهت بیافزا (تا در خواستم از تو و راز و نیازم با تو فزونی یابد) - و از شماتت و شادی دشمنان و پیشامد غم و اندوه و ذلت و خواری (نزد مردم) و رنج و گرفتاری (در کارها) پناهم ده، مرا در آنچه (گناهانیکه) بر آن از من آگاهی (برحمتت) بپوشان (عفو فرما) ب آنچه (گناهی که) میپوشاند (میگذرد) توانای گرفتن از روی عنف و سختی اگر بردباریش نبود، و عقاب کننده بر گناه اگر مکث و شتاب نکردنش نبود (حلم و مکث در انجام کاری مانع از قدرت او نیست، بلکه مانع از مقدور که آن گرفتن از روی عنف و عقاب است میباشد، چون قدرت او پیش از فعل است و آنچه با آن منافات دارد عجز و ناتوانی است) - و هر گاه بگروهی (بر اثر نافرمانی) فتنه و تباهی یا بدی و گرفتاری بخواهی (پیش آوری) مرا در حالیکه پناهنده بتو هستم از آن رهائی ده، و چون مرا در دنیای خود (دنیائیکه مالک آن توئی) در جای رسوائی بپا نداشتی (رسوا نکردی) در آخرت خود (آخرتی که بر آن استیلاء داری) مانند آن (در جای رسوائی) بپا مدار (رسوا مگردان) - و اوائل نعمتهایت (نعمتهای دنیوی) را با اواخر آنها (نعمتهای اخروی) و سودهای دیرینه ات (آنچه پیش از این تاکنون عطا فرموده ای) را با تازه های آنها (آنچه پس از این میبخشی) برای من توام و جفت گردان، و چندان مرا مهلت مده و عمرم را طولانی و دراز
ترجمه صحیفه سجادیه(فیض الاسلام) ص : 354
مکن که با آن دلم سخت شود (در قرآن کریم «س 19 ی 75) فرموده:قُلْ مَنْ کانَ فِی الضَّلالَةِ فَلْیَمْدُدْ لَهُ الرَّحْمنُ مَدًّا حَتَّی اذا رَاوْا ما یُوعَدُونَ امَّا الْعَذابَ وَ امَّا السَّاعَةَ 19: 75یعنی «ای پیغمبر ما ب آنانکه بمال و دارائی و جاه و جلال میبالند و خدا را نافرمانی میکنند» بگو: کسانیکه در راه ضلالت و گمراهی اند «خلاف دستور شرع رفتار مینمایند» خدای مهربان آنان را مهلت و طول عمر میدهد تا هنگامیکه آنچه را بیم داده میشوند ببینند، و آن یا عذاب و گرفتاری «در دنیا» یا فرا رسیدن «سختی» روز قیامت است، و «س 57 ی 16) فرموده:فَطالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ 57: 16یعنی پس اهل کتاب «مانند یهود و نصاری» عمرهاشان «در غفلت و بیخبری و آرزوی دراز» بطول انجامید و «بسبب آن» دلهاشان سخت گردید) و بر من مصیبت و سختی مفرست که بر اثر آن نیکوئی و خوشی و بزرگیم برود، و مرا بپستی ای که بر اثر آن منزلت و گرامی داشتنم (در نظر مردم) کوچک و خوار گردد، و عیب و زشتی ای که بجهت آن مقام و ارزش من دانسته نشود گرفتار مساز - و (از عذابت) چنان مترسانم که بوسیله آن (از عفوت) نومید گردم، و چنان بیمناکم مگردان که در آن هنگام ترس در دل افکنم، ترسم را در تهدیدت (از عذاب روز رستاخیز) و بیمم را از مهلت دادنت (تا آنجا که برای عذر و بهانه آوردنم حجت و دلیلی نباشد) و انذار و ترساندنت (بوسیله پیغمبر و اوصیاء آن حضرت علیهم السلام) و هراسم را هنگام خواندن جملات (قرآن) خود قرار ده - و شبم را آباد (شایسته) گردان به بیدار نمودنت مرا در آن
ترجمه صحیفه سجادیه(فیض الاسلام) ص : 355
برای بندگیت، و تنها بودنم بشب برخاستن برای (مناجات با) تو، و چشم پوشیم از جز تو بانس و خو گرفتنم با تو، و درخواست نمودن خواسته هایم بدرگاه تو، و پی در پی درخواست نمودنم از تو در آزاد ساختنم از آتشت و زنهار دادنم از کیفرت (دوزخ) که در آنست اهل و سزاوار آن - و مرا تا مدت و پاره ای از زمان (هنگام مرگ) در طغیان و سرکشیم (در معاصی) سرگردان و در گرداب نادانیم غافل و بیخبر وا مگذار (اشاره بقول خدای تعالی «س 7 ی 186):مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَلا هادِیَ لَهُ وَ یَذَرُهُمْ فی طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُونَ 7: 186یعنی کسانی را که خدا گمراه سازد «رحمت خود را از آنها باز دارد» راهنمائی برای ایشان نیست و آنان را در طغیان و سرکشی واگزارد تا حیران و سرگردان شوند. «س 23 ی 54): فَذَرْهُمْ فی غَمْرَتِهِمْ حَتَّی حینٍ یعنی پس «ای رسول ما» ایشان را در گرداب نادانیشان واگزار تا هنگام مرگ «یا روز قیامت)» و مرا (بر اثر ناپسندیها) پند برای کسی که نپذیرد، و عبرت برای کسیکه عبرت گیرد، و سبب گمراهی برای کسیکه (بمن) نظر افکند قرار مده، و با من مکر مکن (مرا بر اثر فریبی که داده ام کیفر منما) در میان کسانیکه با آنها مکر میکنی، و دیگری را بجای من مگزین (که از او راضی و خوشنود باشی و مرا از درگاهت برانی) و نامم را تغییر مده (دوزخی مگردان) و تنم را (در دنیا ب آفت و درد و در آخرت بعذاب و کیفر) تبدیل مفرما، و مرا مضحکه و سبب خنده آفریدگانت و مسخره خود (خوار و پست در درگاهت) و جز پیرو خوشنودیت و جز بکیفر رساندن (دشمنانت) برای تو خدمتگزار مگردان - و از لذت و خوشی گذشتت، و شیرینی مهربانی و آسودگی و روزیت،
ترجمه صحیفه سجادیه(فیض الاسلام) ص : 356
و بهشت پر نعمتت فیروز و کامیاب ساز، و بوسیله توانگری از توانگریت مزه فراغت و انجام دادن برای آنچه (عبادت و بندگی که) تو دوست داری، و کوشش در آنچه (عمل از روی اخلاص و پاکیزگی) را که نزد (درگاه رحمت عامه و خاصه) تو نزدیک میگرداند بمن بچشان، و تحفه و ارمغانی از تحفه هایت (نیکوئیهای برگزیده ات) بسویم بفرست (بمن عطا فرما، در حدیث نبوی - صلی الله علیه و آله - است: روز و شبی نیست جز آنکه در آن از جانب خدای عز و جل برای من تحفه و ارمغانی است) - و تجارت و بازرگانیم را (برای بدست آوردن ثواب) سودمند، و بازگشتنم را (در قیامت) بی زیان (بی عذاب) گردان، و مرا از مقامت (جای حساب و بازپرسی) بترسان (آسوده و ایمن مگذار) و برای دیدارت (پاداشت) مشتاق و دل کنده ساز، و بتوبه خالص و پاکیزه ای (از روی دل) که گناهان کوچک و بزرگ را با آن باقی نگذاری، و گناهان آشکار و نهان را با آن وا مگذاری توفیقم ده - و کینه داشتن برای اهل ایمان را از سینه ام بر کن، و دلم را با فروتنان مهربان گردان، و با من چنان باش که با شایستگان میباشی، و بزیور پرهیزکاران بیارایم (توفیق عطا فرما که صفات آنان را روش خود گردانم) و برای من ذکر نیکوئی در آیندگان، و آوازه بلندی در پسینیان قرار ده، و مرا در میان سرای (جای اجتماع و گرد آمدن) پیشینیان (حضرت امیر المؤمنین - علیه السلام - و پیروان او از مهاجرین و انصار) در آور -
ترجمه صحیفه سجادیه(فیض الاسلام) ص : 357
و فراخی نعمتت را بر من تمام کن، و گرامیهای آن را نزد من پی در پی ساز، و دستم را از سودهای خود پر ساز (نعمتهای بیشمارت را بیش از پیش بمن ببخش) و بخششهای گرامیت را بسویم روان گردان، و در باغهائی (در بهشت) که آنها را برای برگزیده گانت آراسته (آفریده) ای با پاکیزه ترین دوستانت (آنانکه از معاصی و کارهای زشت دوری گزیده اند) همسایه ام نما، و در جاهائیکه برای دوستانت (آنانکه بایشان انعام میفرمائی) آماده شده مرا بعطاهای بزرگ بپوشان - و برای من نزد (رحمت) خود آرامشگاهیکه در آن آرامش گیرم، و جایگاهیکه در آن جای گزینم، و چشم را روشن سازم (شاد شوم) قرار ده و (کیفر) مرا با گناهان بزرگ (که بجا آورده ام) مسنج، و در روزی (رستاخیز) که پنهانیها (اعمال نیک و بد) آشکار میشود عذابم مکن، و هر شک و دو دلی و آنچه بحق میماند را از من دور کن، و در حق و درستی راهی بهر رحمتی (که برای تو است، یا بسبب هر رحمتی که برای تو است راهی در حق) برایم قرار ده، و بهره های بخششهای از عطایت را برای من بسیار، و نصیبهای احسان و نیکی از بخشیدنت را بر من فراوان گردان -
ترجمه صحیفه سجادیه(فیض الاسلام) ص : 358
و دلم را ب آنچه (پاداشی که) نزد تو است مطمئن و آرام، و قصد و آهنگم را یکسره برای آنچه (بندگی که) برای تو است بگردان، و مرا بچیزی (عمل خیری) وادار که خواص و نزدیکانت را وامیداری، و هنگام غفلت و بیخبری عقلها طاعتت را در دلم مخلوط و آمیخته ساز (در وقت غفلت و فراموشی مردم از حق چنان کن که دل من غافل نباشد) و بی نیازی (از خلق) و پاکدامنی (از نارواها) و آسایش (در زندگی) و بی گزندی و تندرستی و فراخی (در روزی) و آرامش و آسودگی و نداشتن گرفتاری و بدی را برایم فراهم کن - و کارهای نیک مرا بسبب معصیت و نافرمانی که با آنها آمیخته میشود، و تنهائیهایم (برای مناجات و راز و نیاز با تو) بتباهکاریهائی که از راه آزمایش تو (شکیبائی و سپاسگزاریم را) برای من پیشاید تباه مساز، و آبرویم را از درخواست بسوی کسی از جهانیان (مردم زمان خود) حفظ فرما، و از طلبیدن آنچه (کالای دنیا که) نزد کسانی است که باحکام شرع اقرار دارند و آنها را بجا نمی آورند بازم دار - و مرا پشتیبان ستمگران و بر نابود کردن (ابطال احکام) کتاب خود (قرآن مجید) یار و کمک ایشان قرار مده، و از جائیکه نمیدانم
ترجمه صحیفه سجادیه(فیض الاسلام) ص : 359
نگهبانیم کن نگهبانی که ب آن (از هر گناهی) نگهداریم نمائی، و درهای توبه و آمرزش و مهربانی و روزی فراخت را بر من بگشای (مرا بتوبه موفق و شایسته آمرزش و مهربانی و روزی فراخ خود گردان) زیرا من از رو آورندگان بدرگاه توام، و نعمت دادنت را در باره من کامل نما (مرا در بهشت داخل فرما) زیرا تو بهترین نعمت دهندگانی - و بازمانده زندگیم را در حج (زیارت بیت الله) و عمره (افعال مخصوصه ای که در مکه معظمه بجا آورده میشود) برای درخواست خوشنودی و پاداشت قرار ده، ای پروردگار جهانیان، و خدا بر محمد و آل او که (از آلودگی) پاک و (از نقائص) پاکیزه اند رحمت فرستد، و همیشه بر او و بر ایشان درود باد. -
ترجمه صحیفه سجادیه(فیض الاسلام) ص : 360
دعای چهل و هشتم از دعاهای امام علیه السلام است روز اضحی و روز جمعه
(دهم ذی الحجة که روز عید و شادی است، و اینکه آن روز اضحی نامیده شده برای آنست که حاجیان در آن روز گوسفندان را ذبح مینمایند، و اضحی جمع اضحاة است و آن گوسفندی است که در بامداد آن روز پس از برآمدگی آفتاب سرش را میبرند) و روز جمعه (آدینه، و اینکه آن روز را جمعه نامیدند برای اجتماع و گرد آمدن مردم است در آن):
بار خدایا این روز (بر اثر بسیاری ثواب و پاداش و روا شدن خواسته ها روز) ی است با برکت و نیکوئی و با یمن و شگون، و مسلمانان در اطراف زمین تو در آن (برای عبادت و بندگی) اجتماع نموده اند، درخواست کننده (آمرزش) و طلب کننده (نعمت) و خواهنده (پاداش) و ترسنده ایشان (از عذاب، در مساجد و معابد و جایگاههای پرستش تو) حاضر میشوند، و بینای در حاجتها و خواسته های آنان توئی، پس بسبب بخشش و نیکیت و آسان بودن بر تو آنچه را که میخواهم، از تو درخواست میکنم که بر
ترجمه صحیفه سجادیه(فیض الاسلام) ص : 361
محمد و آل او درود فرستی - و بار خدایا پروردگار ما تو را است تسلط و پادشاهی (حقیقی، چون مبدء و پدید آورنده هر چیز توئی، و پادشاهی دیگری از جانب تو است) و مر تو را است حمد و سپاس (زیرا هر نعمتی را تو عطا فرموده ای، و حمد دیگری از جهت آنست که نعمت تو بر دست او روان گشته) خدائی جز تو نیست، خدای بردبار (در کیفر گناهکاران شتاب نمیکنی) بزرگوار مهربان بسیار نعمت دهنده دارای عظمت و احسان، پدید آورنده آسمان ها و زمین، از تو درخواست مینمایم که هر گاه میان بندگان خود که با ایمانند خیر و نیکی یا تندرستی یا برکت و فراوانی یا هدایت و رستگاری یا عمل بطاعت و فرمانبری از خویش، یا خیری را که بسبب آن بر ایشان منت مینهی و آنان را بسویت راهنمائی میکنی، یا برای آنها در درگاهت درجه و پایه ای بلند میگردانی، یا بوسیله آن نیکی ای از نیکی دنیا و آخرت باینان عطاء مینمائی، قسمت کنی نصیب و بهره مرا از آن بسیار گردان (جمله آن توفر حظی و نصیبی منه در بیشتر نسخ خطی و چاپی نیست، بنا بر این از قرینه کلام و آنچه بیان دلالت بر آن دارد دانسته میشود که مضمون این جمله یا مانند آن در نظر گرفته شده است) -
ترجمه صحیفه سجادیه(فیض الاسلام) ص : 362
بار خدایا مر تو را است پادشاهی و سپاس، پرستش شده ای جز تو نیست، از تو درخواست میکنم که درود فرستی بر محمد بنده و فرستاده و دوست و اختیار شده و برگزیده خود از آفریدگانت، و بر آل محمد که نیکوکاران و (از گناهان) پاکان و (بپیروانشان) سود رسانند، درودی که کسی جز تو بر شمردن آن توانائی نداشته باشد، و اینکه ما را در دعا و درخواست شایسته هر که از بندگان با ایمانت که در این روز تو را میخواند شریک گردانی، ای پروردگار جهانیان، و ما و ایشان را بیامرزی، زیرا تو بر هر چیز توانائی (قدیر کسی است که هر چه را بخواهد انجام میدهد، از این رو جز خدایتعالی ب آن وصف نمیشود) - بار خدایا حاجت و خواسته ام را بسوی تو قصد نمودم (برای روا ساختن آن کسی را جز تو در نظر نگرفتم) و درویشی و نیازمندی و بی چیزیم را بدرگاهت فرود آوردم (چون میدانم جز تو مرا بی نیاز نمیگرداند)
ترجمه صحیفه سجادیه(فیض الاسلام) ص : 363
در حالیکه اطمینانم ب آمرزش و رحمت و مهربانیت از عمل و کردارم بیشتر است، و همانا آمرزش و رحمتت از گناهانم فراختر است، پس بر محمد و آل محمد درود فرست، و روا کردن هر حاجت و درخواستی را که دارم بسبب توانائیت بر آن، و آسان بودنش بر تو، و نیازمندی من بتو، و بی نیازی تو از من، تو خود متکفل شو و بپذیر، زیرا من هرگز جز از جانب تو بخیر و نیکی نرسیده ام و هرگز جز تو کسی بدی را از من بر نگردانده است، و برای کار (رهائی از عذاب و کیفر در) آخرت و (اصلاح گرفتاریهای در) دنیایم جز تو را امیدوار نیستم - بار خدایا هر کس برای رفتن بسوی مخلوق و آفریده ای بامید صله و عطاها و درخواست احسان و بخشش او مهیا و آماده شود، پس ای مولی و آقای من مهیا و آماده شدن من امروز بامید عفو و گذشت و درخواست احسان و بخششت بسوی تو است - بار خدایا پس بر محمد و آل محمد درود فرست، و امروز آن امید مرا نومید مگردان، ای کسیکه (درخواست) درخواست کننده ای او را برنج نمیاندازد، و عطا و بخششی (توانگری) او را کم نمیگرداند، زیرا من از روی اعتماد داشتنم بکردار شایسته ای که آن را پیش فرستاده (بجا آورده) و
ترجمه صحیفه سجادیه(فیض الاسلام) ص : 364
بشفاعت و میانجیگری مخلوق و آفریده ای که باو امید داشته باشم جز شفاعت محمد و اهل بیت و خویشان او (حضرت زهراء و ائمه معصومین علیهم السلام) که بر او و ایشان درود تو باد، بسوی تو نیامده ام - بدرگاه تو آمده ام در حالیکه بگناه و بد کردن بخود اعتراف دارم، بدرگاه تو آمده ام در حالیکه آن عفو و گذشت بزرگت را امیدوارم که بسبب آن از گناهکاران گذشتی، سپس طول و بسیاری ایستادگیشان بر گناه بزرگ تو را باز نداشته از اینکه بر ایشان رحمت و آمرزش احسان نمائی - پس ای کسیکه رحمت و مهربانی او فراخ (مؤمن و کافر را فرا گیرد) و عفو و گذشتش بزرگ (بسیار) است، ای عظیم و بزرگوار (که عقول بکنه ذات مقدسه ات پی نبرد) ای کریم و بخشنده، بر محمد و آل محمد درود فرست، و برحمت و مهربانیت بر من احسان فرما، و بفضل و نیکیت بر من مهربان باش، و با آمرزشت بر من گشایش ده - بار خدایا این مقام و جایگاه (نماز عید و جمعه بجا آوردن، یا مقام امامت و خلافت) برای خلفاء و جانشینان و برگزیدگان تو (ائمه معصومین علیهم السلام) است، و (دشمنان دین مانند خلفای بنی امیه) جاهای امناء و درستکاران تو را در درجه و پایه بلندی که ایشان را ب آن اختصاص و برتری
ترجمه صحیفه سجادیه(فیض الاسلام) ص : 365
داده ای ربودند (غصب کرده بظلم و ستم گرفتند، عبد الله بن دینار گفته: حضرت باقر - علیه السلام - فرمود: ای عبد الله در هر عید اضحی و فطر که مخصوص مسلمانان است حزن و اندوه آل محمد تازه میگردد، گفتم چرا چنین است؟ فرمود: برای آنکه می بینند حق خودشان «امامت و خلافت» در دست دیگران است) و (برای امتحان و آزمایش بندگانت) توئی تقدیر کننده برای آن (غصب خلافت) در حالیکه امر و فرمان تو مغلوب نمیشود (هر طور مقدر کرده ای واقع میگردد) و از تدبیر (قضاء و قدر) قطعی تو هر گونه خواسته باشی و هر زمان و روزگار که بخواهی در نمیگذرد، و توئی تقدیر کننده برای آنچه (حکمت اقتضاء میکند و) تو ب آن (از دیگران) داناتری، در آفرینش (یا در قضاء و قدر) و اراده و خواسته ات متهم نیستی (گمان ظلم و ستم و نادانی بتو برده نمیشود، نا گفته نماند: از جمله و أنت المقدر لذلک معنی جبر توهم نشود، زیرا مقصود از اینکه خدای تعالی آن را تقدیر نموده آنست که صفات و حدود و کیفیات و زمان و مکان و سائر خصوصیات آن را بطوریکه کم و زیاد نمیشود تعیین فرموده، نه آنکه آن را ایجاد نموده تا غصب خلافت بر اثر تقدیر او بوده و غصب کنندگان ناچار گشته نتوانند خلاف آن رفتار نمایند، و شاید گفتار امام علیه السلام و پس از آن: غیر متهم علی خلقک و لا لارادتک اشاره باین نکته باشد، و الله اعلم) تا اینکه (بر اثر غصب خلافت) بر گزیدگان و جانشینان تو شکست خوردند و حقشان از دست رفت، حکم تو را تبدیل گشته، و کتاب تو (قرآن مجید) را دور افتاده، و واجبات را از مقاصد راههای روشن تو تغییر یافته، و روشهای پیغمبرت (مستحبات) را ترک شده میبینند - بار خدایا دشمنان ایشان را از پیشینیان
ترجمه صحیفه سجادیه(فیض الاسلام) ص : 366
و آیندگان (تا روز قیامت) و هر که را باعمال و کردار آنان راضی و خوشنود میشود و دوستان و پیروانشان را لعنت کن (از رحمت خود نومید و عذاب و کیفر فرما. تصریح امام علیه السلام بلعن بر دشمنان جانشینان و برگزیدگان خدا بر مشروعیت و روا بودن لعن بر کسیکه سزاوار است، بلکه بر مستحب بودن آن و اینکه لعن کننده را ثواب و پاداش است دلالت دارد، زیرا اگر چنین نبود آن حضرت در این روز شریف تصریح ب آن نمینمود و آن را از جمله دعائی که بوسیله آن بدرگاه خداوند سبحان تقرب میجویند قرار نمیداد، و طریقه و روش ما امامیه «شیعه دوازده امامی» هم همین است، و گاهی لعن بکسیکه مستحق و سزاوار آن است عبادت است مانند صلوات و درود بر کسی که شایسته آن میباشد، و چنانکه درود گوینده را ثواب و پاداش است همچنین لعن کننده را پاداش میدهند هر گاه لعن او بجا و برای بدست آوردن خوشنودی خدا باشد، و لعن کردن خدای عز و جل در آیات بسیار از قرآن کریم و امر بلعن در بعض آنها بر این مطلب دلالت دارد «س 2 ی 159):
اولئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ یَلْعَنُهُمُ اللاعِنُونَ 2: 159(ی 161):اولئِکَ عَلَیْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلائِکَةِ وَ النَّاسِ اجْمَعینَ 2: 161یعنی آنها را «که حق پنهان گردانند» خدا و لعنت کنندگان «از انس و جن و فرشتگان» لعنت میکنند «خدا آنان را از رحمت خود دور ساخته و بکیفر رساند و دیگران ایشان را نفرین مینمایند» آنانند که لعنت خدا و همه فرشتگان و مردم بر ایشان است. پس مراد از وَ یَلْعَنُهُمُ اللاعِنُونَ و از وَ الْمَلائِکَةِ وَ النَّاسِ اجْمَعینَ امر بفرشتگان و مردم است بلعن کسانیکه خدا آنها را لعن فرموده، و از پیغمبر - صلی الله علیه و آله - روایت شده که گروهی از معصیت کاران را لعن نموده مانند فرمایش آن حضرت: خدا لعنت کند کسی را که پدر و مادر خود را لعن مینماید، و فرمایش آن بزرگوار: خدا لعنت کند ربا خوار را. و گاهی لعن واجب و جزء ایمان است هر گاه قصد لعن کننده بیزاری جستن باشد، زیرا خداوند سبحان چنانکه دوست داشتن دوستانش را واجب کرده دشمن داشتن دشمنانش و بیزاری از آنان را هم واجب نموده، در قرآن مجید «س 58 ی 22) فرموده:لا تَجِدُ قَوْمًا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الاخِرِ یُوادُّونَ مَنْ حادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ کانُوا اباءَهُمْ اوْ ابْناءَهُمْ اوْ اخْوانَهُمْ اوْ عَشیرَتَهُمْ 58: 22یعنی «ای پیغمبر» مردمی را که بخدا و روز قیامت ایمان می آورند «چنین» نخواهی یافت که با دشمنان خدا و رسول او دوستی کنند و اگر چه آن دشمنان پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشان ایشان باشند. و گفته اند: هر گفتار و کرداریکه موجب عقاب و کیفر
ترجمه صحیفه سجادیه(فیض الاسلام) ص : 367
گردد جائز است گوینده و بجا آورنده را لعن نمود، زیرا لعن از خدای تعالی همان دور ساختن از رحمت و بکیفر رساندن است) - بار خدایا بر محمد و آل محمد درود فرست، زیرا تو (در همه افعال و کردارت) ستوده شده بزرگواری (دارای احسان و نیکی بسیاری، درودی) مانند رحمتها و نیکیها و درودهای تو ببرگزیدگانت:
إبراهیم و آل إبراهیم، و بگشایش و دور شدن غم و اندوه و آسایش و یاری کردن و تسلط دادن و کمک کردن ایشان تعجیل و شتاب فرما - بار خدایا و مرا از اهل توحید (کسانیکه بیکتائی و بی شریکی تو اقرار دارند) و از اهل ایمان و گروندگان بخود و از اهل تصدیق و اعتراف کنندگان بپیغمبرت و پیشوایانیکه طاعت و پیروی از ایشان را واجب کرده ای قرار ده، از کسانیکه آن توحید و ایمان و تصدیق بوسیله ایشان و بدستهای آنها واقع میگردد (از آنانکه مردم را براه حق راهنمایانند) دعایم را روا کن، ای پروردگار هر صنفی از اصناف آفریده شدگان - بار خدایا خشم (اراده انتقام) تو را جز بردباریت (شتاب نکردنت در کیفر) و سختی خشمت را جز
ترجمه صحیفه سجادیه(فیض الاسلام) ص : 368
عفو و گذشتت باز نمیگرداند، و جز رحمت و مهربانیت از عذابت زنهار نمیدهد، و مرا از (عقاب) تو جز تضرع و زاری بدرگاهت و در برابرت نمیرهاند، پس بر محمد و آل محمد درود فرست، و ما (پیروان محمد و آل محمد علیهم السلام) را - ای خدای من - از جانب خود بوسیله قدرت و توانائی که با آن مردگان بندگانت را زنده میگردانی، و شهرهای مرده (بی گیاه و میوه) را زندگی میبخشی (انواع خوراک و پوشاک در آنها میرویانی) گشایشی ببخش (غم و اندوهمان را دور ساز) - و مرا - ای خدای من - اندوهناک نمیران (یا عذاب مکن) تا دعایم را مستجاب فرمائی (درخواست آمرزشم را بپذیری) و از اجابت و روا کردن دعایم آگاهم سازی، و مزه عافیت و تندرستی را تا پایان زندگیم بمن بچشان، و دشمنم را بر من شاد مگردان، و او را بر من مسلط و توانا منما - ای خدای من اگر تو مرا بلند مرتبه گردانی پس کیست آنکه مرا پست نماید، و اگر مرا پست کنی پس کیست آنکه بلندم گرداند، و اگر مرا گرامی داری پس کیست آنکه خوارم کند، و اگر مرا خوار کنی پس کیست آنکه گرامیم دارد، و اگر مرا عذاب و شکنجه نمائی پس کیست آنکه بر من
ترجمه صحیفه سجادیه(فیض الاسلام) ص : 369
رحم و مهربانی داشته باشد، و اگر مرا هلاک و تباه سازی پس کیست آنکه در باره بنده ات برای تو مانع و جلوگیر شود، یا تو را از کار او (از روی منازعه و اعتراض) پرستش نماید؟؟ و من دانسته ام که در حکم و فرمانت ستمی و در انتقام و بکیفر رساندنت شتابی نیست، و جز این نیست که کسی شتاب میکند که از فوت شدن و وقت کار گذشتن بترسد، وضعیت و ناتوان بستم نیازمند است، و تو - ای خدای من - برتری از اینکه ستم یا شتاب کنی برتری بزرگ (بی پایان) - بار خدایا بر محمد و آل محمد درود فرست، و مرا هدف بلاء و گرفتاری و نشانه انتقام و بکیفر رساندنت مگردان (از هر جهت و هر سو قصد انتقام من مکن) و مرا مهلت ده، و اندوهم را ببر، و از لغزشم در گذر، و ببلائی در پی بلائی گرفتارم مساز، زیرا ناتوانی و بیچارگی و تضرع و زاریم را بسوی خود میبینی - بار خدایا امروز از خشمت بتو پناه میبرم، پس بر محمد و آل او درود فرست، و مرا پناه ده - و امروز از خشم سخت تو از تو زنهار میجویم، پس بر محمد و آل او درود فرست، و مرا زنهار ده - و ایمنی از عذاب و کیفرت را از تو درخواست مینمایم، پس بر محمد و آل او درود فرست، و مرا ایمن گردان - و از تو هدایت و راهنمائی میطلبم، پس بر محمد و آل او درود فرست، و مرا (براه حق) راهنمائی (ثابت و پا برجا) نما - و از تو (بر دشمن) یاری میخواهم، پس بر محمد و آل او درود فرست، و مرا یاری فرما -
ترجمه صحیفه سجادیه(فیض الاسلام) ص : 370
و از تو رحمت و مهربانی درخواست میکنم، پس بر محمد و آل او درود فرست، و بر من رحم کن - و از تو بی نیازی میطلبم، پس بر محمد و آل او درود فرست، و مرا بی نیاز گردان - و از تو روزی (عطا و بخشش: خوردنی و غیر آن) میخواهم، پس بر محمد و آل او درود فرست، و مرا روزی ده - و از تو کمک طلب میکنم، پس بر محمد و آل او درود فرست، و مرا (در هر کاری) کمک نما - و از گناهان گذشته ام آمرزش میطلبم، پس بر محمد و آل او درود فرست، و مرا بیامرز - و از تو میخواهم که مرا (از معصیت و نا فرمانی) باز داری، پس بر محمد و آل او درود فرست و مرا بازدار، زیرا اگر تو بخواهی (توفیقم دهی و زنده ام داری) من هرگز بچیزی که آن را از من نا پسندیده ای بر نمیگردم (پس از این گناهی بجا نمی آورم) - ای پروردگار من ای پروردگار من، ای بسیار مهربان ای بسیار بخشنده، ای دارای عظمت و احسان (پیغمبر اکرم - صلی الله علیه و آله - فرموده: الظوا بیا ذَا الْجَلالِ وَ الاکْرامِ یعنی بگفتن یا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِکْرامِ مداومت داشته آن را همیشه و بسیار بگوئید، و روایت شده: آن حضرت بمردی گذشت که نماز میخواند و میگفت: یا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِکْرامِ، فرمود: دعای تو مستجاب و پذیرفته شد) بر محمد و آل او درود فرست، و آنچه از تو طلبیده و خواسته ام و در آن بدرگاه تو تضرع و زاری نمودم برایم مستجاب فرما،
ترجمه صحیفه سجادیه(فیض الاسلام) ص : 371
و آن را بخواه و مقدر و حکم کن و بگذران، و در آنچه از خواسته هایم که حکم میکنی برای من خیر ده، و در آن برکت و نیکیت را در باره ام ثابت و پا بر جا گردان، و بوسیله آن بر من احسان نما، و مرا ب آنچه از آن عطا میکنی نیکبخت ساز، و از فضل و بخشش خود و فراخی آنچه (خیرات و نیکیها که) نزد تو است بمن بیافزا، زیرا تو توانگر بخشنده ای، و آن را بخیر و نیکی آخرت (بهشت) و نعمت فراوان آن سرا پیوسته فرما، ای مهربانترین مهربانان. - سپس دعا کن ب آنچه برایت آشکار گردد (پیش آید یعنی هر چه میخواهی از خدای تعالی بخواه) و بر محمد و آل محمد او هزار بار درود فرست (بگو: اللهم صل علی محمد و آل محمد) که امام علیه السلام اینچنین میکرده (ناگفته نماند: هر گاه ذکر و یاد خدا مانند یا ارحم الراحمین یا صلوات و درود بر محمد و آل او بعدد و شماره مخصوصی تعیین شده باشد سزاوار نیست خواننده بیشتر یا کمتر از آن را بخواند، زیرا هویدا است که ثواب و پاداش برای عدد معین است، و بیشتر یا کمتر آن را شامل نمیشود، و شایسته است عدد مخصوص را بی آنکه میان آن سخنی گوید بپایان رساند، و چنانکه سخنی گفت بهتر آنست که آن را اعاده نموده دو باره از سر گیرد).
ترجمه صحیفه سجادیه(فیض الاسلام) ص : 372
دعای چهل و نهم از دعاهای امام علیه السلام است در (درخواست) دور ساختن مکر و فریب دشمنان،
و باز گردانیدن سختی و شکنجه ایشان:
ای خدای من (مرا بوسیله پیغمبرت و فرستادن آیات قرآن مجید براه حق که موجب رستگاری دنیا و آخرت است) راهنمائیم کردی پس غافل مانده و بکار بیهوده مشغول شدم، و پند دادی (در قرآن کریم بخیر و نیکی امر کردی و از شر و بدی باز داشتی) پس سختدل گشتم (در من تأثیر نکرد) و نعمت نیکو (بی رنج و سختی) عطا نمودی پس (ترا) نافرمانی کردم، سپس شناختم آنچه را (گناهانی که مرا از آن) برگردانده ای، هنگامی که آن را بمن شناساندی (توفیقم دادی از غفلت و بیخبری از آن آگاه شدم) پس آمرزش درخواست نمودم (از گناهم) در گذشتی، پس (بگناه) باز گشتم و تو پوشاندی (کسی را ب آن آگاه نساختی، یا مرا میان مردم رسوا نکردی، یا مهلتم دادی و در انتقام شتاب ننمودی) از این رو (بسبب این همه مهربانیها) - خدای من - ترا است سپاس (نه جز تو را) - (هنگام غفلت و نا فرمانی و سختدلی) خود را در دره های (انواع) فساد و تباهی افکندم، و در راههای سخت هلاک و نابودی فرود آمدم، در آن دره ها بغلبه ها و سخت گیریهایت و بفرود آمدن در آنها بعذابهایت روبرو شدم -
ترجمه صحیفه سجادیه(فیض الاسلام) ص : 373
و دستاویزم بسویت توحید و یگانه دانستن تو است، و وسیله ام آنست که چیزی را با تو شریک و انباز نگردانیده ام، و با تو خدائی فرا نگرفته ام (اعتقاد و باور ندارم که خدائی با تو باشد) و با جانم (از روی دل از عذاب و کیفرت) بسوی (رحمت) تو گریخته ام، و گریزگاه بد کار و پناهگاه کسیکه بهره اش را تباه کرده و پناهنده گشته بسوی تو است - پس چه بسا دشمنی که بر من شمشیرش را از روی دشمنی از غلاف و نیام بیرون آورد، و دم کارد بزرگ خود را برای من تیز نمود، و طرف تیزی آن را برایم نازک گردانید، و زهرهای کشنده اش را برای من با آب درهم کرد، و مرا آماج تیرهایش که از هدف و نشانه نمیگذرد قرار داد، و چشم حراست و پاسبانیش از من نخفت، و در دل گذراند که شر و بدی بمن برساند، و از آب بسیار تلخ، تلخی آن شر و بدی که نمیشود آشامید آبم دهد (خواست زیانی بمن وارد سازد که بر اثر آن نابودم گرداند) - پس تو - ای خدای من - ناتوانیم را از زیر بار رفتن رنجهای گران، و از انتقام کشیدن از کسیکه در جنگیدنش قصد من کرده، و تنهائیم را در برابر بسیاری عدد و شماره (لشگر) کسیکه با من دشمنی نموده، و برای گرفتار ساختنم در آنچه فکر ننموده و از آن غافل مانده ام در کمین نشسته، دیدی -
ترجمه صحیفه سجادیه(فیض الاسلام) ص : 374
پس (پیش از آنکه از تو یاری درخواست نمایم) بیاری کردنم آغاز نمودی، و پشتم را بتوانائیت محکم و استوار گردانیدی، آنگاه تیزی و برندگی او را شکستی (ضایع و تباهش ساختی) و پس از آنکه در گروهی (همراهان) بسیار بود او را تنها گذاشتی، و مرا بر او فیروز نمودی، و آنچه (تیر یا نیزه ای را که برای کشتن من) نشانه گیری کرده بود بر خودش برگرداندی، و در حالیکه خشمش را بهبودی نداده و کینه اش فرو ننشسته او را باز گرداندی (آنگاه از روی بسیاری خشم و پشیمانی) سر انگشتان خود را بد ندان گزید و رو برگردانید در حالیکه سپاهیانش (یاران و یاورانش) آنچه باو وعده داده بودند انجام ندادند - و چه بسیار ستمگری که با مکر و فریبهایش بمن ستم کرد، و دام شکارهایش را برایم بر پا نمود، و جستجوی مراقبت و نگهبانیش را بر من گماشت (مراقب بود ببیند چه میکنم و کجا هستم و بکجا میروم) و در کمین من نشست مانند در کمین نشستن درنده و چشم براه بودنش برای بدست آوردن فرصت و وقت مناسبی برای شکارش در حالیکه خوشروئی و چاپلوسی را برایم آشکار میساخت، و با خشم سخت بمن مینگریست - پس چون تو - ای خدای من که (از صفات مخلوق) منزه و برتری - فساد و تباهی قصد او و زشتی آنچه را پنهان داشته
ترجمه صحیفه سجادیه(فیض الاسلام) ص : 375
دیدی او را با مغز سر در گودالیکه برای شکار کنده بود نگونسار کردی، و در پرتگاه گودالش باز گردانیدی تا پس از سرکشیش با ذلت و خواری در بند دامی که میاندیشید مرا در آن بیند در آمد، و اگر رحمت و مهربانی تو نبود نزدیک بود آنچه باو فرود آمد بر من فرود آید - و چه بسیار حسود و رشکبری (آنکه نابود شدن نعمتی را از دیگری آرزو دارد) که بسبب (آسایش و خوشی) من غصه و اندوه او (مانند آب، یا آب دهان) گلوگیرش شد، و سختی خشمش از من (مانند استخوان) در گلویش گرفت، و با نیش زبانش مرا آزار رسانید (سخنان ناشایسته بمن گفت) و بتهمت زدن عیوب و نواقصی که در خود داشت غضبش را بر من سخت گردانید (در کتب لغت جز وحر بکسر حاء یافت نمیشود، و در نسخ صحیفه بفتح حاء ضبط شده، و وحر فعل لازم است بر اثر نقل حرکت در اینجا متعدی گشته و نقل حرکت یکی از چیزهائیست که فعل لازم ب آن متعدی میگردد مانند اثم فهو اثم که بحرکت متعدی و گفته میشود اثم، اذا جعله اثما فهو ماثوم) و آبروی مرا نشانه تیرهای خود قرار داد (سخنان زشت و ناروا در باره من گفت) و صفات و خوهای پست را مانند گردن بند بر من بست که (من از آنها آراسته بودم و) همیشه در خود او بود، و بمکر خویش خشمش را بر من سخت نمود (یا با مکر خود بر من طعنه زد و عیب جوئی مینمود، اگر بجای وحرنی بکیده، وخزنی بخوانیم چنانکه در بعض نسخ صحیفه ضبط شده) و بافرینش آهنگ من کرد - پس (در چنین گیر و داری) - ای خدای من - ترا خواندم در حالیکه
ترجمه صحیفه سجادیه(فیض الاسلام) ص : 376
فریاد رسی و یاری کردنت را میطلبیدم، و بزودی اجابت و روا ساختن تو اعتماد داشتم، و میدانستم کسی که در سایه رحمت تو جا گرفت شکست نمیخورد، و کسیکه بپناهگاه انتقام تو پناهنده شد (از کسی) نمیترسد، پس تو مرا بتوانائیت از سختی او بازداشتی - و چه بسیار ابرهای شر و بدی که آنها را از من گشودی (دور ساختی) و ابرهای نعمتهائیکه آنها را بر من باراندی، و جویهای رحمت و مهربانی که آنها را پهن کردی، و عافیت و تندرستی که آن را بر من پوشاندی، و چشمهای مصائب و گرفتاریها که آنها را کور گردانیدی، و پرده های اندوه هاییکه آنها را برداشتی - و چه بسیار گمان نیکی را که تصدیق نموده و پذیرفتی (امیدوار برحمت و احسانت را نومید نکردی) و فقر و نیازمندی را که بجای آن بی نیازی بخشیدی، و در افتادنی را که برداشته ایستاندی (گرفتار سختیهائی را که رهاندی) و مسکنت و بی چیزی (یا ذلت و خواری) را که (بتوانگری، یا بعزت و بزرگی) تغییر دادی - همه آنها انعام و احسان از جانب تو است، و در همه آنها کوشش نمودن من در نافرمانیهایت بود، بد کرداری من تو را از کامل گردانیدن احسانت باز نداشت، و مرا آن همه احسان و نیکی از آنچه تو را بخشم می آورد منع و جلوگیری ننمود، تو از آنچه بجا می آوری مورد سؤال و پرسش واقع نمیشوی (که چرا بد کرداری بنده تو را از احسان باز نداشت، زیرا افعال تو از روی حکمت و مصلحت است) - و بعظمت و بزرگیت قسم
ترجمه صحیفه سجادیه(فیض الاسلام) ص : 377
چون از تو (نعمتی) درخواست شده بخشیده ای، و درخواست نشده، ببخشش آغاز نموده ای، و احسانت طلبیده شده اندک نداده ای، و تو - ای مولی و آقای من - امتناع نموده و نمیخواهی جز احسان و اکرام و نیکی کردن و نعمت بخشیدن را، و من امتناع کرده و نمیخواهم مگر افکندن خود را بی تأمل و اندیشه در محرماتت، و تجاوز از حدود و احکامت، و غفلت و بیخبری از تهدیدت، پس تو را است سپاس - ای خدای من - توانائی که مغلوب نمیشود، و مهلت دهنده ای که شتاب نمیکند - این جای کسی است که بفراوانی نعمتها (ی از جانب تو) اقرار نموده، و آنها را بتقصیر و کوتاهی (در شکر و سپاس) برابر گردانیده، و در باره خود بتضییع و تباه ساختن (پیروی نکردن از اوامر و نواهی تو) گواهی داده - بار خدایا پس من بوسیله منزلت بلند پایه محمد (صلی الله علیه و آله) و مقام گرامی علی (علیه السلام) بسوی تو تقرب میطلبم، و بسبب آنان بدرگاهت رو می آورم که مرا از شر و بدی آنچه از شر آن پناه میطلبند پناه دهی، زیرا پناه دادن تو مرا در برابر توانگریت بر تو دشوار نیست، و تو را در برابر توانائیت برنج نمیافکند، و تو بر هر چیز توانائی - پس - ای خدای من - از رحمت و مهربانی و همیشگی توفیق و راهنمائی خود بمن ببخش آنچه که آن را نردبان قرار دهم که بوسیله آن بسوی خوشنودیت بالا روم (آن را بدست آورم) و از عقاب و کیفرت ایمن گردم، ای مهربانترین مهربانان. -
ترجمه صحیفه سجادیه(فیض الاسلام) ص : 378