تعریف و جایگاه خواص در اسلام

مرکز غدیر‏‏‏

تعریف خواص :

خواص به کسانی اطلاق می شود که به فرد یا مجموعه ای نزدیک بوده و بیش از سایرین منویات او را پیروی کنند و در بعضِ تعبیرات به «اصحاب سّر » نیز شناخته می شوند .
بدیهی است همه کسانی که از خواص و اصحاب سّر یک فرد هستند در درجه واحد و مرتبه یکسان نیستند بلکه دارای درجات مختلفی از قُرب می باشند .

معیار و میزان درجه بندی خواص :

معیار و میزان در درجه بندی خواص بستگی به نوع جهان بینی و اعتقادات فرد و یا مجموعه مورد نظر دارد بنابراین خواصِ یک سلطان ظالم را کسانی تشکیل می دهند که در نوع بینش و عمل کرد او وی را بیشتر از دیگران یاری داده و بیش از هرکسی او را در رسیدن به مقاصد ظالمانه اش همراهی کنند .
به همین ترتیب است نسبت به یک سلطان عادل .

خواص و درجه بندی آن ها در قرآن

خدای تبارک و تعالی در قرآن شریف خواص و درجه بندی آن هارا در چند کلمه کوتاه و پر معنا
بدین گونه تعریف فرموده است : ان اکرمکم عند الله اتقاکم
یعنی خواص و نزدیکان خدای بزرگ کسانی هستند که اهل تقوا باشند و درجه قرب و نزدیکی هرکسی به میزان تقوای او بستگی دارد هرچه با تقوا تر باشد در درجه بالاتری از قُرب قرار می گیرد .
ملاحظه می فرمائید در میزان الهی آنچه ملاک قُرب و بُعد است و خواص و عوام را از یکدیگر متمایز می سازد ، تقوای الهی است .
نکته مهم در این این است که چه کسانی هستند که در نهایت بیش از دیگران تقوی الهی را پاس می دارند و بر آن مواظبت می کنند ؟ آیاتی از قرآن مجید به این پرسش به روشنی پاسخ می گویند و ما در این جا جهت اختصار به ذکر نمونه ای از آن ها می پردازیم :

آیه اول :
الحج اشهر معلومات فمن فرض فیهن الحج فلا رفث و لا فسوق و لا جدال فی الحج و ما تفعلوا من خیر یعلمه الله و تزودوا فان خیر الزاد التقوی و اتقون یا اولی الالباب .(1)
ترجمه :
حج در ماههای معین است - شوال ذیقعده ده روز اول ذیحجه - پس هر که را حج واجب شود بایست آنچه میان زن و شوهر روا است ترک کند و کار ناروا - مانند دروغ و مجادله و بد گوئی و گفتن لا والله و بلی والله - را ترک کند . و شما هر کار نیک کنید خدا بر آن آگاه است و توشه تقوی برای راه آخرت برگیرید که بهترین توشه این راه تقوی است و از من بپرهیزید و خدا ترس شوید ای صاحبان عقل و ادراک .

آیه دوم :
قل لا یستوی الخبیث و الطیب و لو اعجبک کثره الخبیث فاتقوا الله یا اولی الالباب لعلکم تفلحون .(2)

ترجمه :
بگو ای پیغمبر هرگز - مردم - پاک و ناپاک یکسان نخواهد بود هر چند در جهان بسیاری پلیدان شما را به شگفت آرد . پس ای خردمندان از خدا بترسید باشد که رستگار شوید .

آیه سوم :
هو الذی انزل علیک الکتاب منه آیات محکمات هن ام الکتاب و اخر متشابهات فاما الذین فی قلوبهم زیغ فیتبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنه و ابتغاء تاویله و ما یعلم تاویله الا الله و الراسخون فی العلم یقولون آمنا به کل من عند ربنا و ما یذکر الا اولوا الالباب .(3)

ترجمه :
او است خدائی که قرآن را به تو فرستاد که برخی از آن کتاب آیات محکم است - که احتمال و اشتباهی در او راه نیابد - که آنها اصل و مرجع سایر آیات کتاب خدا خواهد بود و برخی دیگر آیاتی متشابه است - که به سهولت درک معنی و فهم مقصود از او نشود - تا آنکه گروهی که در دلهاشان میل به باطل است از پی متشابه رفته تا به تاویل کردن آن - در این راه - شبهه و فتنه گری پدید آرند در صورتی که تاویل آن کسی جز خدا نداند و اهل دانش گویند ما به همه آن کتاب گرویدیم که همه محکم و متشابه قرآن از جانب پروردگار ما آمده و به این دانش پی نبرند به جز خردمندان .

توضیح :
در آیه شریفه اوّل پس از این که خدای بزرگ به عموم مردم دستور می دهد که تقوی پیشه کنند یک دستور مخصوص هم به صاحبان عقل و یا بهتر بگوئیم ، آن ها که بیش از دیگران می فهمند می دهد و می فرماید ای خردمندان تقوی الهی را پاس دارید .
در آیه شریفه دوم پس از این که می فرماید پاکی و ناپاکی یکسان نیستند صاحبان خرد را مورد خطاب قرار می دهد و می فرماید بکوشید تا همواره پاکی ها از ناپاکی ها دور بماند .
در آیه شریفه سوم صاحبان اندیشه یعنی همان خواص را پویندگان حقیقت می شمرد که به هنگامه گمراهی ها و آمیزش حق و باطل راه درست را می پویند .
آیه چهارم :
یوتی الحکمه من یشاء و من یوت الحکمه فقد اوتی خیرا کثیرا و ما یذکر الا اولوا الالباب .(4)
ترجمه :
خدا فیض حکمت و دانش را به هر که خواهد عطا کند و هر که را به حکمت و دانش رساند درباره او مرحمت بسیار فرموده و این حقیقت را جز خردمندان عالم متذکر نشوند .
آیه پنجم :
لقد کان فی قصصهم عبره لاولی الالباب ما کان حدیثا یفتری و لکن تصدیق الذی بین یدیه و تفصیل کل شی ء و هدی و رحمة لقوم یومنون .(5)
ترجمه :
همانا در حکایت آنان برای صاحب عقل عبرت کامل خواهد بود این - قرآن - نه سخنی است که فرا توان بافت لیکن کتب آسمانی مانند خود را تصدیق کرده و هر چیزی را مفصل بیان می کند و برای اهل ایمان هدایت و رحمت خواهد بود .

آیه ششم :
الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه اولئک الذین هداهم الله و اولئک هم اولوا الالباب .(6)
ترجمه :
آن بندگانی که چون سخن حق بشنوند هستند که خدا آنها را به لطف خاص خود هدایت فرموده و هم آنان به حقیقت خردمندان عالمند .

آیه هفتم :
ا فمن یعلم انما انزل الیک من ربک الحق کمن هو اعمی انما یتذکر اولوا الالباب .(7)
ترجمه :
آیا مسلمانی که به یقین می داند که این قرآن به حق از جانب خدا بر تو نازل شده است مقامش نزد حق با کافر نابینای جاهل یکسان است - نه هرگز این چنین نیست - و تنها عاقلان متذکر این حقیقتند .

آیه هشتم :
کتاب انزلناه الیک مبارک لیدبروا آیاته و لیتذکر اولوا الالباب .(8)
ترجمه :
-این قرآن بزرگ - کتابی مبارک و عظیم الشان است که بر تو نازل کردیم تا امت در آیاتش تفکر کنند و صاحبان مقام عقل متذکر حقایق آن شوند .
آیه نهم :
امن هو قانت آناء اللیل ساجدا و قائما یحذر الاخره و یرجو رحمه ربه قل هل یستوی الذین یعلمون و الذین لایعلمون انما یتذکر اولوا الالباب .(9)
ترجمه :
آیا آن کسی که شب را به طاعت خدا به سجود و قیام پردازد و از عذاب آخرت ترسان و به رحمت الهی امیدوار است - با آن کس که به کفر مشغول است یکسان است - هرگز یکسان نیست - بگو ای رسول آنان که اهل علم و دانشند با مردم جاهل نادان یکسانند - هرگز نیستند - منحصراً خردمندان عالم متذکر این مطلبند.

آیه دهم :
و تری کثیرا منهم یسارعون فی الاثم و العدوان و اکلهم السحت لبئس ما کانوا یعملون . لولا ینهاهم الربانیون و الاحبار عن قولهم الاثم و اکلهم السحت لبئس ما کانوا یصنعون (10)
ترجمه :
بسیاری از آنها را بنگری که در گناه و ستمکاری و خوردن حرام می شتابند بسیار بدکاری را پیشه خود نمودند . اگر علما و روحانیون آنها را از گفتار زشت و خوردن حرام باز ندارند کاری بسیار زشت می کنند .

آیه یازدهم :
و ما الحیاة الدنیا الا لعب و لهو و للدار الاخره خیر للذین یتقون ا فلا تعقلون (11)
ترجمه :
دنیا جز بازیچه کودکان و هوسرانی بی خردان هیچ نیست و همانا سرای دیگر اهل تقوی را نیکوتر است آیا تعقل و اندیشه در این - گفتار - نمی کنید

شرح :
در آیات فوق صراحتاً به وجود یک قشر یعنی صاحبان خرد در جامعه اشاره رفته که بیش از دیگران می فهمند و همان ها هستند که عمدتاً و در درجه نخست مورد خطاب الهی واقع می شوند و وظیفه سنگینی در جامعه بر عهده دارند .

از آن چه گذشت معلوم می شود که :
1 - در فرهنگ قرآن خواصِ به کسانی می گردد که بیش از دیگران تقوای الهی را پاس دارند .
2 - خواص دارای مراتبی هستند و اخص الخواص کسانی هستند که بیشترین تقوا را داراهستند .
3 - صاحبان فکر و اندیشه هستند که همواره بیش از سایرین دستورات الهی را می فهمند و با عمل به آن ها به صورت انسان الهی ظاهر گشته و مجموعه خواص را تشکیل می دهند .
4 - خواص کسانی هستند که به هنگامه التباس حق و باطل راه صواب را بر می گزینند و چون در دل آن ها تنگی وجود ندارد متشابهات را وا می نهند .
5 - خواص کسانی هستند که با درایت و هشیاری کامل مراقب اوضاع بوده و حرف ها و اندیشه های گوناگون را بررسی کرده و با قوت خرد خویش نیکوترین آن ها را بر می گزینند .
6 - بر همگی خواص واجب است که توده مردم را آگاهی بخشند و بدین وسیله از سقوط جامعه در ورطه هلاک جلوگیری کنند .
7 - بر همه خواص ، آن هائی که بیش از همگان مأمور به تقواپیشگی هستند فرض است تا با نهایت کوشش از دنیا و دنیا طلبی دوری گزینند و همچون بی خردان و کودکان سرگرم به متاع ناچیز آن نشوند و با تمام توان در طلب آخرت کوشا باشند .