جوانان ما از غرب نترسند و اراده کنند، در مقابل غرب قیام کنند
... جوانان ما از غرب نترسند و اراده کنند، در مقابل غرب قیام کنند بنا از اول هر امری این است که انسان اراده کند یک مطلبی را همچو نترسانندش که نتواند اراده بکند. قبلاما را همچو از دستگاه سلطنت ترسانده بودند که اراده نمی کردیم مخالفت را، نمی توانستیم اراده کنیم که مخالفت کنیم، احتمال نمی دادیم که ما بتوانیم مخالفت بکنیم لکن خدای تبارک و تعالی خواست و شما اراده کردید، شد، حالا هم همین طور است، نترسید از غرب، اراده کنید، دانشمندهای ما نترسند از غرب، اساتید دانشگاه ما نترسند از غرب و جوانان ما نترسند و اراده کنند، در مقابل غرب قیام کنند و شرق اراده کند که در مقابل غرب قیام کند.(119)
اگر شما دیدید که غربی ها در صنعت پیشرفتی دارند، اشتباه نشود، خیال نکنید که در فرهنگ هم پیشرفت دارند
کمال تاسف دارد که کشور ما حقوق اسلامی و قضای اسلامی و فرهنگ اسلامی دارد و این فرهنگ و حقوق را نادیده گرفته به دنبال غرب است. چنان غرب در نظر یک قشری از این ملت جلوه کرده است که گمان می کنیم غیر از غرب، دیگر هیچ چیز نیست. این وابستگی فکری، عقلی و مغزی غربی، منشاء اکثر بدبختی های ملت ها و ملت ما نیز هست و تا این غربزدگی از ملت ها و مغزهای ملت زدوده شود، وقت طولانی لازم است و اگر شما دیدید که غربی ها در صنعت پیشرفتی دارند، اشتباه نشود، خیال نکنید که در فرهنگ هم پیشرفت دارند. شما دانشجویان عزیز خودتان درصدد باشید که از غربزدگی بیرون بیائی د و گمشده خود را پیدا کنید. شرق، فرهنگ اصیل خود را گم کرده است شما که می خواهید مستقل و آزاد باشید باید مقاومت کنید و باید همه قشرها بنای این را بگذارند که خودشان باشند. باید کشاورزان درصدد باشند که روزی خودشان را از زیرزمین بیرون بیاورند و کارخانه ها خودکفا باشند تا صنایع کشورمان رشد پیدا کند. همچنین دانشگاه ها خودکفا و مستقل باشند تا نیاز به غرب نداشته باشیم. جوانان ما، دانشمندان ما، اساتید دانشگاه های ما از غرب نترسند، اراده کنند در مقابل غرب قیام کنند و نترسند.(120)
باید انقلابی اساسی در تمام دانشگاه ها بوجود آید تا اساتیدی که در ارتباط با شرق و یا غربند تصفیه گردند
باید انقلابی اساسی در تمام دانشگاه های سراسر ایران بوجود آید تا اساتیدی که در ارتباط با شرق و یا غربند تصفیه گردند و دانشگاه محیط سالمی شود برای تدریس علوم عالی اسلامی.
باید از بدآموزی های رژیم سابق در دانشگاه های سراسر ایران شدیدا جلوگیری کرد زیرا تمام بدبختی جامعه ایران در طول سلطنت این پدر و پسر از این بدآموزی ها بوجود آمده است.
اگر ما ترتیبی اصولی در دانشگاه ها داشتیم، هرگز طبقه روشنفکر دانشگاهی ای نداشتیم که در بحرانی ترین اوضاع ایران در نزاع و چند دستگی با خودشان باشند و از مردم بریده باشند و از آنچه که بر مردم می گذرد چنان آسان گذرند که گوئی در ایران نیستند.(121)