این هایی که در دانشگاه ها هستند بعضی شان البته پنجاه سال این ها از غرب به مغزهای آن ها بیماری تزریق شده و تربیت شدند این ها به همان تربیت های غربی
این هایی که در دانشگاه ها هستند بعضی شان البته پنجاه سال این ها از غرب به مغزهای آن ها بیماری تزریق شده و تربیت شدند این ها به همان تربیت های غربی و آن ها این ها را آماده کردند برای این که جوان های ما را آن طوری بار بیاورند. شما بخواهید که فورااین بیمارها سالم بشوند یا این بیمارها را کنار بگذارید و سالم پیدا بکنید، این توقع غیر معقولی است.
من می دانم که در همه قشرها و خصوصا در مراکز تعلیم و تربیت که بیشتر خارجی ها عنایت داشتند به نگهداری آن ها در یک سطح معینی یا منحرف کردن آن ها از آن راهی که باید بروند آنقدری که به دانشگاه ها آن ها عنایت داشتند که نگذارند رشد بکند بلکه آن ها را به مسیر دیگری ببرند، به راه دیگری ببرند، شاید به جاهای دیگر اینقدرها عنایت نداشتند.(112)
شما متوقع نباشید که فورا آن ها از آن مسیر برگردند و به مسیر ملت بیایند. لکن مایوس نباشید، ملت راه خودش را پیدا کرده است
در یک همچو مسیری که آن ها عمال خودشان را وادار کردند و جوان های ما را به مسیر دیگری بردند، شما متوقع نباشید که فوراآن ها از آن مسیر برگردند و به مسیر ملت بیایند. لکن مایوس نباشید، ملت راه خودش را پیدا کرده است، شما جوان ها راه خودتان را پیدا کردید. اگر امروز نشود تصفیه، فردا تصفیه می شود، ناچار از این تصفیه است یعنی یک ملتی که فهمیده مرضش چیست، ابتدای هر چیزی فهم این است که گرفتاری چیست. در این پنجاه سال ما را از این که بفهمیم گرفتاری ما چیست اغفال کرده بودند ما آن میکروب های فاسد را و مفسد را برای خودمان درمان می دانستیم. ما آن هایی که ما را به تباهی می کشیدند برای خودمان معالج می دانستیم. ما را این طور درست کرده بودند، این تبلیغات دامنه دارشان به ما این طور حالی کرده بودند که شماباید هر چه که می خواهید، هر تمدنی که می خواهید، هر فرهنگی می خواهید، از غرب باید، به دست خودتان ندارید به این افکار پوسیده ای که این ها تزریق کردند به وسیله قلم های فاسد و به وسیله گفتارهای منحرف کننده و این ها ما را همچوبار آوردند و جوان های مارا همچو بار آوردند که آنکه زهر مهلک برای جامعه ما بود، خیال کند دوای دردش است.
الان هم همین فاسدها بعضی از همین فاسدها در جامعه ما هستند، در همه جا هستند، در دانشگاه هم هست، در همه جای مملکت ما هست و توقع این را نداشته باشید که یک درد پنجاه و چند ساله، یک چند روزه و چند ساعت و چند وقت و چند ماه و چند سال معالجه بشود. شما ملاحظه کنید، یک کسی که یک ربع ساعت سرماخوردگی برایش پیش می آید یک ماه گاهی احتیاج به معالجه دارد و یک جامعه ای که 2500 سال زیر یوغ اشخاص بوده است که برای خودشان می خواستند جاه و مقام درست کنند و ظلمشان بر جامعه همه طرف بوده است و آنکه ما یادمان است پنجاه و چند سال بدترین اوقات را مملکت ما گذارند، بدترین اوقات تاریخ ما بود یعنی از همه اطراف به ما هجوم آورده بودند، به مملکت ما هجوم آورده بودند، همه قشرها را بعد از مطالعه در خدمت گرفته بودند و ما را از خودمان بکلی تهی کرده بودند.(113)
این ها با تبلیغات خودشان ما را همچو به غرب بر گرداندند و غربزده کردند که همه چیز خودمان را، همه مفاخر خودمان را یادمان رفت
باید ما، نه ما تنها، شرق باید - شرق - خودش را که گم کرده پیدا کند. این ها با تبلیغات خودشان ما را همچو به غرب برگرداندند و غربزده کردند که همه چیز خودمان را، همه مفاخر خودمان را یادمان رفت، برای خودمان دیگر چیزی قائل نیستیم. همین چند روز پیش از این یک اقایی که من او را نمی شناسمش آمد اینجا نشست همچو تندتند هی شروع کرد گفتن که آقا ما محتاجیم به آن ها، محتاجیم به آن ها، ما از آن ها باید همه چیز بگیریم، من اصلاجوابش را ندادم لکن یک همچو مغزهایی است. ما تا نفهمیم که محتاج به آن ها نیستیم، نفهمیم که آن ها محتاج به ما هستند، نه ما محتاج به آن ها، نمی توانیم اصلاح بشویم. شرق همه چیز دارد فرهنگش از فرهنگ غرب بهتر است فرهنگ غرب از شرق رفته است همه چیزش از غرب بهتر است فقط تهی اش کردند از خودش، فقط تبلیغات دامنه داری که به وسیله نوکرهای این ها که الان هم موجودند در مملکت ما، الان هم با صورت های مختلف در مملکت ما موجودند و مع الاسف اشخاصی دامن می زنند به اینکه. این ها را بزرگ کنند، این ها ما را از خودمان تهی کردند به طوری که ما خیال می کنیم هر چیز هست از آنجاست.
ما تا خودمان را پیدا نکنیم، تا شرق خودش را پیدا نکند، تا آن گمشده پیدا نشود، نمی توانیم سر پای خودمان بایستیم. باید از مغزهای ما اسم غرب زدوده شود در مقابلِ آنوقت که هر خیابانی که می خواستند بیشتر ترویجش کنند خیابان روزولت، خیابان نمی دانم زهر مار هی از آن ها هر دواخانه ای که می خواستند بیشتر مشتری پیدا کند یک اسم خارجی رویش می گذاشتند. هر دوائی را که می خواستند دوا را خودشان درست می کردند لکن می خواستند ترویج بشود، یک اسمی از آن ها رویش می گذاشتند. هر پارچه ای را که می بافتند، اصفهان پارچه می بافت لکن اسم آن ها را رویش می گذاشت.(114)