فهرست کتاب


غرب زدگی:پژوهشی در کلام و پیام نورانی امام خمینی

مرکز غدیر‏‏‏

در مجلس کی بود که می ایستاد در مقابل این ها؟ مدرس بود

در مجلس کی بود که می ایستاد در مقابل این ها؟ مدرس بود. این علمای درباری که این ها می گویند، عکس بودند. این پانزده، شانزده سال قیام مال کی بود؟ مال همین آقایان بود ، همین آخوندهای بلاد و اطراف. همین ها بودند که این ها برضد آن ها تبلیغ می کنند والان هم نمی خواهند که این رژیمی که اسلامی است باز اسم آخوند در آن باشد، الان هم نمی خواهند. از این ها همچو می ترسند که مبادا این منافع نامشروعی که این ها می بردند و در خارج و در داخل برای خودشان این بساط را درست می کنند، دست این ها بیفتد(74)

برای یکی از بستگان همین محمدرضا، ویلایی در خارج هست، «پنج میلیون دلار» خرج گلکاری آن ویلا کردند

من در پاریس که بودم یکی از مطالبی که شنیدم آنچه که یادم ماند و تحفه بود یک کلمه اش بود، برای یکی از بستگان همین رژیم، بستگان همین محمدرضا، یکی (حالا از کدامشان بود آن هم یادم نیست ) ویلایی در خارج هست، قیمت ویلا را هم من یادم نیست اما آنی که یادم ماند این است که «شش میلیون دلار» خرج گلکاری، ملتفتید یعنی چه؟ «شش میلیون دلار، پنج میلیون ظاهرا پنج میلیون، پنج میلیون دلار» خرج گلکاری آن ویلا. آن ها این را می خواهند.
... در هر صورت آن دو تا مطلبی که این ها داشتند ما را اول میان تهی کردند، خودمان را از خودمان گرفتند، تبلیغات، تعلیمات همه چیز استعماری بود، خودمان رااز خودمان تهی کردند. این دو قدرتی هم که می شد یک کاری بکنند از ما گرفتند، می گرفتند، می خواستند بگیرند، الحمدلله نتوانستند. یکی قدرت اسلام را که از آن می ترسیدند، یکی قدرت خدمه اسلام را که عبارت از روحانیون، این ها را می خواستند بگیرند و شدت هم کردند و گرفتند، در زمان رضاشاه سرکوبی کردند سخت به حیث که خود مردم هم بر ضد روحانیت، طبقات زیادی از آن ها بر ضد روحانیت حرف زدند و گفتند و شنیدند و بعد که دیدند با زور مشکل است بعد با حیله وارد شدند، با حیله و با تبلیغات سوء و با این طور چیزها وارد شدند.(75)

در پیراهنی که می خواستند برای فرح درست کنند، برای تاجگذاری، چند مرتبه طراح ها با طیاره ها رفت و آمد کردند. آنوقت خوشمزه این بود که در یکی از گفته هایش این بود که ما، بچه

هایمان را، لباسِ عوضی این را به آن کوچیکه می پوشانیم
... بحمدالله این انقلابی که در ایران پیدا شد که من این انقلاب را خیلی به آن خوشبین هستم، نه از این باب که محمدرضا را شکست داد، این هم زیاد بود، خیلی عظیم بود، و نه از این باب که غرب و شرق را شکست داد، از این باب که یک انقلاب انسانی پیدا شد، خودشان را شناختند. خانم های ما خودشان را شناختند یعنی چه، فهمیدند چه هستند. تبلیغات کردند که شما خانم ها را از آن حیثیتی که دارید بیندازید، از شما بگیرند حیثیت خودتان را، شما را غربی کنند. آرایش ها از غرب باید بیاید، مدها از غرب باید وارد بشود، هر روز تغییر که بکند شما هم تغییرش بدهید. همه چیزهای شما از غرب وارد می شد. تبلیغات بود دیگر، همه هم عادت کرده بودند. اگر امروز یک چیزی می آمد و می گفتند در مثلا انگلستان یک همچو چیزی شده است، فورا آنجا همه این ها را باید کنار بگذارند، آن پیش بیاید، این مد پیش بیاید. چند مرتبه در، در پیراهنی که می خواستند برای فرح درست کنند، برای تاجگذاری گمانم بود، چند مرتبه طراح ها با طیاره ها رفت و آمد کردند و چقدرالان من یادم نیست، خرج این شد، برای این که یک پیراهن را درست بکنند. آنوقت خوشمزه این بود که در یکی از گفته هایش این بود که ما بچه هایمان را لباس عوضی این را به آن کوچیکه می پوشانیم این در روزنامه ها بود، این آدمی که سه مرتبه طیاره باید برود و برگردد تا این طرح را درست بکند.(76)