فهرست کتاب


غرب زدگی:پژوهشی در کلام و پیام نورانی امام خمینی

مرکز غدیر‏‏‏

این تبلیغات ما را از آن محتوائی که خودمان داشتیم تهی کرده یعنی یک شرقی را از شرقیت خودش تهی کرده، مغز غربی به جایش گذاشتند و مغز غربی انگل

...این تبلیغات ما را از آن محتوائی که خودمان داشتیم تهی کرده یعنی یک شرقی را از شرقیت خودش تهی کرده، مغز غربی به جایش گذاشتند و مغز غربی انگل . این دیگر در همه قشرها هست، همه قشرها یک همچو غربزدگی در آن ها هست منتها کم و زیاد دارد بعضی زیادتر بعضی کمتر و آنکه بخواهیم ما اگر واقعا مملکتمان نجات پیدا کند، مقدم بر همه این است که از این غربزدگی نجات پیدا کنیم. شما ملاحظه کنید حتی اسم خیابان های ما روز ولت، چرچیل، چه و چه، چرا؟ برای این که ما برای خودمان شخصیتی قائل نیستیم الا شخصیت اروپائی باید باشد. اصلا مملکت ما تزئین باید بشود به اسماءاین ها. این مساله است. این ها، یعنی آن ها همچو کردند که مغز ما را این طور بار آوردند که اگر بخواهیم یک چیزی بشویم، کتاب می نویسیم اولش هم اسم یکی از آن ها باید باشد، تاکتابمان را بخرند. جوان های ما بخواهند کتاب بخرند اگر چنانچه به اسم مارکس باشد و لنین باشد، مشتری زیاد است. اگر به اسم شیخ الرئیس باشد نه، با این که تمام این ها - را - یک صفحه از کتب شیخ الرئیس را نمی توانند بفهمند ولی معذلک چون شرقی است و غربی نیست، از این جهت. ملاصدرا را اسمش را نشنیدند ملاصدرا اصلا اسمش را نشنیدند و ملا هادی ما را اسمش را نشنیدند اما رجال آن ها همه، همه هست. کتابهای ما را نمی دانند چه است. می گویند اسلام شناس، اسلام شناس، ما اسلام شناسیم، اسلام را نمی دانند چیست تا اسلام شناس باشند. دوتا جنگ اسلام را می دانند، دو سه تا جنگ هائی که واقع شده است. مگر اسلام جنگ است؟ مگر معارف اسلام جنگ است؟ از معارف اسلام بی اطلاعند، اسلام هم وقتی می خواهند بشناسند با حرفهای اروپائی ها می شناسند. حرفهای غربی ها را می آورند، فلان غربی اسلام شناس، اسلامی که غربی ها برای ما معرفی می کنند. این برای این است که ما خودمان را باخته ایم در مقابل غرب، شرق خودش را باخته است، تا از این باختگی بیرون نیاید، تا محتوای خودش را پیدا نکند نمی تواند مستقل باشد. استقلال نظامی یک، مساله است. استقلال فکری. استقلال روحی. مغز خود آدم مال خودش باشد. همه اش توی آن هی غرب نباشد. هر چه می خواهد بگوید غرب. کی گفته، فلان فیلسوف گفته، فلان چه گفته. این تا شرقی ها آن حیثیتی که خودشان داشتند و یک وقتی قبله همه جا بودند، آنوقتی که آن ها وحشی بودند این ها قبله بودند برای آن ها، تا این ها آن محتوای خودشان را پیدا نکنند و نشوند یک موجود شرقی و خودشان را نشناسند نمی توانند مستقل باشند.(70)

تا دانشگاه ما آن مغز غربیش را کنار نگذارد و یک مغز شرقی پیدا نکند نمی تواند مستقل باشد

شما هر چه هم زحمت بکشید، تا دانشگاه ما آن مغز غربیش را کنار نگذارد و یک مغز شرقی پیدا نکند نمی تواند مستقل باشد. دائما حرف، حرف آن هاست. فوج فوج از اینجا باید بروند اروپا برای تحصیل، اگر هم اروپا نروند، اینجا نمی پذیرند آن ها را. تمام سر این است که ملت هم این طور شده، مردم هم این طور شده اند، دولت هم همین طور است، همه همین طورند، همه اینجورند دیگر که تا این نرود یک مدتی در فرض کنید که فرانسه ولو آنجا برود و کاری دیگر نداشته باشد، اکثرا هم شاید این طوری باشند، آنجا می روند و کارهای دیگری می کنند لکن وقتی که اینجا آمد او، آن ها هم زود به به این ها ورقه می دهند برای این که نمی خواهند که یک آدم دانشمند بفرستند، می خواهند یک آدم ورقه دار بفرستند. اصلا برنامه این است که این اشخاصی که می روند در آنجا و صاحب دیپلم - می شوند - و تصدیق می شوند، این طور نیست که آن ها تصدیق کرده باشند این ها را، این تصدیق استعماری است. بنای آن ها بر این است که خودشان یک جور تصدیق می کنند، به این زودی ها به آن ها تصدیق نمی دهند ، به ما هم یک جور، به ما زود تصدیق می دهند، برای چه ؟برای این که نمی خواهند که ما یک چیزی داشته باشیم، نه آن ها نه، همیشه ما محتاج به آن ها باشیم و همیشه انگل باشیم.
تا ما از آن غربزدگی در نیائیم و مغزمان را عوض نکنیم و خودمان را نشناسیم نمی توانیم مستقل باشیم، نمی توانیم هیچ داشته باشیم.
جهد و کوشش در راه معرفی و ترویج مکتب اسلام کوشش کنید اسلام را بشناسانید به مردم.(71)

فلاسفه غرب الان هم محتاج به این هستند که از فلاسفه شرق یاد بگیرند

فلاسفه غرب الان هم محتاج به این هستند که از فلاسفه شرق یاد بگیرند، کتاب های ابوعلی، الان هم من گمان می کنم تا چند وقت بیش از این بود و الان هم همین طور، مورد استفاده اطباء غرب باشد. قانون بوعلی رسما تدوین می شده آنجا، استفاده از آن می شده لکن این تحفه شرقی رفته غرب، غرب از آن استفاده کرده و ما خودمان گم کرده ایم خودمان را، بوعلی را نمی شناسیم. این برای این است که آنوقتی که این ها راه پیدا کردند به ممالک شرق که شاید سابقه اش حدود ششصد سال یا همچو چیزی باشد ( درست من نمی دانم لکن طولانی است ) مطالعات در همه چیز شرق مطالعه کردند. اشخاص متخصص از خارج آمد، از غرب آمد و همه جای ایران را و همه جای شرق را گردش کردند و بررسی کردند.
در تاریخ هست، در همین تاریخ های آخری که با شتر می رفتند این بیابان های ما را، همان بیابان های بی آب و علف هم می رفتند، با شتر می رفتند و آنجا بررسی میکردند.
یک قسم از بررسی ها و این ها مال این بود که بفهمند چه دارد شرق، نفت را، کبریت را، هر چه که دارد، مس، آهن، این ذخایر زیرزمینی را بفهمند چه دارد و باید به چه راه آن ها را به دست آورد. آن ها کشف می کردند.
در همدان من بودم که یکی از آشناهای من که سابقه داشت (این که می گویم مال شاید حدود بیست سال یا بیشتر باشد) که یک ورقه ای آورد شاید یک متر در یک متر نقشه بود، نقشه مال همدان و دهات و قراء و قصبات همدان بود، این را که باز کرد من دیدم نقطه هایی با رنگ دیگر، زیاد نقطه در آن هست. گفتم این ها چیست؟ گفت این نقشه از خارجی هاست، این نقطه ها جاهایی است که یک چیزی در آنجا پیدا می شود، یک زیر زمین، یک چیزی دارد آنجا.
این ها همه جا را مطالعه کردند. یک راه این بود که یک قسم از مطالعاتشان مطالعات شناختن ذخایر شرق که یکی از آن هم ایران بود.
یک قسم از مطالعات هم که باز در همان وقت ها که این وسائل اتومبیل و این ها نبود با قافله ها حرکت می کردند و با شترها می رفتند و مطالعه در گروه های مختلف، عشایر ایران، بختیاری ها - عرض کنم - بلوچ ها، کردها، یک دسته آنجاها می رفتند و مطالعه می کردند آن ها چه جور آدم هائی اند و چه جور می شود آن ها را تحت استعمار گرفت. و یک گروه دیگری هم در شهرها مشغول مطالعه بودند که این ها چه جور وضعی دارند و آن طوری که من می فهمم از رویهمرفته مطالعاتشان راجع به انسان ها این حاصل شده است که این جمعیت شرقی به اسلام اعتقاد دارد و آن که مانع می شود از این که آن چیزهای زیرزمینی را به غارت ببرند این ها هستند که به اسلام عقیده دارند، این قشرهای دیگری که با اسلام سروکار ندارند از آن ها هیچ باکی نداشتند، آن ها یک مردم تهی هستند که با آن ها کاری نداشتند، آن که از آن خوف داشتند توده هایی بود که به اسلام عقیده داشتند. خوب، این هائی که به اسلام عقیده داشتند از چه راه این عقیده را پیدا کرده بودند از طریق روحانیت این اعتقاد را این ها تزریق کرده بودند و مطالعاتشان به اینجا رسیده است که، رسیده بود که این ملاها در دهات و قصبات و همه جا هستند و هر وقت بخواهند، این مردم را ممکن است که به شورش وا دارند. چه بکنند این نشود؟(72)