فهرست کتاب


غرب زدگی:پژوهشی در کلام و پیام نورانی امام خمینی

مرکز غدیر‏‏‏

این ها بعضی هایشان یا خیلی هایشان اصلا نمی دانند چیست اسلام، یک چیزی از یک مقاله ای در اروپا منتشر شده است خوانده اند، همان را میزان فهم خودشان و همانطوری که (

غربزده اند دیگر ) هر چه آن ها بگویند این ها بی دلیل می پذیرند
این هائی که قلم های مسمومشان یا قدم های بسیارکثیفشان بر ضد اسلام و جمهوری اسلام و این ها برداشته می شود، این ها بعضی هایشان یا خیلی هایشان اصلا نمی دانند چیست اسلام، غافل هستند اصلا نمی فهمند، یک چیزی از یک مقاله ای در اروپا منتشر شده است خوانده اند، همان را میزان فهم خودشان و همانطوری که ( غربزده اند دیگر ) هر چه آن ها بگویند این ها بی دلیل می پذیرند، هیچ دلیلی دیگر نمی خواهند، هر چه آن ها در مقالاتشان بنویسند این دلیلشان این است که او نوشته شما در کتاب هائی که در این قرن ها از نویسندگان ما، از به اصطلاح محققین ما نوشته اند (الا بعضی ) ملاحظه کنید که این ها هر مطلبی را که می گویند آخرش دلیلشان این است که فلان پروفسور در کجا این را گفته، فلان مثلا کی در کجا این را گفته. تمام استشهادشان به قول آن ها نظیر استشهاد ما به قول خداست. ما هم استشهاد می کنیم به قول پیغمبر و خدا در حرفهایمان، آن ها هم استشهادشان همین نحو است که هر چه که فلان پروفسور گفت، همین، تمام است، مارکس هر چه گفت درست است دیگر، دیگر لازم نیست. مارکسی که در خارج الان شکست خورده و مکتبش دفن شده است، حالا تازه آمده است توی جوانهای ما و بچه های ما تازه حالا اینجا آن ها کنارش زده اند، این ها گرفته اند و نمی دانند اصلا او چه می گوید و نمی دانند که برنامه اش چی هست و نمی دانند برنامه های اسلام چی هست این را، اصلا نمی دانند این ها را و یک دسته هائی هم هستند که این ها می دانند اما اجیرند برای این که اگر چنانچه اسلام آنکه هست در خارج بیاید و عرضه بشود، کلاه آن ها پس معرکه است، نمی توانند اجانب در اینجا حکومت کنند. از این جهت این یک دسته ای از این ها هم اجیر آن ها هستند برای همین که نگذارند این یک مطلبی درست بشود، از آن جمله آن نویسنده هائی بود که اطراف شاه مخلوع بودند. این کتابها، کتابهائی نیست که به قلم او باشد، او اهل قلم نبوده است و اهل فهم این چیزها نبوده، برای این ها می نوشتند در سابق هم برای ناصرالدین شاه شعر می گفتند و می گفتند خودش گفته است این ها هم حالا کتاب نوشتند و آن هائی که باید بنویسند و آن هائی که اجیرند از آن طرف کتاب نوشتند و به اسم اعلیحضرت منتشر کردند.(68)

در شرق آن چیزی را که توفیق زیاد پیدا کرده اند تهی کردن جامعه ماست از محتوای خودش، در این توفیق پیدا کردند

این ها با قلم های خودشان نخواستند که اسلام معلوم بشود چیست و این ها دیگر یک دسته اند که البته این ها در اقلیتند اما موثرند، این ها یک دسته ای هستند که با علم به مطلب برای انحراف اذهان مطالب را می گویند، مطلعند نه این که نمی دانند لکن اگر آنکه را می دانند بگویند کلاه خودشان هم پس معرکه است، کلاه ارباب ها هم پس معرکه است از این جهت آن ها هم نمی گذارند که چه بشود و در این مدتی که این ها رفت و آمدشان زیاد شده است، در شرق آن چیزی را که توفیق زیاد پیدا کرده اند تهی کردن جامعه ماست از محتوای خودش، در این توفیق پیدا کردند. استقلال شرق در گرو رهائی از بی محتوائی و خودباختگی است بی جهت نیست که هر قصه ای پیش می آید راجع به فرض کنید که اطبا، راجع به سایر طبقات، هر قصه ای پیش می آید قبله شان غرب است. آتاتورک در، من گمان می کنم دیده باشم این مجسمه را، به من هم گفتند که این که ایستاده دستش را این طور کرده یک مجسمه ای هست رو به غرب یعنی همه چیز از آنجاست. یکی از نویسنده های اینجا هم که حالا مرده است او هم می گفته است که ما همه چیزمان باید از انگلستان باشد، همه چیزمان. این برای این است که تبلیغات آن ها این مغز این ها را تهی کرده است، از خودشان بیگانه شدند.(69)

این تبلیغات ما را از آن محتوائی که خودمان داشتیم تهی کرده یعنی یک شرقی را از شرقیت خودش تهی کرده، مغز غربی به جایش گذاشتند و مغز غربی انگل

...این تبلیغات ما را از آن محتوائی که خودمان داشتیم تهی کرده یعنی یک شرقی را از شرقیت خودش تهی کرده، مغز غربی به جایش گذاشتند و مغز غربی انگل . این دیگر در همه قشرها هست، همه قشرها یک همچو غربزدگی در آن ها هست منتها کم و زیاد دارد بعضی زیادتر بعضی کمتر و آنکه بخواهیم ما اگر واقعا مملکتمان نجات پیدا کند، مقدم بر همه این است که از این غربزدگی نجات پیدا کنیم. شما ملاحظه کنید حتی اسم خیابان های ما روز ولت، چرچیل، چه و چه، چرا؟ برای این که ما برای خودمان شخصیتی قائل نیستیم الا شخصیت اروپائی باید باشد. اصلا مملکت ما تزئین باید بشود به اسماءاین ها. این مساله است. این ها، یعنی آن ها همچو کردند که مغز ما را این طور بار آوردند که اگر بخواهیم یک چیزی بشویم، کتاب می نویسیم اولش هم اسم یکی از آن ها باید باشد، تاکتابمان را بخرند. جوان های ما بخواهند کتاب بخرند اگر چنانچه به اسم مارکس باشد و لنین باشد، مشتری زیاد است. اگر به اسم شیخ الرئیس باشد نه، با این که تمام این ها - را - یک صفحه از کتب شیخ الرئیس را نمی توانند بفهمند ولی معذلک چون شرقی است و غربی نیست، از این جهت. ملاصدرا را اسمش را نشنیدند ملاصدرا اصلا اسمش را نشنیدند و ملا هادی ما را اسمش را نشنیدند اما رجال آن ها همه، همه هست. کتابهای ما را نمی دانند چه است. می گویند اسلام شناس، اسلام شناس، ما اسلام شناسیم، اسلام را نمی دانند چیست تا اسلام شناس باشند. دوتا جنگ اسلام را می دانند، دو سه تا جنگ هائی که واقع شده است. مگر اسلام جنگ است؟ مگر معارف اسلام جنگ است؟ از معارف اسلام بی اطلاعند، اسلام هم وقتی می خواهند بشناسند با حرفهای اروپائی ها می شناسند. حرفهای غربی ها را می آورند، فلان غربی اسلام شناس، اسلامی که غربی ها برای ما معرفی می کنند. این برای این است که ما خودمان را باخته ایم در مقابل غرب، شرق خودش را باخته است، تا از این باختگی بیرون نیاید، تا محتوای خودش را پیدا نکند نمی تواند مستقل باشد. استقلال نظامی یک، مساله است. استقلال فکری. استقلال روحی. مغز خود آدم مال خودش باشد. همه اش توی آن هی غرب نباشد. هر چه می خواهد بگوید غرب. کی گفته، فلان فیلسوف گفته، فلان چه گفته. این تا شرقی ها آن حیثیتی که خودشان داشتند و یک وقتی قبله همه جا بودند، آنوقتی که آن ها وحشی بودند این ها قبله بودند برای آن ها، تا این ها آن محتوای خودشان را پیدا نکنند و نشوند یک موجود شرقی و خودشان را نشناسند نمی توانند مستقل باشند.(70)