فهرست کتاب


غرب زدگی:پژوهشی در کلام و پیام نورانی امام خمینی

مرکز غدیر‏‏‏

قلم های مسموم که حتی حالا هم بعضی از آن انگل ها در ایران هستند، اسلام را معرفی کردند به این که این یک ترتیبی است که مال سابق بود

ما در طول تاریخ بعد از غیبت امام - سلام الله علیه - نتوانستیم آن طور که باید عرضه کنیم، اسلام را عرضه نتوانستیم بکنیم و این در طول تقریبا دویست، سیصد سال به این طرف برای خاطر عوامل خارجی که اینجاها کم کم آمدند و مطالعات کردند و همه چیزهای ما را مطالعه کردند و ثبت کردند و بردند و کارشناس هایشان در اطرافش فکر کردند، این ها همچو یافتند که اگر چنانچه (این طور محتمل است ) اسلام در محیط اسلام آن طور که هست عرضه بشود، برای آن ها مجالی نخواهد بود. از این جهت با عوامل مختلفه ای که داشتند، از داخل و خارج در صدد بر آمدند که این متاع را نگذارند نمایش پیدا بکند، این را در تحت پوشش هائی مخفی نگه دارند و مع الاسف ماخودمان هم به آن ها کمک کردیم و زیاد هم کمک کردیم. ما از مسائل اسلام، بعضی مسائلی که روابط بین فرد و خدای تبارک و تعالی بود گرفتیم و مابقی مسائل که اکثر کتب فقهی ماست در کتاب ها مدفون شد، همین توی کتاب ها مدفون شد و در خارج نیامد. مباحثی که بحث شد در حوزه های ما همین مباحث، محدود به همین مباحث بود و آنهمه اخبار و آنهمه آیات و آنهمه کتب فقهی ما نمایش خارجی پیدا نکرد، نتوانستیم ما عرضه کنیم، امور اجتماعی را، امور سیاسی را، این اموری که مال زندگی است، این ها را نتوانستیم ما عرضه بکنیم. از این جهت آن ها از آن طرف دامن زدند، ما هم از این طرف غافل. قلم های مسموم که حتی حالا هم بعضی از آن انگل ها در ایران هستند، اسلام را معرفی کردند به این که این یک ترتیبی است که مال سابق بود کهنه است حالا دیگر، این مال هزار و چهار صدسال پیش از این است و باید حالا فکر نوئی کرد . آن ها از آن طرف هر چه توانستند راجع به اسلام گفتند و حالا هم میگویند و مهمش این است که از اسلام می ترسند.(67)

این ها بعضی هایشان یا خیلی هایشان اصلا نمی دانند چیست اسلام، یک چیزی از یک مقاله ای در اروپا منتشر شده است خوانده اند، همان را میزان فهم خودشان و همانطوری که (

غربزده اند دیگر ) هر چه آن ها بگویند این ها بی دلیل می پذیرند
این هائی که قلم های مسمومشان یا قدم های بسیارکثیفشان بر ضد اسلام و جمهوری اسلام و این ها برداشته می شود، این ها بعضی هایشان یا خیلی هایشان اصلا نمی دانند چیست اسلام، غافل هستند اصلا نمی فهمند، یک چیزی از یک مقاله ای در اروپا منتشر شده است خوانده اند، همان را میزان فهم خودشان و همانطوری که ( غربزده اند دیگر ) هر چه آن ها بگویند این ها بی دلیل می پذیرند، هیچ دلیلی دیگر نمی خواهند، هر چه آن ها در مقالاتشان بنویسند این دلیلشان این است که او نوشته شما در کتاب هائی که در این قرن ها از نویسندگان ما، از به اصطلاح محققین ما نوشته اند (الا بعضی ) ملاحظه کنید که این ها هر مطلبی را که می گویند آخرش دلیلشان این است که فلان پروفسور در کجا این را گفته، فلان مثلا کی در کجا این را گفته. تمام استشهادشان به قول آن ها نظیر استشهاد ما به قول خداست. ما هم استشهاد می کنیم به قول پیغمبر و خدا در حرفهایمان، آن ها هم استشهادشان همین نحو است که هر چه که فلان پروفسور گفت، همین، تمام است، مارکس هر چه گفت درست است دیگر، دیگر لازم نیست. مارکسی که در خارج الان شکست خورده و مکتبش دفن شده است، حالا تازه آمده است توی جوانهای ما و بچه های ما تازه حالا اینجا آن ها کنارش زده اند، این ها گرفته اند و نمی دانند اصلا او چه می گوید و نمی دانند که برنامه اش چی هست و نمی دانند برنامه های اسلام چی هست این را، اصلا نمی دانند این ها را و یک دسته هائی هم هستند که این ها می دانند اما اجیرند برای این که اگر چنانچه اسلام آنکه هست در خارج بیاید و عرضه بشود، کلاه آن ها پس معرکه است، نمی توانند اجانب در اینجا حکومت کنند. از این جهت این یک دسته ای از این ها هم اجیر آن ها هستند برای همین که نگذارند این یک مطلبی درست بشود، از آن جمله آن نویسنده هائی بود که اطراف شاه مخلوع بودند. این کتابها، کتابهائی نیست که به قلم او باشد، او اهل قلم نبوده است و اهل فهم این چیزها نبوده، برای این ها می نوشتند در سابق هم برای ناصرالدین شاه شعر می گفتند و می گفتند خودش گفته است این ها هم حالا کتاب نوشتند و آن هائی که باید بنویسند و آن هائی که اجیرند از آن طرف کتاب نوشتند و به اسم اعلیحضرت منتشر کردند.(68)

در شرق آن چیزی را که توفیق زیاد پیدا کرده اند تهی کردن جامعه ماست از محتوای خودش، در این توفیق پیدا کردند

این ها با قلم های خودشان نخواستند که اسلام معلوم بشود چیست و این ها دیگر یک دسته اند که البته این ها در اقلیتند اما موثرند، این ها یک دسته ای هستند که با علم به مطلب برای انحراف اذهان مطالب را می گویند، مطلعند نه این که نمی دانند لکن اگر آنکه را می دانند بگویند کلاه خودشان هم پس معرکه است، کلاه ارباب ها هم پس معرکه است از این جهت آن ها هم نمی گذارند که چه بشود و در این مدتی که این ها رفت و آمدشان زیاد شده است، در شرق آن چیزی را که توفیق زیاد پیدا کرده اند تهی کردن جامعه ماست از محتوای خودش، در این توفیق پیدا کردند. استقلال شرق در گرو رهائی از بی محتوائی و خودباختگی است بی جهت نیست که هر قصه ای پیش می آید راجع به فرض کنید که اطبا، راجع به سایر طبقات، هر قصه ای پیش می آید قبله شان غرب است. آتاتورک در، من گمان می کنم دیده باشم این مجسمه را، به من هم گفتند که این که ایستاده دستش را این طور کرده یک مجسمه ای هست رو به غرب یعنی همه چیز از آنجاست. یکی از نویسنده های اینجا هم که حالا مرده است او هم می گفته است که ما همه چیزمان باید از انگلستان باشد، همه چیزمان. این برای این است که تبلیغات آن ها این مغز این ها را تهی کرده است، از خودشان بیگانه شدند.(69)