فهرست کتاب


غرب زدگی:پژوهشی در کلام و پیام نورانی امام خمینی

مرکز غدیر‏‏‏

این مصیبت بزرگی که بر ایران و ممالک شرقی مطلقا وارد شده است که گوششان به این است که غربی ها چه می کنند و چه می گویند و چه عمل می کنند

عمده این است که فرهنگ، یک فرهنگ متحول بشود، یک فرهنگی که از آن غربزدگی، بیرون بیاید. همه چیزمان باید این طور بشود، استقلال فکری، استقلال باطنی داشته باشد، علاوه بر این که استقلال باید داشته باشد و کسی در فرهنگ دخالت نباید بکند، باید استقلال فکری داشته باشد. خودش را مستقل و آزاد و روی پای خودش باشد. این طور نباشد که توجهش به این باشد که غرب چه می کند ما هم دنبال آن، آن ها چه می گویند و ما هم دنبال او.این مصیبت بزرگی که بر ایران و ممالک شرقی مطلقا وارد شده است که گوششان به این است که غربی ها چه می کنند و چه می گویند و چه عمل می کنند وخودشان را از دست بکلی داده اند، استقلال فکری خودشان را، محتوای خودشان را از دست داده اند، استقلال فکری خودشان را، محتوای خودشان را از دست داده اند، این ضرری است که بالاتر از ضرر نفت و - نمی دانم - امثال این هاست. این را باید فرهنگ جبران بکند که فرهنگ ما طوری باشد که بعد از انشاءالله چند سال دیگر افرادی که از فرهنگ بیرون می آیند یک افرادی متکی به نفس که خودشان را ببینند، نه تبع ببینند، نه دنباله ببینند و گمان کنند که هر چه آن ها کردند، ما باید دنبال آن ها باشیم. باید مملکت خودشان را و خودشان را مستقل ببینند و خودشان اداره بکنند مملکتشان را، خودشان با استقلال فکری خودشان دنبال مملکت ومصالح مملکت باشند. من انشاءالله امیدوارم که همه شما موفق باشید و همه موفق باشیم به این که انسان ها ساخته بشوند در این مملکت، انسان سازی باشد مملکت. چنانچه برنامه اسلام انسان سازی است فرهنگ انشاءالله انسان ساز باشد. خداوند همه شما را تایید کند انشاءالله.(66)

قلم های مسموم که حتی حالا هم بعضی از آن انگل ها در ایران هستند، اسلام را معرفی کردند به این که این یک ترتیبی است که مال سابق بود

ما در طول تاریخ بعد از غیبت امام - سلام الله علیه - نتوانستیم آن طور که باید عرضه کنیم، اسلام را عرضه نتوانستیم بکنیم و این در طول تقریبا دویست، سیصد سال به این طرف برای خاطر عوامل خارجی که اینجاها کم کم آمدند و مطالعات کردند و همه چیزهای ما را مطالعه کردند و ثبت کردند و بردند و کارشناس هایشان در اطرافش فکر کردند، این ها همچو یافتند که اگر چنانچه (این طور محتمل است ) اسلام در محیط اسلام آن طور که هست عرضه بشود، برای آن ها مجالی نخواهد بود. از این جهت با عوامل مختلفه ای که داشتند، از داخل و خارج در صدد بر آمدند که این متاع را نگذارند نمایش پیدا بکند، این را در تحت پوشش هائی مخفی نگه دارند و مع الاسف ماخودمان هم به آن ها کمک کردیم و زیاد هم کمک کردیم. ما از مسائل اسلام، بعضی مسائلی که روابط بین فرد و خدای تبارک و تعالی بود گرفتیم و مابقی مسائل که اکثر کتب فقهی ماست در کتاب ها مدفون شد، همین توی کتاب ها مدفون شد و در خارج نیامد. مباحثی که بحث شد در حوزه های ما همین مباحث، محدود به همین مباحث بود و آنهمه اخبار و آنهمه آیات و آنهمه کتب فقهی ما نمایش خارجی پیدا نکرد، نتوانستیم ما عرضه کنیم، امور اجتماعی را، امور سیاسی را، این اموری که مال زندگی است، این ها را نتوانستیم ما عرضه بکنیم. از این جهت آن ها از آن طرف دامن زدند، ما هم از این طرف غافل. قلم های مسموم که حتی حالا هم بعضی از آن انگل ها در ایران هستند، اسلام را معرفی کردند به این که این یک ترتیبی است که مال سابق بود کهنه است حالا دیگر، این مال هزار و چهار صدسال پیش از این است و باید حالا فکر نوئی کرد . آن ها از آن طرف هر چه توانستند راجع به اسلام گفتند و حالا هم میگویند و مهمش این است که از اسلام می ترسند.(67)

این ها بعضی هایشان یا خیلی هایشان اصلا نمی دانند چیست اسلام، یک چیزی از یک مقاله ای در اروپا منتشر شده است خوانده اند، همان را میزان فهم خودشان و همانطوری که (

غربزده اند دیگر ) هر چه آن ها بگویند این ها بی دلیل می پذیرند
این هائی که قلم های مسمومشان یا قدم های بسیارکثیفشان بر ضد اسلام و جمهوری اسلام و این ها برداشته می شود، این ها بعضی هایشان یا خیلی هایشان اصلا نمی دانند چیست اسلام، غافل هستند اصلا نمی فهمند، یک چیزی از یک مقاله ای در اروپا منتشر شده است خوانده اند، همان را میزان فهم خودشان و همانطوری که ( غربزده اند دیگر ) هر چه آن ها بگویند این ها بی دلیل می پذیرند، هیچ دلیلی دیگر نمی خواهند، هر چه آن ها در مقالاتشان بنویسند این دلیلشان این است که او نوشته شما در کتاب هائی که در این قرن ها از نویسندگان ما، از به اصطلاح محققین ما نوشته اند (الا بعضی ) ملاحظه کنید که این ها هر مطلبی را که می گویند آخرش دلیلشان این است که فلان پروفسور در کجا این را گفته، فلان مثلا کی در کجا این را گفته. تمام استشهادشان به قول آن ها نظیر استشهاد ما به قول خداست. ما هم استشهاد می کنیم به قول پیغمبر و خدا در حرفهایمان، آن ها هم استشهادشان همین نحو است که هر چه که فلان پروفسور گفت، همین، تمام است، مارکس هر چه گفت درست است دیگر، دیگر لازم نیست. مارکسی که در خارج الان شکست خورده و مکتبش دفن شده است، حالا تازه آمده است توی جوانهای ما و بچه های ما تازه حالا اینجا آن ها کنارش زده اند، این ها گرفته اند و نمی دانند اصلا او چه می گوید و نمی دانند که برنامه اش چی هست و نمی دانند برنامه های اسلام چی هست این را، اصلا نمی دانند این ها را و یک دسته هائی هم هستند که این ها می دانند اما اجیرند برای این که اگر چنانچه اسلام آنکه هست در خارج بیاید و عرضه بشود، کلاه آن ها پس معرکه است، نمی توانند اجانب در اینجا حکومت کنند. از این جهت این یک دسته ای از این ها هم اجیر آن ها هستند برای همین که نگذارند این یک مطلبی درست بشود، از آن جمله آن نویسنده هائی بود که اطراف شاه مخلوع بودند. این کتابها، کتابهائی نیست که به قلم او باشد، او اهل قلم نبوده است و اهل فهم این چیزها نبوده، برای این ها می نوشتند در سابق هم برای ناصرالدین شاه شعر می گفتند و می گفتند خودش گفته است این ها هم حالا کتاب نوشتند و آن هائی که باید بنویسند و آن هائی که اجیرند از آن طرف کتاب نوشتند و به اسم اعلیحضرت منتشر کردند.(68)