مصیبت اینجا این است که طولانی سال ها می خواهد تا این غربزده ها برگردند به حال طبیعی، نه به حال یک انسان مترقی، به حال یک انسانی که هیچ نیست حالا می خواهداز سر شروع کند
در همه انقلابات یک آشفتگی های فراوان هست، ما هم مبتلای به آشفتگی هستیم، مضافا به این که در طول، اگرنگوییم دو هزار و پانصد سال رژیم شاهنشاهی، لکن آنقدری که ما مشاهده کردیم در طول پنجاه و چند سال رژیم پهلوی کوشش شده است که مملکت ما را از هر جهت عقب بزنند، از جهت نیروی انسانی که از همه بالاتر است که الان باید بگردید، شما در سی و پنج میلیون جمعیت بگردید این طرف و آن طرف چند نفر پیدا کنید که دولت تشکیل بدهند. یک نفر بخواهید پیدا کنید رئیس جمهور بشود، باید شمع بردارید و دور همه جا بگردید وچه بکنید. این ها یک نیروی انسانی را بکلی نه به باد دادند، منحرف کردند. یک وقت این است که نیروی انسانی به باد داده شده، یک وقت یک نیروی مقابل با نیروی انسانی درست کرده اند، یعنی انسانی که باید متکی به خودش باشد ، متکی به ملتش باشد، متکی به عقایدش باشد، این را متحول کردند به یک نیروئی که متکی به غرب است، به یک نیروئی که خودش را از دست داده، به خیال خودش، خودش هیچ نیست، هر چه هست خارجی ها هستند. نه این که نیرو را ما از دست داده ایم، نیروی متضاد با نیروئی که ما باید داشته باشیم به جای آن نیرو نشسته. درست یک انسانی که باید متکی به خودش باشد و به فرهنگ خودش باشد و به رژیم خودش باشد این را متحولش کردند به یک آدمی که بدبین شده است راجع به فرهنگ خودش، راجع به نیروی ملت خودش، راجع به همه این ها بدبین شده است، خودش رااز دست داده و به جای یک انسان شرقی، شده یک آدم غربی. مصیبت اینجا این است که طولانی سال ها می خواهد تا این غربزده ها برگردند به حال طبیعی، نه به حال یک انسان مترقی، به حال یک انسانی که هیچ نیست حالا می خواهد از سر شروع کند. این خیلی طولانی است یک شستشوهای مغزی داده بشود به این ملت که یعنی آن هائی که در این امور وارد بودند، که این ها برگردند به آن حالی که در اول قبل از این که غربزده بشوند داشتند.(65)
این مصیبت بزرگی که بر ایران و ممالک شرقی مطلقا وارد شده است که گوششان به این است که غربی ها چه می کنند و چه می گویند و چه عمل می کنند
عمده این است که فرهنگ، یک فرهنگ متحول بشود، یک فرهنگی که از آن غربزدگی، بیرون بیاید. همه چیزمان باید این طور بشود، استقلال فکری، استقلال باطنی داشته باشد، علاوه بر این که استقلال باید داشته باشد و کسی در فرهنگ دخالت نباید بکند، باید استقلال فکری داشته باشد. خودش را مستقل و آزاد و روی پای خودش باشد. این طور نباشد که توجهش به این باشد که غرب چه می کند ما هم دنبال آن، آن ها چه می گویند و ما هم دنبال او.این مصیبت بزرگی که بر ایران و ممالک شرقی مطلقا وارد شده است که گوششان به این است که غربی ها چه می کنند و چه می گویند و چه عمل می کنند وخودشان را از دست بکلی داده اند، استقلال فکری خودشان را، محتوای خودشان را از دست داده اند، استقلال فکری خودشان را، محتوای خودشان را از دست داده اند، این ضرری است که بالاتر از ضرر نفت و - نمی دانم - امثال این هاست. این را باید فرهنگ جبران بکند که فرهنگ ما طوری باشد که بعد از انشاءالله چند سال دیگر افرادی که از فرهنگ بیرون می آیند یک افرادی متکی به نفس که خودشان را ببینند، نه تبع ببینند، نه دنباله ببینند و گمان کنند که هر چه آن ها کردند، ما باید دنبال آن ها باشیم. باید مملکت خودشان را و خودشان را مستقل ببینند و خودشان اداره بکنند مملکتشان را، خودشان با استقلال فکری خودشان دنبال مملکت ومصالح مملکت باشند. من انشاءالله امیدوارم که همه شما موفق باشید و همه موفق باشیم به این که انسان ها ساخته بشوند در این مملکت، انسان سازی باشد مملکت. چنانچه برنامه اسلام انسان سازی است فرهنگ انشاءالله انسان ساز باشد. خداوند همه شما را تایید کند انشاءالله.(66)
قلم های مسموم که حتی حالا هم بعضی از آن انگل ها در ایران هستند، اسلام را معرفی کردند به این که این یک ترتیبی است که مال سابق بود
ما در طول تاریخ بعد از غیبت امام - سلام الله علیه - نتوانستیم آن طور که باید عرضه کنیم، اسلام را عرضه نتوانستیم بکنیم و این در طول تقریبا دویست، سیصد سال به این طرف برای خاطر عوامل خارجی که اینجاها کم کم آمدند و مطالعات کردند و همه چیزهای ما را مطالعه کردند و ثبت کردند و بردند و کارشناس هایشان در اطرافش فکر کردند، این ها همچو یافتند که اگر چنانچه (این طور محتمل است ) اسلام در محیط اسلام آن طور که هست عرضه بشود، برای آن ها مجالی نخواهد بود. از این جهت با عوامل مختلفه ای که داشتند، از داخل و خارج در صدد بر آمدند که این متاع را نگذارند نمایش پیدا بکند، این را در تحت پوشش هائی مخفی نگه دارند و مع الاسف ماخودمان هم به آن ها کمک کردیم و زیاد هم کمک کردیم. ما از مسائل اسلام، بعضی مسائلی که روابط بین فرد و خدای تبارک و تعالی بود گرفتیم و مابقی مسائل که اکثر کتب فقهی ماست در کتاب ها مدفون شد، همین توی کتاب ها مدفون شد و در خارج نیامد. مباحثی که بحث شد در حوزه های ما همین مباحث، محدود به همین مباحث بود و آنهمه اخبار و آنهمه آیات و آنهمه کتب فقهی ما نمایش خارجی پیدا نکرد، نتوانستیم ما عرضه کنیم، امور اجتماعی را، امور سیاسی را، این اموری که مال زندگی است، این ها را نتوانستیم ما عرضه بکنیم. از این جهت آن ها از آن طرف دامن زدند، ما هم از این طرف غافل. قلم های مسموم که حتی حالا هم بعضی از آن انگل ها در ایران هستند، اسلام را معرفی کردند به این که این یک ترتیبی است که مال سابق بود کهنه است حالا دیگر، این مال هزار و چهار صدسال پیش از این است و باید حالا فکر نوئی کرد . آن ها از آن طرف هر چه توانستند راجع به اسلام گفتند و حالا هم میگویند و مهمش این است که از اسلام می ترسند.(67)