ملّت ما مهیا باشند نگذارند که این جرثومه های فساد دوباره، مملکت ما را به حال اول برگردانند
ملّت ما مهیا باشند نگذارند که این جرثومه های فساد دوباره، مملکت ما را به حال اول برگردانند و رژیم شاهنشاهی را برگردانند یا بدتر از او، اگر بدتری باشد. من از خدای تبارک و تعالی مسئلت می کنم که این عید را و همه اعیاد را بر همه مسلمین مبارک کند و همه با هم درکنار هم در همه جا، درهمه جای عالم برای مصالح مسلمین اقدام کنند، برای گرفتاری هایی که ما در افغانستان داریم و آن ها هم گرفتار به دست همین طایفه هستند که منافقین هستند، اظهار اسلام می کنند لکن منافق هستند و همین طور در قدس و نقاط دیگر مثل لبنان، مثل فلسطین که برادرهای ما گرفتار هستند و ابر قدرت ها با صهیونیسم موافقت می کنند و آن ها را به آتش می کشند. مسلمین همه توجه داشته باشند و در روز دعا، دعا کنند به این ها و در روز عمل، عمل کنند و من امیدوارم که ما بتوانیم پرچم اسلام را پرچم جمهوری اسلام را درهمه جای دنیا بر پا کنیم و اسلام که حق همه است، از او تبعیت کنند، همه از او تبعیت کنند.(14)
اشخاصی هستند که هر روزی نان را به نرخ آن روز می خورند
الان وضع این طور شده است، اشخاصی که در زمان طاغوت طرفدار طاغوت بودند بلندگوی طاغوت بودند، پشتیبان طاغوت بودند، امروز طرفدار اسلامند، به حسب ظاهر، مخالف با طاغوت می گویند هستیم، مخالف با رژیم سابق می گویند هستیم. این ها اشخاصی هستند که هر روزی نان را به نرخ آن روز می خورند. اگر همین امروز هم مساله خدای نخواسته برگردد، خواهید دید که همین قلم به دست هایی که، بعضی شان البته، بعضی شان هم متعهدند، همین بعضی از روشنفکرها، همین بعضی از قلم به دست ها، همین بعضی چیزنویس ها خواهید دید که همان مسائل سابق و باز دعاگو و ثناگوی برای همان رژیم هستند. امروز چون اینجا بیشتر به آن توجه دارند، آن ها برای یک کسب اعتبار به اینجا متوجه شده اند ولی قلوبشان اینجا نیست، فردا اگر چنانچه یک ورقی دیگر پیش بیاید، آن ها پای آن بیرق سینه می زنند. این ها سینه زنند، بیرق اسلام بلند بشود پایش سینه می زنند لکن به اسلام کاری ندارند، بیرق کفر هم بلند بشود پایش سینه می زنند برای استفاده. امروز اگر چنانچه آمریکا غلبه پیدا کند، آن ها سینه برای آمریکا می زنند. الان، الان که من اینجا ایستاده ام اشخاصی هستند که روابط با امریکا دارند، روابط با کسانی که با امریکا روابط دارند، دارند. این ها سینه زنند، پای هر علمی سینه می زنند، به نظرشان فرقی نیست ما بین علم اسلام و یا علم کفر، آن کسبش را می خواهد بکند - او می خواهد رایج - او می خواهد اسم بلند کند، او می خواهد مردم او را به روشنفکری بشناسند، او می خواهد مردم او را به - عرض می کنم که - آن چیزهایی که پیش ملّت رایج است بشناسند. مخالفت پشت پرده با اسلام از صفات منافقین امروز مردم متوجه به اسلامند، آن ها هم به اسلام روی آورده اند، مردم انقلابی شده اند، یک دسته دیگر از جوان هایشان را دادند، یک دسته دیگر اموالشان از بین رفته، یک قشر دیگر فریاد زدند و این ها توی خانه ها نشسته بودند، اگر کمک نمی کردند، لااقل کاری نداشتند، تماشا می کردند ببینند کی جلو می افتد، در خارج نشسته بودند، در خارج ایران، در داخل ایران نشسته بودند و نظر دوخته بودند که ببینند کدام طایفه ای که با هم دارند جنگ می کنند این ها غلبه می کنند، هر کدام غلبه کردند بروند زیر علم آن ها حالا مسلمان ها غلبه کردند، آمده اند زیر بیرق مسلمان ها، لکن شیطنت شان را دست برنمی دارند. زیر، زیر، در ظاهر فریاد می کنند و اسلام را ترویج می کنند و رژیم سابق را طاغوت می گویند و رژیم فعلی را جمهوری اسلامی می گویند لکن در زیر پرده مخالفت می کنند با اسلام، مخالفت می کنند با جمهوری اسلامی. اگر امروز کارتر پیش بیاید، این ها سینه زن برای کارترند حالا هم در زیر دارند سینه می زنند برایش، الان هم روابط با امریکا، هم مستقیم هست هم مع الواسطه. هر کس بیاید آنطوری است، منافقین این طورند، پس این صفت منافقین است.(15)
برخورد با منافقین، مشکلتر از برخورد با طاغوت ها
در زمان رسول الله هم آن گرفتاریی که اسلام برای منافقین داشت و از دست منافقین داشت از دست کفار نداشت، کفار را، ایستاده بودند و در مقابل هم جنگ هم می کردند و تو سر هم می زدند و پیش می بردند و یا عقب می نشستند. لکن با منافقین چه بکنند؟ منافقی که آمده و می گوید من برای اسلام هستم و اسلام آوردم، و مثل اسلام ابوسفیان و دار و دسته او، با او چه بکنند؟ این که دارد می گوید من مسلمانم، با مسلمان که نمی شود کاری کرد. این که ظاهرش آمده و اسلام و نماز هم می خواند و جماعت هم می خواند و پای منبر رسول الله هم می نشیند و اشک هم می ریزد، با این که نمی شود کاری کرد. امروز هم مسلمان ها مبتلای به دسته ای از منافقین هستند که کار این، کار مسلمان ها با این منافقین مشکلتر است با کارشان با محمدرضا. محمدرضا ایستاده بود و می زد و می کشت و تکلیف ملّت با او معلوم بود، ملّت می رفت به جنگش، اما یک دسته ای که در ظاهر اظهار اسلام می کنند، در ظاهر برای اسلام دعوت می کنند، در ظاهر حرف اسلام می زنند، قلم هایشان و قدم هایشان برای اسلام است لکن زیر پرده با اسلام مخالفند، مخالفت با اسلام می کنند در زیر پرده، با این ها باید چه بکنیم؟ کار با این ها بسیار مشکل است و حل مساله منافقین، پیغمبر اکرم هم نمی توانست حل بکند، حضرت امیر هم گرفتار این ها بود و حلش نمی شد، بکنی، حلش مشکل است.(16)