فهرست کتاب


آذرخشی دیگر در آسمان کربلا

آیت الله محمدتقی مصباح یزدی‏‏

نگرش قرآن به امر به معروف و نهی از منکر

در میان همه آیاتی که به امر به معروف و نهی از منکر دلالت دارند، دو آیه 67 و 71 از سوره توبه دارای ویژگی خاصی هستند: و المؤمنین و المؤمنات بعضهم اولیاء بعض یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و یقیمون الصلوه و یؤتون الزکوه و یطیعون الله و رسوله اولئک سیر حمهم الله ان الله عزیز حکیم؛(162) المنافقون و المنافقات بعضهم من بعض یامرون بالمنکر و ینهون عن المعروف و یقبضون ایدیهم نسوا اببه فنسیهم ان المنافقین هم الفاسدون.(163) خداوند می فرماید مؤمنان و مؤمنات نسبت به هم ولایت دارند، و به دنبال این ولایت و در پرتوی آن است که امر به معروف و نهی از منکر می کنند. این ولایت را به هر معنایی بگیرم چه به معنی محبت و چه به معنای نوعی سلطه و قدرت قانونی باشد، برای این است که دیگران را از کار زشت باز دارند. زیرا انسان اگر بخواهد در جامعه کسی را از گناه دور کند، نوعی تسلط و حق قانونی بر آن فرد داشته باشد، تا بتواند این کار را انجام بدهد.
در فرهنگ غرب چنین حقی را به کسی نمی دهند، که کسی نمی دهند، که کسی بتواند مانع ارتکاب گناه از دیگری بشود، و یا در امور دینی و معنوی سایر افراد جامعه دخالت کند. اگر کسی هم این کار را بکند، به او می گویند به تو چه! ولی در اسلام این گونه نیست؛ بلکه می گوید همه یکی هستند، و همان طور که خود را از گناه دور می کنند، وظیفه دارند دیگران را هم از گناه دور کنند. علاوه بر آن بینشی که بر اساس امر اخلاقی و عاطفه انسانی می گوید اگر انسانی قرار است در اثر گناه بسوزد، نگذار بسوزد؛ اسلام می گوید، امر الهی بر ما واجب می کند که نگذاریم بسوزد. بلکه این کار، اوجب واجبات است، طبق آن روایت که فرمود: ان الامر بالمعروف و النهی عن المنکر... فریضه عظیمه بها تقام الفرائض(164) مهم ترین وظیفه ای که خدا بر بندگانش واجب کرده است، امر به معروف است. بها تقام الفرایض، اگر امر به معروف و نهی از منکر اجرا نشود، سایر فرایض هم ترک خواهد شد، بقای سایر فرایض در جامعه، در گرو این است که امر به معروف و نهی از منکر اجرا شود. اگر در جامعه به امر به معروف عمل شد به سایر واجبات هم عمل خواهد شد، و اگر امر به معروف ترک شد، بقیه واجبات هم ترک می شود. پس برای این که آمر به معروف بتواند به دیگری به زبان گوشزد کند و بعد عملا جلوی او را بگیرد، باید نسبت به او نوعی ولایت داشته باشد. یعنی قانون باید به او تسلط قانونی بدهد که بتواند جلوی او را بگیرد. این نوعی ولایت است، شاید منظور خداوند که می فرماید: و المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاء بعض این است خدای متعال چنین ولایتی را به مسلمانان داده است که نسبت به همدیگر بتوانند امر به معروف و نهی از منکر کنند.
معنای دیگری که می توان برای ولایت ذکر کرد همان معنای معروف دوستی است.
یعنی چون مؤمنان و مؤمنات نسبت به همدیگر محبت دارند، یکدیگر را دوست دارند، و دلسوز همدیگر هستند، لذا نمی خواهید به گناه مبتلا شوند، نمی خواهند کاری بکنند و راهی بروند که نهایت آن، عذاب ابدی هست. آن محبت حاکم بر مؤمنان و مؤمنات ایجاب می کند که امر به معروف و نهی از منکر در میان آن ها وجود داشته باشد.
شاید در این آیه از هر معنا بتوان استفاده کرد.
اما وقتی خداوند در مقابل مؤمنان صحبت از منافقان می کند، می فرماید: المنافقون و المنافقات بعضهم من بعض و نمی فرماید: بعضهم اولیاء بعض و به جای یامرون بالمعروف می گوید: یامرون بالمنکر و ینهوم عن المعروف در این جا چند سؤال مطرح است که در حد توان این مجموعه به بررسی آن می پردازیم.

چرا قرآن در مقابل مومنان تعبیر منافقان را آورده است؟

پرسشی که در این جا مطرح می شود این است که چرا خداوند در مقابل مؤمنان نمی فرماید الکافرین و الکافرات؟ چرا در مقابل و المؤمنون و المؤمنات یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر، تعبیر الکافرین و الکافرات، یامرون بالمنکر و ینهون عن المعروف را نیاورده است؟
در جواب این سؤال می توان گفت: زیرا منافقان کسانی هستند که در جامعه اسلامی زندگی می کنند و تظاهر به ایمان دارند و در ظاهر، تمامی ارزش های اسلامی را پذیرفته اند اما به هیچ یک از باورهای دینی اعتقاد قلبی ندارند. در ظاهر با مسلمان ها همراهی می کنند ولی در پنهان با آنان دشمنی دارند، و در هر زمان مناسبی که بتوانند به مسلمان ها ضربه می زنند.
بر خلاف کافران که در جامعه اسلامی نیستند، و اگر هم در میان آن ها زندگی کنند به صورت علنی مواضع خود را علیه ارزش های اسلامی اعلام می کنند. لذا مسلمانان آن ها را می شناسند و مرزی میان خود و آن ها دارند. زیرا در جامعه کفر همه کافر هستند و علنا ارزش های اسلامی را قبول ندارند و منکر می شوند. لذا لزومی ندارد کسی تظاهر به ایمان کند.
بنابراین، منافقان در جامعه اسلامی رسوخ می کنند و به ارزش های اسلامی اعتراف دارند و تظاهر به ایمان می کنند؛ اما دین مردم را نشانه می روند و به هر مکر و حیله ای دست می زنند تا مردم را از دین جدا کنند. لذا خداوند در قرآن کریم می فرماید: المنافقون و المنافقات یعنی مؤمنان باید مواظب دین خود باشند، منافقانی درون جامعه اسلامی هستند، که امر به منکر و نهی از معروف می کنند.

ولایت مؤمنان بر یکدیگر

خداوند درباره مؤمنان فرمود: المؤمنین و المؤمنات بعضهم اولیاء بعض ولی درباره منافقان می فرماید: المنافقون و المنافقات بعضهم من بعض چرا خداوند فرمود برخی از مؤمنان بر برخی دیگر تولی دارند ولی منافقان همه یکپارچه هستند؟
این مساله را از دو جهت می توان بررسی کرد. اگر بعضم اولیاء بعض را به معنای ولایت بگیرم، یعنی مؤمنان نسبت به همدیگر ولایت دارند. برای این که مؤمنان بتواند بر یکدیگر امر و نهی کنند، باید یک مجوز قانونی و تسلط قانونی، داشته باشند. لذا خداوند می فرماید مؤمنان بر یکدیگر ولایت دارند. پس خداوند یک ولایت، و قدرت قانونی برای آن ها جعل کرده است تا بتوانند در کار یکدیگر دخالت و نظارت کنند، و این امر و نهی را به خوبی انجام دهند.
اما در مورد منافقان که می خواهند به وسیله امر به منکر و نهی از معروف دین را از مردم بگیرند، و به اصل دین حمله کنند، آن ها دیگر احتیاج ببه ولایتی ندارند. زیرا ولایت یک حق قانونی است، و قانون در هیچ جامعه ای امر به منکر را تجویز نمی کند.
اما اگر بعضهم اولیاء بعض به معنی دوستی و محبت باشد، یعنی برخی از مؤمنان دوست برخی دیگر هستند و نسبت به هم محبت دارند؛ لذا به یکدیگر امر و نهی می کنند. مؤمنان نمی خواهد رفیق و برادر و خواهر ایمانی آن ها، در آتش جهنم بسوزد.
اما منافقان مانند مؤمنان دلداده یکدیگر نیستند. هر کدام از آن ها به فکر منفعت خود می باشد، تحسبهم جمیعا و قلوبهم شتی(165) خداوند در قرآن کریم می فرماید شما منافقان را در یک جبهه مشترک می بینید که جمع شدند، و با هم کار می کنند. در ظاهر بین آن ها اجتماع و هماهنگی و اشتراک و مشارکت است، اما دل های آن ها از هم پراکنده است. این ها در دل خود مهر و محبتی نسبت به هم ندارند. اگر منافع شخصی آن ها تامین نشود حتی یکدیگر را ترور می کنند. چون هر کسی به فکر منافع خود می باشد. اگر اجتماعی را هم تشکیل می دهند، و یا در برخی از کارها با هم مشارکتی دارند، به خاطر این است که دامی برای تامین منافع خود گسترانده باشند. اگر در این اجتماع و مشارکت تزاحمی پیدا کنند و منافع شخصی آن ها به خطر بیافتد، همه چیز تمام می شود و کنار می رود. بنابراین منافقان نسبت به یکدیگر، محبتی ندارند.
پس بر اساس مطالب فوق می توان چنین نتیجه گرفت که منافقان نسبت به هم محبتی ندارند. و همچنین قدرت قانونی هم برای امر و نهی، ندارند. اما مؤمنان هم نسبت به هم محبت دارند؛ لذا نسبت به یکدیگر دلسوزند و یکدیگر را امر و نهی می کنند؛ زیرا نمی خواهند برادر و خواهر ایمانی آن ها در جهنم بسوزد. و همچنین خدا چنین قدرت قانونی برای امر به معروف و نهی از منکر به آن ها داده است. پس آنان نسبت به هم ولایت دارند. نکته دیگر این که در مورد مؤمنان می فرماید: و المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاء بعض و بعد می فرماید: یامرون بالمعروف این است که مؤمنان یکدیگر را دوست دارند و نسبت به هم ولایت دارند. ولی در مورد منافقان تعبیر اولیاء نمی آورد، بلکه تعبیر بعضهم من بعض آورده می شود؛ زیرا می خواهد بگوید منافقان در امر به منکر خود، با هم وابستگی دارند و همکاری می کنند.