فهرست کتاب


آذرخشی دیگر در آسمان کربلا

آیت الله محمدتقی مصباح یزدی‏‏

نگرش غرب نسبت به نظارت بر امور معنوی

تا این جا فردگرایی و جامعه گرایی در امور مادی انسان بود، اما در امور معنوی چگونه است؟ اگر رفتاری موجب ضرر معنوی برای جامعه بشود، آیا آن جا باید بر کار دیگران نظارت کرد یا نه؟
تا به حال صحبت فردگرایی و جامعه گرایی در امور مادی بود. اقتضای فردگرایی این است که، جایی که نفع و ضرر کار فردی از جامعه به ما مربوط نمی شود، آن فرد را رها کنیم. این چیزی است که امروزه کم و بیش در غرب حاکم است، واصطلاحا به آن اندیویژوالیزم می گویند. و بنابراین دیدگاه، رفتار فرد در امور معنوی دیگران دخالتی ندارد.
اما کسانی که گرایش اجتماعی دارند، و جامعه گرا هستند، نظارت بر کار دیگران را فقط در امور مادی صحیح می دانند. اما در جایی که اعمال افراد مربوط به امور معنوی دیگران دخالتی ندارد.
اما کسانی که گرایش اجتماعی دارند، و جامعه گرا هستند، نظارت بر کار دیگران را فقط در امور مادی صحیح می دانند. اما در جایی که اعمال افراد مربوط به امور معنوی، مانند کفر و ایمان و حق و باطل می شود، این گروه نیز می گوید به تو چه! این جا دخالت در امور دیگران است! در غرب، آن جا که اعمال افراد مربوط به دین، اخلاق، روحیه و معنویات سایر افراد خمی شود، آن جا به طور کامل حق شخصی فرد است و به هیچ کس اجازه داده نمی شود که در آن دخالت کند. این همان ماتریالیسم اخلاقی است که در غرب حاکم می باشد.

نگرش اسلام نسبت به نظارت بر امور معنوی

اسلام با هر دو نگرش فوق مخالف است. اسلام مردم را به گونه ای تربیت می کند که، همیشه به فکر دیگران باشند. حتی در نماز هم که رابطه فرد با معبود است، مسلمانان باید بگویند ما، و نگوید من. و در امور اجتماعی که افراد با یکدیگر رابطه دارند، نظارت اجتماعی، فقط به امور مادی ختم نمی شود، بلکه افراد باید به امور معنوی هم توجه داشته باشند. اگر کسی کاری انجام می دهد که موجب فساد معنوی جامعه می شود، باید از آن نهی کرد. بلکه در امور معنوی نهی از منکر واجب تر است. زیرا روح انسان و معنویات بر مادیات برتری دارد، زیرا مادیات فانی است و تمام می شود، اما کار معنوی الی الابد باقی خواهد ماند. کسی که مرتکب گناهی می شود و قرار است به عذاب ابدی مبتلا بشود، این را نمی توان با کسی که خود را در آتش می اندازد، تشبیه کرد. اگر شما می بینید که کسی می خواهد خود را درون چاه بیندازد، یا خود را از بالای پل درون رودخانه پرت می کند تا غرق شود، یا در آتش بیندازد و خود را بسوزاند، وجدان شما، اجازه نمی دهد بگذارید که او - چون خودش خواسته و به خود او مربوط می شود - هر کاری می خواهد بکند.

چو بینی که نابینا و چاه است - اگر خاموش بنشینی گناه است

بنابراین کسی که می خواهد خود را در آتش بیندازد، شما نباید بگذارید. این که آتش دنیایی است و یک سوختن چند ساعتی است، درد و سوزشی است که چند ساعت عارضش می شود، بعد هم تمام می شود و می میرد. اما اگر کاری باشد، که موجب افتادن در آتش ابدی باشد، به طریق اولی باید جلوی او را گرفت. کلمانضجت جلودهم بدلناهم جلودا غیرها لیذوقوا العذاب،(161) هر گاه پوست تن آن ها پخته شود و بسوزد آن را پوست های دیگری جایگزین سازیم، تا عذاب را بچشند خداوند می فرماید که کافران در جهنم می سوزند تا پوست جدید می روید؛ و این روند تمام شدنی نیست. مگر این افراد چه کاری کرده اند؟ خداوند می گوید این افراد از فرمان او سرپیچی کرده و مرتکب گناه شده اند. وقتی شما می بینید کسی چنین گناهی مرتکب می شود که سرانجام آن، صدها مرتبه بالاتر از این است که آن فرد خود را در آتش این دنیا بیندازد و بسوزاند، چون این آتش یک ساعت و دو ساعت است و تمام می شود، اما عذاب اخروی و آتش جهنم، عمر ابدی دارد و انسان را دائما می سوزاند، و عذاب تمام نشدنی به بار می آورد، آیا آن جا وجدان انسان بیش تر اقتضا نمی کند که دست این فرد را بگیرد و او را از گناه دور کند؟
امر به معروف و نهی از منکر در اسلام فقط به ضررهای مادی مربوط نیست، بلکه اسلام می گوید جلوی گناه را هم بگیرید. زیرا گناهکار به عذاب ابدی آخرت دچار می شود.