پیشگقتار:
طرح اسلام به صورت مسلکی! اجتماعی و دارای اصولی منسجم و یک آهنگ و ناظر به زندگی جمعی انسانها، یکی از فوری ترین ضرورت های تفکر مذهبی است.
مباحثات و تحقیقات اسلامی، پیش از این بطور غالب، فاقد این دو ویژگی بسی مهم بوده و از اینرو در مقایسه اسلام با مکاتب و مسالک اجتماعی این روزگار، باحثان و جویندگان را چندانکه شاید و باید، به نتیجه ثمربخش و قضاوت قاطع نرسانیده است یعنی از اینکه بتواند مجموعا طرح و نقشه یک آئین متحدالاجزاء و متماسک را ارائه دهد و نسبت آن را با مکتب ها و آئین های دیگر مشخص سازد، عاجز مانده است.
بعلاوه چون عموما بحث ها، ذهنی و دور از حیطه تأثیر عملی و عینی و مخصوصا اجتماعی، انجام گرفته بیش از معرفتی ذهنی به بار نیاورده و نسبت به زندگی جمعی انسانها، علی الخصوص نسبت به تعیین شکل و قواره جامعه، تعهد و تکلیف و حتی نظریه روشن و مشخصی را ارائه نداده است.
سخن دیگر آنکه قرآن! سند قاطع و تردیدناپذیر اسلام! در بیشترین موارد، سهمی در روشنگری و راهگشائی نیافته و به جای آن، دقت ها و تعمقات شبه عقلی یا روایات و منقولات ظنی! و گاه با اعتباری بیشتر! میداندار و مسئول شناخته شده و بالنتیجه، تفکرات اعتقادی جدا از قرآن و بی اعتنا به آن، نشو و نما یافته و شکل گرفته است. شاید همین بی ارتباطی و بی اعتنائی یا احساس بی نیازی یا نومیدی از امکان استفاده صحیح! که هر یک به نوبه خود، معلول عواملی خاص است! موجب آن گشته که تدبر در آیات قرآن، جای خود را به قرائت و تلاوتی سطحی و سرسری و فاقد نتیجه و ثواب دنیوی و یکسره برای پاداش و جزای اخروی، داده و کتاب کریم الهی دستمایه عوامی ها و عوامفریبی ها شده است.
با توجه به این واقعیت می توان به طور خلاصه سه خصوصیت مهم را در بحث ها و گزارشهای فکری اسلامی، ضرورتی دانست که تخلف از آن شایسته متفکران آگاه و مسئول این روزگار نیست:
نخست آنکه معارف و دستگاه فکری اسلامی از تجرد و ذهنیت محض، خارج گشته و! همچون همه مکاتب اجتماعی! ناظر به تکالیف عملی و بویژه زندگی اجتماعی باشد و هر یک از مباحث نظری، از این دیدگاه که چه طرحی برای زندگی انسان و چه هدفی برای بودن او و چه راهی برای رسیدن به این هدف، ارائه می دهد مورد بررسی و تأمل و تحقیق قرار گیرد.
دیگر آنکه مسائل فکری اسلام، به صورت پیوسته و به عنوان اجزاء یک واحد مورد مطالعه قرار گیرد و هر یک به لحاظ آنکه جزئی از مجموعه دین و عنصری از این مرکب و استوانه ای در این بنای استوار است و با دیگر اجزاء و عناصر، هم آهنگ و مرتبط است! و نه جدا و بی ارتباط با دیگر اجزاء! بررسی شود تا مجموعا از شناخت این اصول، طرح کلی و همه جانبه ای از دین به صورت یک ایدئولوژی کامل و بی ابهام و دارای ابعادی متناسب با زندگی چند بعدی انسان، استنتاج شود.
دیگر آنکه در استنباط و فهم اصول اسلامی، مدارک و متون اساسی دین، اصل و منبع باشد، نه سلیقه ها و نظرهای شخصی یا اندوخته های ذهن و فکر این و آن... تا حاصل کاوش و تحقیق، به راستی اسلامی باشد و نه هر چه جز آن. برای بر آمدن این منظور، قرآن، کاملترین و موثقترین سندی است که می توان به آن متکی شد که: باطل را از هیچ سوی بدان راه نیست(1) و در آن، مایه روشنگری هر چیز هست(2) و البته در پرتو تدبری ژرف پیما که خود، ما را به آن فرمان داده است.
آنچه در این رساله گرد آمده، نموداری است از کوششی برای تامین این منظورها، به صورت گزارشی از اسلام طی یک سلسله سخنرانی.
در این سخنرانی ها کوشیده شد که مهمترین پایه های فکری اسلام از سازنده ترین و زنده ترین ابعادش، در خلال آیات رسا و روشن قرآن جستجو شود. و آنگاه ضمن تشریح تبیینی که شیوه تدبر و تعمق در قرآن را به شنوندگان بیاموزد، پایه های مزبور در این آیات، مشخص و نشان داده شود و در موارد لازم از روایات صحیح صادر از پیامبر خدا و ائمه معصومین علیهم السلام برای توضیح و تأکید، بهره گیری گردد، تا ضمن اینکه آیاتی از قرآن مورد تأمل و تدبر و فهم قرار گرفته، اصلی از اصول اسلام، آنهم از دیدگاهی عملی و زاینده تعهد و تکلیف و به عنوان یکی از نقاط طرز تفکر و ایدئولوژی اسلام، تبیین گردیده باشد.
... و بالاخره برای آنکه از مجموع مطالب ایراد شده، خلاصه و محصلی در ذهن و اندیشه مستمعان به جای بماند و مبدأ تفکر و تعمقی مستقل و مستمر باشد، حاصل محتوای سخنرانی در ورقه ای ثبت شده و روز به روز در اختیار حاضران نهاده می شد...
آنچه اکنون تقدیم می شود مجموعه آن خلاصه هاست (با اندک تصرفی) که انتشارش پاسخ لازمی است به درخواست منطقی و مقبول بسیاری از شنوندگان سخنرانی ها یا آوازه آنها... بدین امید که سودمند افتد و پذیرفته آید.
سوم آبانماه - 1353
1. ایمان
تلاش و حرکت آدمی - که فلسفه بودن اوست - نقطه آغاز و سکوی پرش دارد... و آن ایمان است.
ایمان یعنی باور، پذیرش و پایبندی به آنچه برای آن و در راه آن به تلاش و جد و جهد است و به راهی که وی را به آن سرمنزل می رساند و... بالاخره، به خود این تلاش و حرکت...
بدون ایمان، هر حرکت و پویشی ناپایدار و بیفرجام است و هر پویندئی دلمرده و بی نشاط و سرانجام، خموش و راکد و بیحرکت...
تکیه قرآن بر روی ایمان و مومن و معرفی این خصلت به عنوان برترین ارزشها و سرآمدترین خصلت های انسان، از این واقعیت سرچشمه می گیرد.
به فهرست ارزشهای طراز اول اسلامی در آیه زیر و به پایگاه ایمان - که در رأس آن همه به حساب آمده - بنگریم و بیندیشیم:
لیس البران تولوا وجوهکم قبل المشرق و المغرب نیکوئی آن نیست که چهره به سمت خاور و باختر بگردانید.
ولکن البرمن نیکو آن است که:
امن بالله و الیوم الاخر و الملئکة والکتاب و النبین به خدا و روز واپسین و فرشتگان و کتاب آسمانی و پیامبران، ایمان آورد.
و اتی المال علی حبه ذوی القربی و الیتامی و المساکین و ابن السبیل و السائلین و فی الرقاب. و مال را - با همه شیفتگی اش بدان - به نزدیکان و یتیمان و افتادگان و در راه ماندگان و سائلان و بردگان عطا کند.
و اقام الصلوة و نماز را به پا دارد.
و اتی الزکوة و زکاة مال را بپردازد.
و الموفون بعهدهم اذا عاهدوا و آنانکه چون پیمان بستند بر سر پیمان خود ایستاده اند.
و الصابرین فی البأساء و الضراء و حین البأس و آنانکه در سختی های زندگی (تنگدستی و بیماری) و در میدان نبرد، پایدار و مقام اند.
اولئک الذین صدقوا اینهایند آنانکه (در داعیه طلب و پویندگی) سخن به راستی و درستی گفته اند.
و اولئک هم المتقون و هم اینهایند دارندگان تقوا.
(بقره / 177)
به همین جهت در پاسخ اهل کتاب که یهودی یا نصرانی شدن را تنها وسیله رستگاری و راهیابی می دانستند، قرآن، ایمان گسترده اسلامی را مطرح می کند و آن را موجب راهیابی می شناسد:
قولوا امنا بالله و ما انزل الینا بگوئید به خدا و به آئینی که برای ما فرو فرستاده شده ایمان آورده ایم.
و ما انزل الی ابرهیم و اسمعیل و اسحق و یعقوب و الاسباط و به آئینی که به ابراهیم و اسمعیل و اسحق و یعقوب و نوادگان، فرستاده شده است.
و ما اوتی موسی و عیسی و به آنچه موسی و عیسی (از سوی خدا) داده شده اند.
و ما اوتی النبیون من ربهم و به آنچه پیامبران از سوی پروردگارشان داده شده اند.
لا نفرق بین احد منهم میان آنان (از جهت پیامبری و اعزام خدائی) هیچ تفاوتی نمی گذاریم.
و نحن له مسلمون و ما تسلیم و فرمانبردار اوئیم.
فان امنوا بمثل ما امنتم به فقد اهتدوا پس اگر ایمانی همانند ایمان شما بیابند، به حقیقت، هدایت یافته اند.
(بقره / 135 - 136)