صادقانه با احکام
پس از انتخاب مرجع تقلید و فراگیری احکام مورد نیاز، باید صادقانه آنها را به کار بندیم. چه بسا فلسفه حکمی برای ما معلوم نباشد یا عمل به آن مطابق با میل ما نباشد، ما به حکم عقل و دین موظفیم آن حکم را در زندگی به کار بندیم؛ چرا که مرجع تقلید با ویژگی هایی که دارد تمام توان خود را برای استنباط آن حکم به کار گرفته است و از روی صداقت و امانت بی هیچ اضافه و کاستی آن را برای ما بیان داشته است. بندگان شایسته خدا همیشه در برابر احکام الهی سراپا تسلیم بوده اند یکی از یاران امام صادق علیه السلام به ایشان عرض کرد: به خدا سوگند اگر اناری را دو نیم کنی و بگویی نیمی از آن حلال و نیمی دیگرش حرام است؛ من گواهی می دهم آنچه را حلال دانسته اید حلال است و آنچه را حرام دانسته اید حرام است. امام عقیده پاک و زلال او را آفرین گفت: خدا تو را رحمت کند، خدا تو را رحمت کند !(9)
قداست فتوا
وحی الهی مقدس است چون از سوی خداست و در آن اشتباه و خطا راه ندارد و مرجع تقلید نیز که به فهم احکام دینی از وحی الهی موفق می شود و بر اساس آن فتوا می دهد فتوای او مقدس است چرا که تلاش کرده است تا وحی الهی را بازگو کند.
گرچه مرجع تقلید، معصوم نیست ممکن است در مواردی به فهم صحیح وحی نائل نیامده باشد ولی چون تنها راه مطمئن ما به وحی الهی، فتوای اوست و او نیز در کمال امانت و صداقت آنچه را فهمیده است بازگو می کند فتوای او محترم و مقدس است و به حکم عقل باید از آن پیروی کنیم.
پیروی از مرجع تقلید که به آن تقلید گفته می شود، پیروی از کارشناس و متخصص دینی است و کاری است عاقلانه سنجیده و منطقی.
ما به مرجع تقلید عشق می ورزیم و به او احترام ویژه می گذاریم و احکام دینی خود را از او فرا می گیریم.
3. فدایی ولایت
ولایتی که برای پیغمبر صلی الله علیه و آله و ائمه علیه السلام می باشد برای فقیه هم ثابت است. در این مطلب هیچ شکی نیست.(10)
من هم مثل شما تعجب کردم وقتی دیدم عده ای از بانوان پشت در خانه جمع شده اند. شما به من فرمودید: اسماء! ببین چه خبر است.
من رفتم و خبر آوردم که: عده ای از زنان مهاجر و انصار به عیادت شما آمده اند.
عده شان زیاد بود. وقتی دور بستر شما را گرفتند، اتاق کاملا پر شد.
شما را دیدند که پهلویتان شکسته بود، میخ های در سینه تان را زخم آلود کرده بود.
بازویتان مجروح بود و سینه تان کبود!
یکی از آنان به نیابت از همه احوالتان را پرسید:
ای دختر رسول خدا! با این بیماری، شب را چگونه به صبح آوردید؟
- از دنیای شما بیزارم و از مردان شما خشمگین.
چرا نگذاشتند حق در مرکز رسالت قرار یابد؟ و چرا پایگاه خلافت نبوی را از منزل وحی دور کردند؟ همان منزلی که محل فرود آمدن جبرئیل بود و پیکره رسالت بر پایه های آن استوار بود. چرا افراد مسلط بر امور دنیا و آخرت را کنار زدند و دیگران را جایگزین کردند؟
این، بی تردید زیانی آشکار و بزرگ است.
چه چیز سبب شد که ابوالحسن (علی علیه السلام) کینه به دل بگیرند و او را کنار بگذارند؟
من به شما می گویم،
به این دلیل که شمشیر عدالت او خویش و بیگانه نمی شناخت.
به این دلیل که او از مرگ هراس نداشت.
به این دلیل که در مسیر رضای خدا از هیچ چیز باک نداشت و به هیچ کس رحم نمی کرد.
به این دلیل که در کار خدا اهل سازش و مداهنه و مدارا نبود.
سوگند به خدا اگر زمام امور را به او می سپردید، او کارها را سامان می بخشید و امت را به آسانی در مسیر هدایت و سعادت قرار می داد و به مقصد می رساند و کمترین حقی از کسی ضایع نمی شد.
او در پنهان و آشکار در حضور یا غیبت مردم، خیرشان را می خواست.
اهل استفاده شخصی از بیت المال نبود و از حطام دنیا هم تنها به قدر نیاز بر می گرفت؛ آب آن قدر که تشنگی فرو بنشیند و غذایی مختصر آن قدر که گرسنگی با آن مرتفع شود، همین و بس.(11)