گوهر دین چیست؟
می خواهیم بدانیم گوهر یا ماهیت دین چیست؟
دین واژه ای عربی است که وارد زبان فارسی و غیر آن شده است. پروردگار متعال این واژه را که پیش از نزول وحی بر پیامبر خاتم - صلی الله علیه و آله و سلم - برای معانی یا معنی محدودی بکار می رود برای اشاره به واقعیت عظیم اما ناشناخته ای یا کمتر شناخته شده ای بکار می گیرد و به دلیل مناسبتی که آن واژه با کاربردهایش در جاهلیت عرب با واقعیت عظیم و پهناوز و حتی نامتناهی مورد نظر و مورد اشاره دارد. این شیوه حکیمانه را در بسیاری موارد مشابه بکار می برد. از جمله بیع به معنای خرید یا فروش را در مورد عمل آگاهانه و ارادی فداکردن اموال و جان در راه آزادی - عزت مردم و بشیریت که رضای خدا در آن است و فی سبیل الله خوانده می شود. یا شراء را در همین مورد بدین معنی بکار می گیرد ان الله اشتری من المومنین انفسهم...(1) هچنین خسارت و خسران را در مورد سیر بعد از خدا، انحطاط، و بهدر رفتن عمر و اعمال طول زندگی در این دنیا، و تامین نکردن زندگی طولانی و ابدی پس از مرگ، بکار می برد. یا فلاح را که به معنی شیار کردن زمین و کشاورزی است برای اشاره به کامیابی در زندگی و میل به قرب خدا، و ارتقا به وضعیت های محیطی آزادی - عزت و منزلت والا در نظام هستی و پیدایش و زندگی بکار می برد.
لغت شناسان و مفسران که برای فهم معانی الفاظ و واژه های قرآن به اشعار جاهلی و ضرب المثلها و ادبیات جاهلیت مراجعه می کنند یا به واقعیات عالی تر از عالم طبیعت که مورد اشاره پروردگار متعال است پی نمی برند یا آنها را بطور بسیار ناقص و محدود و دست و پا شکسته درک می کنند، درکی که البته فهم حقیقت آن نیست.
الفراء، نحوی معروف متوفای 207 ه در معانی القرآن که سه مجلد است دین را حساب، جزا یا پاداش و کیفر، اطاعت، و در تفسیر سوره کافرون، آن را در عبارت لکم دینکم کفر، و در عبارت ولی دین اسلام می داند.
شیخ طوسی، متوفای 460 ه که برای معنی کردن واژهای قرآن نخست نظر لعنت شناسان معتبر را می آورد برای دین معانی الحساب، الجزاء و الطاعه را ذکر می کند و می گوید: (و یوم الدین) عبارة عن زمان الجزاء کله(2) قرآن شناس و مفسر بزرگی و بی نظیر، راغب اصفهانی متوفای 502، همین معانی را می آورد.
زمخشری متوفای 528، شیخ طبرسی متوفای 561 که از تفسیر کشاف زمخشری بهره وافر می برد، محمد عبده مولف تفسیر المنار و علامه طباطبائی مولف المیزان چیزی براین معانی نمی افزایند. حتی مجمع اللغة العربیة که اجتماع علمی بزرگترین لغت شناسان، مفسران، و علمای الازهر و روسای الازهر است فرهنگی از واژه های قرآن کریم تالیف می کند و در 1390 ه - ق- 1970 م به چاپ می رساند که در آن برای واژه دین جز همان چند معنی بعلاوه شریعت و انقیاد و عبادت نمی آید.
به همین علت عامه مسلمانان در طول تاریخ و در عصر حاضر از گوهر یا ماهیت دین بی خبر مانده اند و نمی دانند آن واقعیت های بهم پیوسته و گسست ناپذیر عالم هستی، پیدایش و زندگی که پروردگار متعال با بکارگیری واژه دین به آنها اشاره می فرماید چیست.
آنچه از کار و اندیشه و تعلیم لغت شناسان، مفسران، و عالمان تاریخ مسلمانان و عصر حاضر درست و مفید است این است که در نظام هستی، پیدایش و زندگی که با آفریدگار متعال نسبت دارد چیزی به نام دستگاه یا نظام حسابرسی، و پاداش و کیفر دهی برقرار است یا رویدادهای بیشماری همواره به همین نام یا با همین اثر و نتیجه در حال رخ دادن و وقوع است، و در آینده هر فرد انسان و مجموع بشریت، و نیز در پایان تاریخ بشر هم رخ می دهد، و حادث می شود. و این که در کنار آن دین یا دستگاه و رخدادهای تکوینی، مردمی هستند که از اوامر و و نواهی یا شریعت الهی تبعیت کرده امرش را اطاعت می کنند.
دین وصفی است که خداوند برای اشاره به اطاعت آنان از دستورهای خودش اطاق می فرماید.
اما این سطح از علم و ادراک برای انسان شایسته و کافی نیست شرط ارتقاعی علمی و فهم درست و کامل آموزه های وحیانی این است که روش تفسیر موضوعی را بکار بریم آن هم به دو شکل:
1 - مطاله آیاتی که در آن لفظ دین آمده است.
2 - مطالعه همین آیات برحسب ترتیب نزول آنها و تفهیم و تعلیم آنها به معاصران پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله).
پس از بکار بستن اولین روش مطالعه و تحقیق، پی بردم به این که خداوند متعال در پنج آیه دین را برای اشاره به جهان هستی، پیدایش و زندگی بکار می برد که همه رویدادهای تکوینی، دوران های تاریخ طبیعی را که شش دوران باشد، و تاریخ بشر را که پایانش قیامت است و رویدادهای پس از آن را تا ابد یا سرمد، همچنین تمامی اعمال آگاهانه و ارادی و مسوولیت آور بشریت از صالح و طالح را در بردارد.
دین در این آیات غیر زمانی است و به صورت یوم الدین نیست. یوم الدینی که گاه به معنی واقعه پاداش و کیفر یابی و حسابرسی است و مبدا زمانی دارد بدون این که نهایت زمانی داشته باشد، یعنی سرمد است. گاهی هم اشاره به زمان و مدت ندارد و صرفاً واقعه یعنی رویدادی تکوینی است که بر بشر وقوع می یابد بی آنکه قادر به جلوگیری از آن باشد، عدم قدرت تکوینی.
این پنج آیه در دوره مکی نازل می شوند. اولی که آیه اول سوره دین باشد در اولین ماههای سال اول بعثت فرود می آید. و شانزدهمین سوره مکی برحسب ترتیب نزول است. پنجمی که آیه نهم سوره انفطار باشد در آخرین سال دوره مکی و خیلی نزدیک به زمان هجرت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) نازل می شود، دومی آیه هفتم سوره تین است که بیست و هفتمین سوره مکی است. سومی آیه ششم سوره ذاریات است شصت و ششمین سوره مکی. چهارمی آیه پنجاه و دوم سوره نحل است شصت و نهمین سوره مکی. پنجمی یعنی سوره انفطار هشتاد و یکمین سوره بر حسب ترتیب نزول آیات است. پس از انفطار در دوره مکی فقط چهار سوره انشقاق، روم عنکبوت و مطففون نازل می شود. پس از آن سوره مبارکه بقره است که در آغاز دوره مدنی فرود می آید و مدتها طول می کشد تا به پایان می رسد.
تعداد بسیاری از آیاتی که کلمه دین در آنها بکار می رود. اشاره به رویدادهای تکوینی و خارج از اراده و دخالت انسانهاست. از جمله همه آیاتی که در آن یوم الدین می آید. این دومین واقعیتی است که خداوند برای اشاره به آن از کلمه دین استفاده می فرماید.
سومین واقعیت که برای اشاره به آن از واژه دین استفاده می فرماید رخداد زندگی آگاهانه و ارادی انسانهاست که خود انواعی دارد از اسلام یا حیات طیبه که دین الحق - زندگی بایسته - دین الله زندگی خاصی که نسبت با خدا دارد مانند بیت الله یا خانه خدا و عبادتکده ای که خدا در آن توحید گرایانه پرستیده می شود، و دین القیم - زندگی ارزشمند ارزش آفرین - توصیف می شود تا زندگی استکباری کافران، زندگی مترفان کافر، زندگی آدمهای کالانعام و غیر آن. همه این چند نوع زندگی که انسانها امکان و توانایی تکوینی گزینش آنها را دارند و با آگاهی و با تصمیم گیری توام با شوق و رغبت انتخاب می شوند جز رخدادهای مهم تاریخ بشر نیستند.
بنابراین، پروردگار متعال، واژه دین را برای این دسته از رخدادهای مهم و سرنوشت ساز آگاهانه و ارادی انسانها، و آن دسته از رخدادهای طبیعی و تکوینی که در انسان بوقوع می پیوندد و همچنین رخدادهای دیگری که پیش از تاریخ بشر خواه در جهان طبیعی و دورانهای پیدایش آن و خواه در جهانهای برین روی داده است و خواه آنچه در آینده تا به قیامت روی می دهد و حتی پس از قیامت تا ابد، جملگی را دین می خواند و حتی آن نظام هستی و پیدایش و زندگی را که این جمله را در بردارد و رودیدادهای گوناگون تکوینی و ارادی در چارچوب قوانین عام آن روی می دهند با واژه دین مورد اشاره و تفسیم و تعلیم قرار می دهد.
نظام هستی، پیدایش و زندگی
این نظام، رخدادهای بیشمار، و بی نهایتی را که بنحو قانومند در جهان برین، جهان طبیعی، و جهان انسانی و غیر آن روی داده است و در حال وقوع بوده و در آینده تکرار گردیده دوام می یابد در بر می گیرد. کافران با این که وقوع بخش بزرگی از رویدادهای طبیعی را یقین دارند و خود را محکوم آن می دانند وجود چنین نظام و قانونمندی رخدادهای آن را تکذیب می کنند. تکذیب به معنی عدم معرفت به آن نیست بلکه روشی است برای توجیه عدم زندگی به مقتضای آن معرفت.
اولین بار که پروردگار متعال واژه دین را بکار می برد توام با اشاره به چنین آدمی است. این در اولین ماههای نزول وحی خاتم صورت می گیرد:
بسم الله الرحمن الرحیم
ارایت الذی یکذب بالدین فذلک الذی یدع الیتیم و...
آیا آن کس را که نظام هستی و پیدایش و زندگی را دروغ می شمارد دیدی بر او همان کسی است که یتیم را با خشونت می راند و دیگران را برای خوراک دادن به آدم بیچاره برنمی انگیزد. پس وای بر نمازگزارانی که از اقتضای نمازشان بی خبرند، همانان که ریا می کنند (نماز را برای این که خود را به مردم آدم خوبی جلوه دهند می خوانند) و از تامین نیازهای دیگران خودداری کرده یا مانع تامین نیازمندیهای دیگران می شوند.
بخش اخیر سوره سالها بعد فرود می آید و اشاره به مردم مسلمان نما دارد. در حالی که صدر آن ابوسفیان پسر حرب را که پدر معاویه و از سران مستکبران مکه است انگشت نما و شما می گرداند.
بار دومی که دین را برای اشاره به نظام هستی، پیدایش و زندگی بکار می برد در سوره تین است... فما یکذبک بعد بالدین. پس از یاد کردن از خلقت انسان در بهترین پایگاه هستی، و این که انسان کافر را در لحظه ترک زیستن یا مردنش به درکات جهنم برزخی سرنگون ساخته است جهنمی که فرعون و دار و دسته اش را هر صبح و شام بر آن عرضه می کنند(3) و این که مردم با ایمان و شایسته کردار طول تاریخ تا به زمان نزول این سوره در بهشت برزخی بسر می برند و در آینده هم پاداش مناسب خود را دارند می فرماید: با وجود اینهمه رخداد پیوسته و مستمر و بیشمار که از این پس هم دوام دارد چه باعث می شود که تو ای آدم کافر زشتکار و ستمگر نظام هستی، پیدایش و زندگی را که جاودانی است دروغ و وقوع نیافته و غیر موجود بشماری؟!
بار سوم در صدر سوره ذاریات: انما توعدون لصادق . و ان الدین لواقع... سوگند... که بیشک آنچه به شما وعده داده می شود البته راست است و بیشک نظام هستی، پیدایش و زندگی در حال وقوع و رخ دادن است.
بار چهارم در آیه 52 نحل: آنچه و آن که در آسمانها (یا جهان های برین) هست و آنچه از جنبنده در زمین (یا عالم طبیعت) هست و فرشتگان برای خدا سجده می کنند و آنان استکبار نمی ورزند. از پروردگارشان که بر آنان احاطه تکوینی دارد می ترسند و آنچه دستور می گیرند بانجام می رسانند. و خدای فرموده است دو معبود فرمانروا مگیرید، زیرا او معبود فرمانروایی یگانه است بنابراین از من باید که بترسید. و آنچه و آن که در آسمانها (یا جهان های برین) و در عالم طبیعت هست در مالکیت اوست وله الدین واصباً و نظام هستی، پیدایش و زندگی که پیوسته و مداوم است در مالکیت اوست. آیا با وجود این از غیر پروا می گیرید؟!
دین در این آیه کریمه بر جریان رخدادهای تکوینی که در هر ثانیه ای بی نهایت است و هیچ عددی نمی تواند آن را بیان نماید و از ازل تا ابد دوام دارد اطلاق می شود. و برای تفهیم کثرت بی نهایتش و دوام ابدیش از واژه واصب پیوسته و یکریز و مستمر، استفاده می شود که فقط دوبار در کلام خدواند بکار می رود. بار دوم برای اشاره به دوام و جاودانگی عذاب هر فرد کافری و جمع کافران: و لهم عذاب واصب.
بار پنجم در سوره مبارکهانفطار
به نام خداوند بخشنده مهربان
آنگاه که آسمان (جهان برین که خزینه جهان طبیعی باشد) سرشتش را بظهور آرد(4)، و آنگاه که ستارگان فرو پاشند، و آندم که دریاها برآشوبند، و آن هنگام که گورها زیر و زبر شوند هر شخصی آنچه را انجام داده و آنچه را انجام نداده بداند. هان! ای انسان! چه چیزی ترا در برابر پروردگار کریمت گستاخ ساخت؟ بر آن که تو را آفرید بعد تو را از هر چه ببایست باندازه داد سپس ترا به اعتدال کرد، به هر صورتی که خود خواست ترا ترکیب کرد؟ چنان نشایسته باشد. در واقع نظام هستی، پیدایش و زندگی را تکذیب می کنید حال آنکه بر سرتان البته نگاهبانانی گماشته هستند گرانقدر نویسندگانی که آنچه را می کنید می دانند. بیگمان صاحبان نیکی بیکران البته در نعمتها باشد و بیشک بدکاران البته در دوزخ باشند، در دوران پاداش و کیفر ( از لحظه، مردن به بعد) به آن در آینده و آنان هرگز از آن ناپدید نگردند. و ما ادراک مایوم الدین و چه دانی تو که دوران پاداش و کیفر چگونه است. وانگهی توچه دانی که دوران پاداش و کیفر چگونه باشد؟ دورانی است (برای هر فردی) که هیچ کس برای دیگری توان انجام هیچ کاری ندارد و هر رخدادی در آن دوره از زندگی در تملک خداست.
رخدادهای تکوینی، و تفهیم آنها از طریق مشاهده و تجربه شخصی
پروردگار متعال، مهم ترین رخدادهای تکوینی را به بشر نشان می دهد و آنان را به مشاهده آنها فرا می خواند و به اندیشیدن درباره آن ها تابفهمند که برای آنان مرزهایی وجودی هست که در رویارویی با آن مرزها متوقف می شوند، دیوارها، و سدهایی رخنه ناپذیر. بدینسان از محاط بودن خویش در نظام هستی، پیدایش و زندگی آگاه می گردند. به آنان می فهماند که نظام هستی، پیدایش و زندگی بر آنان محکوم آن هستند. آنان را مدینون یعنی محکومان نظام هستی می شمارد.
می فرماید هیچ کس نیست که زمان تولد خود، مکان آن، جامعه آن، و خانواده خود را بتواند تعیین کند. همچنین اختیار تحولاتی را که در جنین، و پس از تولد در کودکی پیدا می کند ندارد. در تاریخ پیش از تولدش، خواه تاریخ بشر و خواه تاریخ طبیعی کره زمین و خواه تاریخ طولانی جهان طبیعی، هیچ دخالتی نداشته است. اصلا در آن دوران مدیر چیزی به حساب نمی آمده است هل اتی علی الانسان حین من الدهر لم یکن شیئا مذکورا...(5) آیا دورانی تاریخی بر انسان گذشت که در آن چیزی که نامی داشته باشد نبود؟ بیگمان، ما انسان را از نطفه ای ترکیب شده آفریدیم تا او را بیازماییم، به همین دلیل او را شنوایی بینا قرار دادیم، بیگمان ما راه را به او نشان دادیم یا سپاسگزار باشد یا ناسپاس...
هان ای آدمیان: از پروردگارتان پرواگیرید زیرا زلزله رستاخیز چیز هولناکی است. واقعه ای که آن را می بینید هر شیر دهنده ای آن را که شیر می داد از هراس واگذارد و هر زن بارداری بار خویش فرو نهد و آدمیان (غیر مومنان) را مست بینی حال آنکه مست نیستند بلکه عذاب خدا شدید است. و از آدمیان کسی هست که درباره خدا بدون هیچ علمی پرخاشگرانه گفتگو می کند و هر شیطان سرکشی را پیروی می کند، شیطانی که ماهیتش این است که هرکس ولایت او را بپذیرد بیشک او وی را گمراه کند و سوی عذاب آتش افروخته برد.
هان ای آدمیان! اگر درباره برانگیخته شدن پس از مرگ برایتان ابهامی هست این واقعیت هست که ما شما را از خاکی (لایه سردشده کره زمین) آفریدیم سپس از نطفه ای آنگاه از لخته ای سرانجام از پاره گوشتی تمام آفریده یا ناتمام آفریده تا برای شما روشن گردانیم (که شما در یک نظام تکوینی که نظام هستی، پیدایش و زندگی باشد بسر می برید و محاط در آن محیط تکوینی هستید) و در رحمها آنچه خواهیم تا زمانی معین قرار می دهیم آنگاه شما را به گونه کودکی برون آوریم سپس تا به رشدتان (یا حد بلوغ و مسوؤلیت اعمال و زندگی) برسید. و از شما کسی هست که بمیرد (پیش از بلوغ یا پس از آن و پیش از پیری) و از شما کسی هست که به فرومایه ترین مرحله عمر باز برده می شود بطوری که پس از دانستنی هیچ نداند. و زمین را خشکیده بینی پس چون آب بر آن فرو باریم به جنبش در آید و پرورده شود و از هر نوع زیبای دل انگیزی برویاند. آن بدین سبب است که واقعیت بایسته و کمال مطلق همان خداست و این که او مردگان را زنده می کند و این که بر هر چیزی تواناست و احاطه قدرت دارد؛ و این که زندگی پس از مردن آمدن و رخ دادنی است، ابهامی در آن نباشد، و این که خدا کسانی را که در گورستان اند زندگی بخشیده بر می انگیزد(6)
ما را - یکایک - به این واقیعت غیر اختیاری توجه می دهد که در شکم یک مادر معین و نه سایر مادران و در نتیجه در یک نقطه معین از روی زمین، در یک خانواده معین و نه در سایر خانواده ها، در یک قوم خاص و اقلیم خاص و زمان معین که نقطه ای از تاریخ طولانی بشر است وجود یافته ایم. سایر انسانها هم چنین اند: و وصینا الانسان بوالدیه احساناً حملته امه کرها و وضعته کرهاً و...(7) و انسان را سفارش کردیم که با پدرش و مارش نیکی کند. مادرش بی آنکه انسان اختیار داشته باشد به او باردار شد و بی آنکه اختیار داشته باشد او را بزاد و مدت حامله شدن او و از شیر باز گرفتنش سی ماه است تا آنگاه که بالغ شود و به چهل سالگی برسد گوید: پروردگار من، مرا با انضباط دار تا شکر نعمتی را که به من و به پدر و مادرم ارزانی داشتی بگزاریم و تا کاری شایسته که تو بپسندی بکنم، و نسل مرا شایسته گردانی زیرا من به سوی تو گراییده ام (توبه) و بیگمان من از مسلمانانم.
این رخداد پیدایش یکایک ما آدمیان در جنین و در تولد و دوره های کودکی و پس ساز آن تا پیری که رخدادهای تکوینی پیاپی است و خارج از اختیار ما. آنگاه به رخداد مرگ توجه می دهد که آنهم تکوینی و غیر اختیاری است: کرهاً یا کرهاً.
تا بدانیم همه ما محکوم نظام هستی، پیدایش و زندگی هستیم: سوگند می خورم... که آن همانا قرآن کریم است اندر هستی پوشیده ای که جز دست پاکیزه شدگان به آن نرسد. فرو فرستاده شده ای از سوی پروردگار عالمهای آفریدگان است. آیا با اینهمه چنین گفتاری را شما دست کم می گیرید و سپاس روزی معنویتان (درسهای پروردگارتان) را این می گردانید که مرا دروغگو شمارید؟! حال که چنین است چرا آنگاه که جان به لب برسد و شما آنگاه با چشم خود (آن جان به لب رسیده را) نگاه می کنید - و در همان حال ما از شما به او نزدیکتریم ولی شما به دیده بصیرت در نمی یابید - آری اگر شما محکوم نظام هستی، پیدایش و زندگی (دین) نیستید و اگر راست می گویید چرا آن جان (به لب رسیده) را باز پس نمی گردانید (و دفع واقعه مرگ از او نمی کنید)؟!...(8)
بدنیسان، پروردگار متعال به ما با براهین قاطع و از راه مشاهده ای میسر و ممکن برای انسانی و از راه تجربه شخصی اثبات می کند که ما محاط در نظام هستی، پیدایش و زندگی هستیم و مرزهای وجودی ما چون سدی مستحکم ما را احاطه کرده است.
در درون چنین نظام فراگیرنده ای دو حباب است دو حباب ناپایدار:
1- جهان انسانی
2-جهان موجودات نامرئی صاحب اختیار دو جهان زمانی - مکانی در مرکز جهان طبیعی
انسانها و آن موجودات نامرئی دارای زندگی ارادی هستند و می توانند زندگی های پست و عالی را برای خود برگزینند و پیش گیرند - بر هر گزینشی آثار و نتایج و عواقبی بار است، همانچه در نظام تکوینی یا نظام هستی، پیدایش و زندگی صورت می پذیرد.
از زندگی انسانها چه زندگی پست را برگزیده باشند و چه زندگی عالی را که اسلام یا حیات طیبه باشد با واژه دین تعبیر می فرماید. در ماههای اول بعثت پس از آن که در سوره دین با این واژه به نظام هستی، پیدایش و زندگی اشاره فرمود بلافاصله در سوره بعدی که کافرون باشد با آن واژه به زندگی مستکبران زندگی مترفان، زندگی داموارگان، زندگی شی ء وارگان، و زندگی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم با همین واژه اشاره می فرماید:
قل یا ایها الکافرون... لکم دینکم ولی دین
چند فعالیت مهم زندگی را بر شمرده هم از زندگی کفار، و هم از زندگی پیامبرش که با یکدیگر متناظرند ولی با دو ماهیت متضاد. در خاتمه آنها را جمع می زند و از آن با واژه دین کفار و دین پیامبر اکرم یعنی زندگیشان یاد می کند. و این همان دین یا زندگی اختیاری و آگاهانه است.
مجموعه آیات دیگری داریم که مشابه سوره کافرون است با این تفاوت که مخاطبانش کفار اهل کتاب هستند: و قالوا کونوا هوداً او نصاری تهتدوا... قل التحاجوننا فی الله و هو ربنا و ربکم و لنا اعمالنا و لکم اعمالکم و نحن له مخلصون(9)... ما اعمال خودمان را داریم و شما اعمال خودتان را دارید و ما زندگی را بتمامی و بدون استثنا برای خدا انجام می دهیم.
ما مسلمانان و پیروان راستین پیامبران علیهم السلام یک نوع زندگی بیشتر نداریم. ما ولایت تشریعی خدا را پذیرفته و دستورهایش را در وجودمان، در خانواده، در جامعه - دولتمان، و در محیط بین المللی و در محیط طبیعی بکار می بندیم. خدا ولی ماست.
شما کفار اهل کتاب ولایت تشریعی خدا را نپذیرفته آن را در وجودتان و در جامعه تان بکار نبسته اید. براثرش اعمالتان و زندگیتان با ما متفاوت حتی متضاد شده است. شما حیات طیبه یا اسلام، زندگی بایسته، زندگی ارزشمند ارزش آفرین را ندارید و وارد یکی از زندگی های پست و منحط شده اید. مرجع قواعد رفتاری و زندگیتان، طاغوت است غیر خدا، و از انواع مختلفش. این مرجع یا ولی را نیز آگاهانه و ارادی برگزیده اید مانند هر انسان دیگری مرجع یا ولی شما احبار و رهبانان هستند نه موسی کلیم و عیسی روح الله، و پروردگاری که درسهایش و اوامر و نواهیش در تورات و انجیل اصلی و دست نخورده ثبت بوده است. حتی خلاف احکامی است که اکنون و در همین تورات و اناجیل وجود دارد و مردم از آن باخبرند.
خواه مستکبران و مترفان مکه، خواه کفار اهل کتاب، یا مستضعفان مکه و مستضعفانی که زیر سلطه احبار و رهبانان و پادشاهان و فئودالها و برده داران اروپایی و آمریکایی و آسیایی بسر می برند یا زیر سلطه سرمایه داران و کاهنان مدرنیته و نظریه پردازان زندگی های پست، و خواه مسلمانان که امت واحده ای در طول تاریخ بشر هستند و جز یک نوع زندگی نداند جملگی زندگی خود را آگاهانه و بنحو ارادی برگزیده اند و ادامه می دهند. امکان توبه یا تغییر زندگی از پست به عالی برای همه آنان فراهم بوده است و خواهد بود. چنانکه برای هر مسلمانی امکان ترک اسلام و سقوط به هر یک از زندگی های پست فراهم است. این یک امکان تکوینی است و بنیاد در نظام هستی، پیدایش و زندگی دارد.
پروردگار معتال در اوائل دوره مدنی آن واقعیت عظیم و پرشکوه را چنین تفهیم می فرماید: لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی فمن یکفر بالطاغوت و یؤمن بالله فقد استمسک بالعروة الوثقی... در زندگی عدم رضایت و عدم اختیار(10) راه ندارد. اینک (پس از چهارده سال تبلیغ و تعلیم و تفهیم) راه رشد از بیراهه باز نموده شد، پس هر کس به طاغوت کافر گشت و به خدا ایمان آورد بیقین به پیوندی استوار چنگ آویخته باشد که گسستنی نیست و خداشنوایی داناست. خدا ولی کسانی است که ایمان آوردند، آنان را از تاریکیها بسوی روشنایی بیرون می برد (به حالت آگاهی از انواع زندگی های پست و عالی، و نظام هستی و پیدایش و زندگی) حال آنکه کسانی که کافر گشتند اولیا آنان طاغوت است آنان را از روشنایی بسوی تاریکیها می برند.
اینان همدم آتش اند، آنان در آن ماندگارند(11)
سپس در سوره توبه که در اواخر دوره مدنی نازل می شود و زندگی عالی و پست و اجزاء آنها را با هم مقاسیه کرده تضاد رفتارهای اسلام و حیات طیبه را با زندگی های استکباری و دنیاداری و غیر آن دقیقا نشان می دهد. پس از اعلام برائت و بیزاری خودش و پیامبرش از مشرکان، و پیشنهاد توبه به معنی روگردانی از طاغوت و روی آوردن به خدا به این عبارت که فان تبتم فهو خیر لکم وضیعتشان را در صورت توبه کردن چنین تعریف می فرماید: فان تابوا و اقاموا الصلوة و آتوا الزکات فاخوانکم فی الدین(12) بنابراین اگر روی به خدا آورده و نماز گزاردند و زکات پرداختند در آن صورت همتایان شما در زندگی هستند. یعنی باید سه حرکت اساسی بکنند تا با مومنان و پیروان پیامبران گذشته و پیامبر خاتم در زندگی همکیش و دارای زندگی مشترک بشوند. نماز خواندن تنها کافی برای ورود به حیات طیبه یا اسلام نیست. نمازگزاری که از اقتضاهای نمازش غافل و بی خبر باشد و زکات نپردازد و از دادن ماعون و رفع نیاز نیازمندان خودداری کند و دیگران را به اطعام بینوایان تشویق ننماید و بدین طریق گام در ولایت همگانی ننهد همچنان در زندگی پست مانده است و ویل للمصلین الذین هم عن صلاتهم ساهون. و الذین هم یراوون و یمنعون الماعون
سپس چنین ادامه می دهد: هان ای کسانی که ایمان آوردند! واقعیت این است که مشرکان نجس اند. بنابراین پس از امسال نباید به مسجدالحرام نزدیک شوند. و اگر از فقر بیمناک شدید بدانید که بزودی خدا اگر بخواهد شما را از فضلش بی نیاز گرداند زیرا خدا دانایی حکیم است. با کسانی از اهل کتاب که نه به خدا ایمان می آورند و نه به دوران آخرت و نه آنچه را خدا و پیامبرش حرام کرده حرام می شمارند و لایدینون دین الحق و نه به زندگی بایسته در می آیند بجنگید تا بدست خویش جزیه دهند در حالی که آنان خوار باشند(13)
این دین الحق یا زندگی بایسته، همان ولی دین سوره کافرون است. در اینجا برای اشاره به در آمدن به زندگی بایسته یا حیات طیبه و اسلام فعل یدینون را بکار می برد شرط این آیه در محرم سال دهم هجری نازل می شود یا همان حدود پیش از آن در دوره مکی ابتدا در چهل و پنجمین سوره ای که نازل می شود این فعل براز بیان محکومیت انسانها در نظام هستی، پیدایش و زندگی بکار می رود بدین عبارت: فلولا ان کنتم غیر مدینین ترجعونها ان کنتم صادقین(14) چند سال بعد در پنجاه و پنجمین سوره مکی یعنی صافات از زبان کافرین به این نظام بدین عبارت: ائذا متنا و کنا تراباً و عظاماً ائنا لمدینون(15) آیا وقتی مردیم و خاکی و استخوانی بودیم باز هم محکوم نظام هستی، پیدایش و زندگی هستیم؟!