رابطه «محبت» و «خشوع»
انسان وقتى كه محبوبى دارد، اما دستش از دامان او كوتاه است و نمىتواند او را ببیند، همیشه نگران و دلواپس او است. این حالت وقتى به اوج خود مىرسد كه انسان بداند گرچه او محبوبش را نمىبیند و از او بىخبر است، اما محبوبش او را مىبیند و از حال و روز او خبر دارد. شبیه این مضمون در دعاى شریف ندبه است؛ كه خطاب به امام زمان(علیه السلام) عرضه مىداریم: عَزیزٌ عَلَىَّ اَنْ اَرَى الْخَلْقَ وَلاتُرى وَ لا اَسْمَعُ لَكَ حَسیساً وَ لا نَجْوى؛(1) سخت است بر من كه همه را ببینم اما تو را نبینم و نه صدا و نجوایى از تو بر گوشم رسد. امام زمان(علیه السلام)محبوبى است كه قابل دیدن است و كسانى او را مىبینند و در
----------------
1. مفاتیح الجنان، دعاى ندبه.
﴿ صفحه 243 ﴾
خدمتش هستند. محبوبى كه گرچه ما او را نمىبینیم و صدایش را نمىشنویم، اما او ما را مىبیند و صداى ما را مىشنود.
این حالتى است كه انسان مىتواند در نماز، نسبت به خداى متعال، به آن توجه كند و این معنا را در نظر بیاورد كه در مقابل خداى متعال ایستاده است؛ خدایى كه از هر محبوبى دوست داشتنىتر و زیباتر است.
ما چرا امام زمان(علیه السلام) را دوست داریم؟ چون بنده «خدا» است. كدام خدا؟ خدایى كه امام زمان(علیه السلام) را با یك اراده خلق كرده است. امام زمان(علیه السلام) با همه عظمت و جذابیت و صفایش و همه انبیا و اولیاى الهى، تنها جلوهاى از جمال ذات اقدس متعالاند. هریك از این انبیا و اولیا آنقدر دوست داشتنى و دلربا هستند كه انسان مىخواهد جانش و همه چیزش را فداى یك لحظه دیدار و وصال آنها نماید. اگر آنها كه جلوهاى از جلوات جمال خداوند هستند تا بدین حد دوست داشتنىاند، پس خداى خالق آنان چه جمالى دارد و محبت او با دل انسان چه مىكند؟! وقتى محبت خدا در دل، استقرار پیدا كرد، آنگاه آتش شوق لقاى او در دل شعله مىكشد و انسان براى دیدار محبوبش بىتابى مىكند. اینجا است كه وقتى به نماز مىایستد، در اثر شوق دیدار، قلبش خاشع مىگردد و حالت خشوع به او دست مىدهد. چه كنیم تا این مراتب را طى كنیم و این حالات براى ما پیدا شود.
راهى براى ایجاد محبت خدا در دل
آنچه در این مختصر در پاسخ مىتوان گفت این است كه بهترین راه، راهى است كه خداى متعال آموزش داده است. در حدیثى قدسى، خداى متعال خطاب به حضرت موسى(علیه السلام)اینچنین مىفرماید: حَبِّبْنى اِلى خَلْقى و حَبِّب
﴿ صفحه 244 ﴾
خَلْقى اِلَىَّ قال یا رَبِّ كَیْفَ اَفْعَلُ قالَ ذَكِّرْهُمْ آلائى وَ نَعْمائى لِیُحِبُّونى؛(1) اى موسى! مرا پیش خلقم محبوب ساز، و خلقم را نزد من محبوب ساز. موسى(علیه السلام) عرض كرد، خدایا! چگونه این كار را انجام دهم؟ خداوند فرمود: مواهب و نعمتهاى مرا به یادشان بیاور تا مرا دوست بدارند.
فطرت انسان به گونهاى است كه وقتى كسى به او خوبى كند، محبت او در دلش جاى مىگیرد. خداوند نیز بر همین فطرت تأكید كرده و مىفرماید:اى موسى! نعمتهایى را كه به بندگانم دادهام و خوبىها و الطافى را كه در حق آنان كردهام به یادشان بیاور؛ اگر به این امر توجه كنند فطرتشان به گونهاى است كه خود به خود به من علاقهمند خواهند شد و مرا دوست خواهند داشت.
راهى كه در این روایت بدان اشاره شده، یكى از بهترین راهها براى نیل به محبت الهى است. راهى است بسیار ساده و آسان كه براى همه كس قابل توصیه و عمل است. اگر انسان سعى كند نعمتهاى خدا را درست بشناسد و درك كند و تأثیر آنها را در زندگى خود مورد مداقّه قرار دهد، به طور طبیعى خدا را دوست مىدارد و محبت او در دلش جاى مىگیرد.
نعمتهاى خداوند و الطاف او نسبت به ما بىشمار و بىحد و حصر است. ما غرق در دریاى نعمتهاى الهى هستیم. گاهى لطف الهى شامل حالمان گردیده و مشكلمان به نحوى غیرمنتظره حل شده است. در این مواقع حالتى خاص به انسان دست مىدهد و احساسى از شرمندگى و انكسار در مقابل خداى متعال در انسان پیدا مىشود و حتى گاهى بىاختیار اشك شوق مىریزد؛ شوق از اینكه چگونه خداى متعال لطف خود را شامل حال بنده ناچیزش كرده است.
----------------
1. بحار الانوار، ج 2، باب 8، روایت 6.
﴿ صفحه 245 ﴾
دلشكستگى فقط به هنگام گرفتارى و توجه به عذاب الهى، براى انسان پیش نمىآید. گاهى گریه و دلشكستگى از سر شوق است، و یا گاهى از سر شرمسارى است.
اگر ما آن حالتى را كه خداوند به یك باره نعمتى غیرمنتظره را به ما ارزانى داشته به یاد بیاوریم، برایمان تجدید خاطره مىشود و همان حالت شوق و رقت قلبى كه آن زمان به ما دست داده بود دوباره دست مىدهد.
نعمتهاى خدا هم فقط این نعمتهایى كه ما معمولا به آنها توجه مىكنیم، نیست. سر تا پاى عالم و هستى براى هر انسانى نعمت است. در شمردن نعمتها و توجه به آنها امام حسین(علیه السلام) چه دقایق و ظرایفى را برمىشمارد. آن حضرت در روز عرفه، در گرماى سوزان و آفتاب ایستاده و آنچنان مىگرید كه گویى از چشمان مباركش باران مىبارد! با این سوز و حال چه مىگوید؟! نعمتهاى خدا را بر مىشمارد؛ از مژه چشم گرفته تا پیچیدگى لاله گوش و دندانها و تا قلب و كبد و تمام اعضا و اندامها را یك به یك ذكر مىكند. پس كدامین نعمتهایت را اى معبودم بشمارم و یاد آورم؟ یا كدامین عطایت را سپاس گویم؟ و حال آن كه اى خداى من بیش از آن است كه شمارندگان توانند بشمارند و یا به یاد دارندگان بتوانند آنها را به خاطر بسپارند. و من گواهى مىدهم اى معبود من، با حقیقت ایمانم... و آویزههاى راههاى جریان نور دیدهام، و چینهاى صفحه پیشانىام، و درزهاى حفرههاى گردش نَفْسم (خونم)، و پرّههاى نرمه تیغه بینىام، و حفرهها (تارها)ى پرده شنوایى گوشم، و آنچه ضمیمه شد و بر هم نهاد دو لبم، و گردشهاى سخنسازانه زبانم، و جاى فرورفتگى كام دهانم، و آروارههایم، و رستنگاههاى دندانهایم، و دستگاه گوارش خوردنى و آشامیدنىام، و تكیهگاه پوسته مغز سرم، و رسائى
﴿ صفحه 246 ﴾
كامل طنابهاى گردنم، و آنچه مشتمل بر آن است قفسه سینهام، و كمربندهاى پىِ حیاتىِ متصل به دل و جگرم، و پیوندهاى درآویخته پوشش دلم، و قطعات كنارههاى جگرم، و آنچه در بر گنجانده غضروفهاى دندههایم، و گیرههاى بندهاى مَفْصَلهایم، و انقباض عضلاتم، و گوشههاى سرانگشتانم، و گوشتم، و خونم، و مویم، و رویه پوستم، و عصبم، و نایم، و استخوانهایم، و مغزم، و رگهایم، و همه اعضایم... .(1) ائمه ما و اهل بیت(علیهم السلام) در دعاها و مناجاتهاى خود به نعمتهاى معنوى خداوند نیز توجه داشتهاند. در مناجاتى از امام سجاد(علیه السلام) این چنین مىخوانیم: وَ مِنْ اَعْظَمِ النِّعَمِ عَلَینا جَریانُ ذِكْرِكَ عَلى اَلْسِنَتِنا وَ اِذْنُكَ لَنا بِدُعائِك؛(2) خدایا! از بزرگترین نعمتهایت بر ما ذكر و یاد تو بر زبان ما، و اجازهات به ما در خواندن تو است. خدایا، همین كه مىتوانم تو را یاد كنم و به من اجازه دادى كه با تو سخن بگویم، از بزرگترین نعمتهایى است كه به من ارزانى داشتهاى.
هركسى حق سخن گفتن در برابر خداى متعال را ندارد. تا او خود اجازه ندهد ما چه لیاقتى داریم كه با حضرتش حرف بزنیم؟! مجلسى بزرگ را تصور كنید كه شخصیتى بزرگ، در آن حضور داشته باشند. در این مجلس هركسى حق ندارد سخن بگوید، و باید قبلا اجازه بگیرد. در مقابل خدایى كه عظمتش بىنهایت است، ما بندگان ناچیز و حقیر كه هر چه داریم از عطاى او است، بىاجازت او نمىتوانیم و نباید زبان به سخن بگشاییم. البته خداى متعال از سر لطف و رحمت بىانتهایش، با بزرگوارى تمام، به همه بندگانش اجازه داده تا هرگاه كه اراده كنند رو به درگاهش آورند و با او سخن بگویند؛ از این رو یكى
----------------
1. مفاتیح الجنان، دعاى عرفه.
2. بحار الانوار، ج 91، باب 32، روایت 21.
﴿ صفحه 247 ﴾
از بزرگترین نعمتهاى خداوند به بندگانش همین است كه به آنان اجازه سخن گفتن با خود را داده است. نه تنها اجازه داده، كه اصلا خود از ما دعوت كرده و امر فرموده تا در شبانهروز چندین بار به حضورش شتافته و در قالب «نماز» از فیض همصحبتىاش بهرهمند گردیم!
خداى متعال با دعوت ما به نماز، بزرگترین لطفها را در حق ما كرده و بیشترین بزرگوارى را به خرج داده است. او نه تنها در مقابل نافرمانىها و گناههاى مكرر، ما را از خود نرانده، كه خواستار حضور ما در بارگاه قدسش نیز شده است! به جاى آن كه ما التماس و تضرع كنیم كه خدایا به ما راه بده كه به آستانت درآییم و لحظهاى با تو سخن بگوییم، او خود از ما خواسته كه از عطاى لقایش بهره گیریم!
عظمت نعمتهاى معنوى در مقایسه با نعمتهاى مادى
انسان براى اینكه محبتش به خدا زیاد شود، باید ابتدا از نعمتها و الطاف خاصى كه خدا به او عنایت فرموده شروع كند و آنها را به خاطر بیاورد. سپس باید این تذكر و یادآورى را به سایر نعمتها تعمیم دهد؛ چرا كه همه نعمتهاى خداوند در جاى خود مهم است و همه مثل همان نعمتى هستند كه به صورت غیرمنتظره شامل حال ما شده است. مرحله سوم این است كه علاوه بر نعمتهاى مادى به نعمتهاى معنوى كه خدا به او عنایت كرده نیز توجه كند. ارزش بسیارى از نعمتهاى معنوى بسیار بیشتر از نعمتهاى مادى است. گاهى كه جایى میهمان هستیم، یك احترام صاحبخانه به ما همین است كه زحمتى كشیده و سفرهاى انداخته و غذایى تهیه كرده است؛ اما احترام بیشتر او به خود را وقتى احساس مىكنیم كه با استقبال و احترام و لبخند به
﴿ صفحه 248 ﴾
استقبال ما بیاید و با گرمى و محبت و عنایتى خاص، به ما خوشآمد بگوید. این به مراتب بیش از آن دعوت و غذا براى ما ارزش دارد. این نعمتى معنوى است كه در مقایسه با آن غذاها و نعمتهاى مادى، ارزشى بسیار والاتر دارد. نعمتهاى معنوى خداى متعال نیز به همین صورت است. كسانى كه مقربترند لذت این نعمتها را بهتر درك مىكنند.
گاهى لطف و عنایت تا بدان حد است كه در هنگام سخن گفتن با او در حالى كه ما غافلیم و توجهمان به چیزهایى دیگر است، خداى متعال خود دست ما را مىگیرد و قلب ما را متوجه خود كرده و مىفرماید: «بنده من كجایى؟! من با تو و به یاد تو هستم، تو در كجا سیر مىكنى؟! بیا و روى دلت را به من بنما و با من نجوا كن!»
در پایان از الطاف بىپایان الهى مدد مىجوییم و از حضرتش مسألت داریم ما را از خواب غفلت بیدار كرده، به سوى خود متوجه نماید، و قلب و دل ما را نسبت به خود خاشع گرداند و نمازهاى ما را «نماز خاشعان» قرار دهد؛ آمین.