ترس از خدا؛ چرا؟!
اما اصولا «خوف از خدا» به چه معنا است؟ آیا امكان دارد در عین حال كه انسان از چیزى و كسى مىترسد، رابطه محبت و مودت نیز با او داشته باشد و به عبارتى از ترس خود لذت ببرد و برایش امرى مطلوب باشد؟! این سؤال به ویژه در این زمانه كه همه به دنبال شادى و هستند تا گریه و زارى و ترس، جدىتر مىشود.
وجود این مطلب (خوف از خدا) در فرهنگ اسلامى و در قرآن و روایات، وترغیب و تشویق به آن، و ممدوح بودنش، امرى انكارناپذیر و مسلّم است. با این همه، برخى خواستهاند با طرح برخى شبهات بىمایه و ضعیف، در این مسأله تردید روا دارند. مثلا گاهى گفته مىشود انسان از موجودات وحشتناك مىترسد؛ مگر خداى متعال موجودى ترسناك است كه از آن بترسیم؟! پاسخ همه این قبیل شبهات این است كه خوف از خدا در واقع به سبب اعمال خود ما، و نظامى است كه خداوند براى اعمال زشت مقرر فرموده است. خداى
﴿ صفحه 235 ﴾
متعال نظام هستى را طورى قرار داده كه در آن، ارتكاب گناه آثارى سوء در پى دارد. خداوند در روز قیامت انسان را زنده مىكند و اگر فرد با ارتكاب گناه مستحق عقاب گردیده باشد او را به جهنم مىبرد و عذاب مىكند. ما از آن مىترسیم كه در اثر اعمال زشت و گناهان خویش به آتش قهر الهى گرفتار آییم. بنابراین خدا موجودى وحشتناك و ترسناك نیست، بلكه آنچه ترسناك است اعمال و رفتارهاى سوء خود ما است كه ممكن است بر اساس نظامى كه خداوند مقرر فرموده، ما را به سوى جهنم و عذاب الهى سوق دهد.
تفاوت خوف ما با خوف اولیاى الهى از خدا
خوف افراد از خداوند، بر حسب مراتب ایمان و معرفت آنان بسیار متفاوت است. خوفى كه اولیاى خاص الهى از خدا دارند با خوفى كه امثال ما داریم بسیار فرق مىكند. ما حقیقت خوف آنها را نمىتوانیم درك كنیم، اما از برخى قراین مىتوانیم به اندازه معرفت خود، دورنمایى مبهم از آن را تصویر نماییم.
براى نمونه، این تعبیر حضرت امیرالمؤمنین على(علیه السلام) در دعاى كمیل است كه خطاب به خداى متعال عرضه مىدارد: فَهبْنى صَبَرْتُ عَلى عَذابِكَ فَكَیْفَ اَصْبِرُ عَلى فِراقِك؛(1) گیرم كه توانستم بر عذاب تو صبر كنم، اما چگونه دورىات را تحمل نمایم؟!! از این كلام انسان مىفهمد كه بزرگان دین ترسشان در مورد خدا از چیزهایى دیگر و از ترسهاى ما بسیار قوىتر بوده است. با این كه آنان عظمت عذاب الهى را به مراتب بیش از ما درك مىكردند، اما مناجاتشان اینگونه است. آنان بسیار بهتر از ما مىدانستند و مىفهمیدند
----------------
1. مفاتیح الجنان، دعاى كمیل.
﴿ صفحه 236 ﴾
كه عذابهاى آخرت تا چه حد سخت و دردناك است، ولى با این حال چنین عرضه مىداشتند كه خدایا! تحمل آن عذابها آسانتر از تحمل درد فراق و دورى از تو است!
اجمالا، اگر بخواهیم كمى به فضاى اینگونه مطالب نزدیك شویم، باید به رابطه محبتى كه بین محب و محبوب وجود دارد توجه كنیم. كسانى كه كمابیش با عوالم محبت آشنایى دارند، مىدانند كه بزرگترین نیاز یك محب و عاشق این است كه مورد توجه محبوب و معشوق خود قرار گیرد و به وصال محبوب خود برسد. «وصال» در مقابل «فراق» است، و اگر كسى از فراق خدا مىنالد، حتماً معناى وصال خدا را نیز درك كرده است. از این رو وقتى امیرالمؤمنین(علیه السلام) مىفرماید: «گیرم كه بر عذابت صبر كردم، با غم فراقت چه كنم» معلوم مىشود آن حضرت، لذت وصال الهى را چشیده كه براى از دست دادن آن و تبدیلش به فراق اینگونه ناله مىزند! براى درك معناى وصال نیز باید اهل عالم محبت بود. كسانى كه با این عالم سر و كار دارند، مىدانند كه گاهى چنان رابطهاى بین محب و محبوب برقرار مىشود كه احساس مىكنند هیچ چیز بین آنان حایل نیست. این همان حالت «وصال» است. در اینحال، هر كس به اندازه مرتبه محبت خود و به اندازه كمال وجودى محبوبش، آنچنان لذتى مىبرد كه با هیچ كلمهاى قابل وصف نیست.
كسانى كه مرتبهاى از محبت الهى را داشته باشند و مزه محبت او را چشیده باشند، هیچ چیز دیگرى براى آنها ارزش ندارد! چنانكه در همین مناجات المحبین، امام سجاد(علیه السلام) مىفرماید: اِلهى مَنْ ذَا الَّذى ذاقَ حَلاوَةَ مَحَبَّتِكَ فَرامَ مِنْكَ بَدَلا؛(1) خدایا كیست كه شیرینى محبت تو را چشیده باشد و
----------------
1. ر. ك: مفاتیح الجنان، مناجات خمس عشره.
﴿ صفحه 237 ﴾
از تو روى گرداند و به سراغ دیگرى رود؟! كسانى كه از این معانى چیزى فهمیدهاند و چشیدهاند، نهایت آرزویشان ایناست كه به وصال محبوبشان برسند، و در مقابل، بالاترین ترسشان نیز این است كه از وصال او محروم گردند و به فراقش مبتلا شوند.
ترس محرومیت از نگاه خداوند!
نوعى دیگر و مرتبهاى دیگر از خوف این است كه فرد مىترسد از نعمتهاى الهى و آخرت محروم شود. كسانى كه معرفت كاملى نسبت به خدا داشته باشند بزرگترین نعمت معنوى خداوند را توجه و اعتناى الهى به خود مىدانند. از این رو آنان بیشترین ترسشان از ایناست كه خداوند در عالم آخرت، این نعمت خود را از آنان دریغ بدارد و به آنها اعتنا ننماید. خداى متعال نیز هنگامى كه مىخواهد بالاترین عذابش را نسبت به برخى از انسانها كه بسیار پست هستند بیان كند، مىفرماید: وَ لا یُكَلِّمُهُمُ اللّهُ وَ لا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیامَة؛(1) و خدا روز قیامت با آنان سخن نمىگوید، و به ایشان نمىنگرد. براى یك محب هیچ چیز دردناكتر از این نیست كه محبوبش به او بى اعتنایى نماید، قهر كند و حرف نزند. حتى كودكان نیز در عالم خودشان این معنا را مىفهمند. بزرگترین ناراحتى و غصه یك كودك این است كه مادرش با او قهر كند، به او نگاه نكند و هر چه او خودش را براى مادر لوس مىكند، مادر به او اعتنایى نداشته باشد. یكى از عذابهاى خداوند در روز قیامت نسبت به كافران و گناهكاران همین است كه به آنها بىاعتنایى مىكند.
در هر حال یك نوع «خوف از خدا» این است كه كسانى از این بیم دارند كه
----------------
1. آل عمران (3)، 77.
﴿ صفحه 238 ﴾
مبادا مورد بىاعتنایى خداوند قرار گیرند و خدا با آنها حرف نزند و صدایشان را نشنود. این بىاعتنایى براى آنها از عذاب جهنم دردناكتر است. كودكى كه مادرش با او قهر كرده، التماس مىكند كه: «مادر مرا بزن و هر بلایى كه مىخواهى بر سرم بیاور اما با من قهر مكن»! كسانى هم هستند كه به خداى متعال عرض مىكنند! «خدایا ما را به آتش جهنمت بسوزان اما نگاه و عنایتت را از ما دریغ مدار!»