فهرست کتاب


آیین پرواز(ویژه جوانان و نوجوانان)

آیت‌ الله محمدتقی مصباح یزدی تلخیص: جواد محدثی

معناى عظمت الهى

براى نیل به درك عظمت خداوند ابتدا باید ببینیم اصولا چه مفهومى از این امر در ذهن داریم. ابتدا، بزرگى را با مصادیق جسمانى آن درك مى‌كنیم، كه از مقوله «كمّیّت» است. در ابتدا وقتى مى‌گوییم چیزى بزرگ است، منظورمان این است كه حجمش زیاد است. هر چه طول و عرض و ارتفاع چیزى بیشتر باشد، مى‌گوییم آن چیز بزرگ‌تر است. موجوداتى هستند كه حجم ندارند و جسمانى نیستند، اما ما مفهوم «بزرگى» را در مورد آنها هم به كار مى‌بریم؛ مثلا مى‌گوییم فلانى «روحش» بزرگ است؛ در حالى كه روح، ماهیتى مادى و جسمانى نیست. به همین منوال وقتى بخواهیم خدا را به این وصف متصف كنیم، باز هم از همین الفاظ استفاده مى‌كنیم؛ در حالى كه مصداق بزرگى در این‌جا كاملا متفاوت از بزرگى جسمانى و حتى روحانى است. هر اندازه كه معرفت ما بالاتر رود، مفاهیمى را هم كه درباره خداوند به كار مى‌بریم از آلودگى‌هاى مادى و پیرایه‌هاى جسمانى تنزیه مى‌شود. در مراتب ابتدایى معرفت، ما از «علىِّ اعلى» بودن خداوند، مفهوم بالایى و پایینى به ذهنمان مى‌آید؛ در حالى كه خداوند بالا و پایین ندارد.
خدا به چشم سر كه دیده نمى‌شود؛ رؤیت قلبى و دیدن به چشم دل هم كه
﴿ صفحه 234 ﴾

امثال امیرالمؤمنین(علیه السلام) دارند براى ما میّسر نیست؛ پس ما چگونه عظمت خداوند را بفهمیم؟! «خشوع» پس از درك عظمت الهى حاصل مى‌شود.
براى آن كه گوشه‌اى از عظمت الهى را درك كنیم، باید ذهن خود را حركت دهیم و در وسعت بى‌كران هستى به پرواز درآوریم. باید به هنگامى كه مى‌خواهیم «الله اكبر» بگوییم و وارد نماز شویم، كوچكى و حقیرى خود در برابر عالم وجود را در نظر آوریم و بسنجیم كه در برابر این عظمت واقعاً هیچ هستیم! اگر انسان این حقیقت را درك كند، آن‌گاه بدون هیچ تصنّعى، ظاهر و باطن او حالت خشوع پیدا خواهد كرد.

ترس از خدا؛ چرا؟!

اما اصولا «خوف از خدا» به چه معنا است؟ آیا امكان دارد در عین حال كه انسان از چیزى و كسى مى‌ترسد، رابطه محبت و مودت نیز با او داشته باشد و به عبارتى از ترس خود لذت ببرد و برایش امرى مطلوب باشد؟! این سؤال به ویژه در این زمانه كه همه به دنبال شادى و هستند تا گریه و زارى و ترس، جدى‌تر مى‌شود.
وجود این مطلب (خوف از خدا) در فرهنگ اسلامى و در قرآن و روایات، وترغیب و تشویق به آن، و ممدوح بودنش، امرى انكارناپذیر و مسلّم است. با این همه، برخى خواسته‌اند با طرح برخى شبهات بى‌مایه و ضعیف، در این مسأله تردید روا دارند. مثلا گاهى گفته مى‌شود انسان از موجودات وحشتناك مى‌ترسد؛ مگر خداى متعال موجودى ترسناك است كه از آن بترسیم؟! پاسخ همه این قبیل شبهات این است كه خوف از خدا در واقع به سبب اعمال خود ما، و نظامى است كه خداوند براى اعمال زشت مقرر فرموده است. خداى
﴿ صفحه 235 ﴾

متعال نظام هستى را طورى قرار داده كه در آن، ارتكاب گناه آثارى سوء در پى دارد. خداوند در روز قیامت انسان را زنده مى‌كند و اگر فرد با ارتكاب گناه مستحق عقاب گردیده باشد او را به جهنم مى‌برد و عذاب مى‌كند. ما از آن مى‌ترسیم كه در اثر اعمال زشت و گناهان خویش به آتش قهر الهى گرفتار آییم. بنابراین خدا موجودى وحشتناك و ترسناك نیست، بلكه آنچه ترسناك است اعمال و رفتارهاى سوء خود ما است كه ممكن است بر اساس نظامى كه خداوند مقرر فرموده، ما را به سوى جهنم و عذاب الهى سوق دهد.

تفاوت خوف ما با خوف اولیاى الهى از خدا

خوف افراد از خداوند، بر حسب مراتب ایمان و معرفت آنان بسیار متفاوت است. خوفى كه اولیاى خاص الهى از خدا دارند با خوفى كه امثال ما داریم بسیار فرق مى‌كند. ما حقیقت خوف آنها را نمى‌توانیم درك كنیم، اما از برخى قراین مى‌توانیم به اندازه معرفت خود، دورنمایى مبهم از آن را تصویر نماییم.
براى نمونه، این تعبیر حضرت امیرالمؤمنین على(علیه السلام) در دعاى كمیل است كه خطاب به خداى متعال عرضه مى‌دارد: فَهبْنى صَبَرْتُ عَلى عَذابِكَ فَكَیْفَ اَصْبِرُ عَلى فِراقِك؛(1) گیرم كه توانستم بر عذاب تو صبر كنم، اما چگونه دورى‌ات را تحمل نمایم؟!! از این كلام انسان مى‌فهمد كه بزرگان دین ترسشان در مورد خدا از چیزهایى دیگر و از ترس‌هاى ما بسیار قوى‌تر بوده است. با این كه آنان عظمت عذاب الهى را به مراتب بیش از ما درك مى‌كردند، اما مناجاتشان این‌گونه است. آنان بسیار بهتر از ما مى‌دانستند و مى‌فهمیدند
----------------
1. مفاتیح الجنان، دعاى كمیل.
﴿ صفحه 236 ﴾

كه عذاب‌هاى آخرت تا چه حد سخت و دردناك است، ولى با این حال چنین عرضه مى‌داشتند كه خدایا! تحمل آن عذاب‌ها آسان‌تر از تحمل درد فراق و دورى از تو است!
اجمالا، اگر بخواهیم كمى به فضاى این‌گونه مطالب نزدیك شویم، باید به رابطه محبتى كه بین محب و محبوب وجود دارد توجه كنیم. كسانى كه كمابیش با عوالم محبت آشنایى دارند، مى‌دانند كه بزرگ‌ترین نیاز یك محب و عاشق این است كه مورد توجه محبوب و معشوق خود قرار گیرد و به وصال محبوب خود برسد. «وصال» در مقابل «فراق» است، و اگر كسى از فراق خدا مى‌نالد، حتماً معناى وصال خدا را نیز درك كرده است. از این رو وقتى امیرالمؤمنین(علیه السلام) مى‌فرماید: «گیرم كه بر عذابت صبر كردم، با غم فراقت چه كنم» معلوم مى‌شود آن حضرت، لذت وصال الهى را چشیده كه براى از دست دادن آن و تبدیلش به فراق این‌گونه ناله مى‌زند! براى درك معناى وصال نیز باید اهل عالم محبت بود. كسانى كه با این عالم سر و كار دارند، مى‌دانند كه گاهى چنان رابطه‌اى بین محب و محبوب برقرار مى‌شود كه احساس مى‌كنند هیچ چیز بین آنان حایل نیست. این همان حالت «وصال» است. در این‌حال، هر كس به اندازه مرتبه محبت خود و به اندازه كمال وجودى محبوبش، آن‌چنان لذتى مى‌برد كه با هیچ كلمه‌اى قابل وصف نیست.
كسانى كه مرتبه‌اى از محبت الهى را داشته باشند و مزه محبت او را چشیده باشند، هیچ چیز دیگرى براى آنها ارزش ندارد! چنان‌كه در همین مناجات المحبین، امام سجاد(علیه السلام) مى‌فرماید: اِلهى مَنْ ذَا الَّذى ذاقَ حَلاوَةَ مَحَبَّتِكَ فَرامَ مِنْكَ بَدَلا؛(1) خدایا كیست كه شیرینى محبت تو را چشیده باشد و
----------------
1. ر. ك: مفاتیح الجنان، مناجات خمس عشره.
﴿ صفحه 237 ﴾

از تو روى گرداند و به سراغ دیگرى رود؟! كسانى كه از این معانى چیزى فهمیده‌اند و چشیده‌اند، نهایت آرزویشان این‌است كه به وصال محبوبشان برسند، و در مقابل، بالاترین ترسشان نیز این است كه از وصال او محروم گردند و به فراقش مبتلا شوند.