آخرین نماز
از دیگر چیزهایى كه مىتواند به حضور قلبِ بیشترِ ما در نماز كمك كند و در
﴿ صفحه 220 ﴾
روایات هم به آن اشاره شده است، توجه به این نكته است كه احتمال دارد این نماز آخرین نمازى باشد كه مىخوانیم! پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) در ضمن نصایحى به یكى از اصحاب به نام «ابوایوب خالد بن زید»، فرمودند: فَصَلِّها صَلاةَ مَوَدِّع؛(1) یعنى به هنگام نماز طورى نماز بخوان كه گویا این آخرین نمازى است كه مىخوانى؛ نماز خداحافظى تو است.
به راستى از كجا معلوم كه پس از این نماز آنقدر زنده بمانیم كه به نماز دیگرى هم برسیم؟! ما وقتى وارد نماز مىشویم حتى نمىتوانیم یقین داشته باشیم كه همین نماز را به پایان خواهیم برد! تا چه رسد به این كه بخواهیم به نمازهاى دیگر امید داشته باشیم. اگر بداند واقعاً این آخرین نماز او است، آن نماز را با حالت توبه و انابه و تضرع به درگاه خداوند بهجا خواهد آورد. در هر نمازى چنین احتمالى هست كه واقعاً آخرین نماز ما باشد، پس شایسته است در آن نماز رو به خدا كنیم و آن نماز را نماز توبه و استغفار و استغاثه قرار دهیم.
اگر انسان این احساس را داشته باشد كه این آخرین بارى است كه در پیشگاه الهى سر به سجده مىگذارد، قطعاً طورى دیگر نماز خواهد خواند؛ نمازى وداعگونه با چشمانى اشكبار و صفایى ملكوتى، همچون وداع رزمندگان در شبهاى عملیات. اگر اینگونه شود انسان تلاش خواهد كرد بیشترین و بهترین بهره را از این نمازش بگیرد.
نماز، ملاقات با بزرگترین بزرگ
از دیگر جهاتى كه مىتواند كمك كند به این كه انسان توجهش در نماز بیشتر
----------------
1. بحارالانوار، ج 73، باب 129، روایت 4.
﴿ صفحه 221 ﴾
باشد این است كه فكر كند در نماز مىخواهد به درگاه چه كسى برود و با كدام بزرگ مىخواهد روبرو شود. هر قدر انسان این معنا را بیشتر مورد توجّه قرار دهد خشوع و خضوع و توجهش در نماز بیشتر خواهد شد. انسان باید توجه كند كه در نماز با كسى سخن مىگوید كه از باطن او آگاه است و كوچكترین خطورات ذهنى و قلبىاش از او مخفى نیست.
براى آنكه این باور در ما پیدا شود، مىتوانیم در اتاقى كه پردهاى بر در آن آویخته و كسى غیر از ما در آنجا نیست، بنشینیم و تصور كنیم كه كسى از پشت آن پرده مراقب اعمال و رفتار ما است؛ بهطورى كه ما او را نمىبینیم ولى او ما را كاملا مىبیند و مراقب ما است. آیا اعمال و رفتار شما در این حالت با آن حالتى كه چنین تصورى ندارید یكسان است؟ قطعاً یكسان نیست. یقین كه جاى خود دارد، انسان اگر احتمال هم بدهد كه كسى از پشت آن پرده، مراقب او است دست و پایش را جمع مىكند و دست به هر كار و حركتى نخواهد زد.
در نماز نیز باید این حالت را تمرین كنیم. اگر ما به هنگام نماز حضور خدا را دستكم در حد یك انسان معمولى هم احساس كنیم، نمازمان با آنچه كه فعلا هست بسیار متفاوت خواهد شد؛ چه رسد به اینكه حضور خدا را با مقام خدایىاش احساس كنیم!
حضور خدا را با همه وجود درك كنیم و ببینیم كه خدا حاضر است. وقتى «ایاك نعبد و ایاك نستعین» مىگوییم، بدین معنا است كه گویى خداوند مقابل ما ایستاده و ما در حضور او هستیم و رو به حضرتش كرده، عرضه مىداریم: ما فقط تو را مىپرستیم و فقط از تو یارى مىطلبیم. پیامبراكرم(صلى الله علیه وآله) به ابوذر مىفرمایند، اگر خودت را در این حد نمىیابى كه با خدایى كه مىبینى حرف
﴿ صفحه 222 ﴾
بزنى، دستكم این حال را داشته باش كه باور دارى در حین عبادت، خداوند تو را مىبیند و شاهد و ناظر تو است: فَاِنْ لَمْ تَكُنْ تَراهُ فَاِنَّهُ یَراك.(1) البته خود رسول الله(صلى الله علیه وآله) و حضرات ائمه معصومین(علیهم السلام) از این كه «گویا» خدا را مىبینند فراتر رفتهاند و «حقیقتاً» خدا را مىبینند و عبادت مىكنند.
آنچه كه بیشتر و در درجه اول براى ما ممكن است همین است كه در حین عبادت و نماز این حال را براى خود مجسّم كنیم كه خداوند ما را مىبیند و صداى ما را مىشنود و كاملا شاهد و ناظر ما است. نماز خواندن به معناى مواجهه رو در رو و سخن گفتن از نزدیك با خداى متعال است. باید یقین داشته باشیم خداوند سخن ما را مىشنود و به آن توجه دارد و بالاتر از آن، از قلب و دل ما نیز آگاه است. مهم این است كه ما دلمان را رو به سوى خدا كنیم. اگر در نماز دلمان جاى دیگرى باشد، مثل آن است كه در حال صحبت كردن با كسى، پشت خود را به او بكنیم! اینكارى بسیار زشت و كمال بىادبى است! در نماز نیز ما در حال صحبت با خدا هستیم و اگر دلمان رو به سویى دیگر باشد دقیقاً مثل آن است كه پشتمان را به خدا كرده باشیم و حرف بزنیم! كسى كه ادب مصاحبت با خدا را نگاه نمىدارد و هنگام سخن گفتن با خدا پشتش را به خدا مىكند، این نشان از خوى و خصلت حیوانى او است؛ چرا كه این حیوان است كه ادب حضور و مصاحبت را نمىفهمد و هنگامى كه با او سخن مىگویند همچنان در عالم خویش است و سر در آخور خود دارد!
----------------
1. بحارالانوار، ج 70، باب 54، روایت 7.
﴿ صفحه 223 ﴾