سرّ «خیرالعمل» بودن نماز
چگونه است كه از بین همه اعمال، نماز «خیرالعمل» و بهترین وسیله براى تقرب و تكامل و فلاح است؟ با آنكه نماز در مقایسه با آنها بسیار سادهتر و آسانتر است؛ پس چرا اهمیتش از همه آنها بیشتر است؟ «نماز» را در مقایسه با «جهاد» در نظر بگیرید. جهاد كارى است بسیار مشكل كه با رنجها و خطرهاى فراوان از قبیل: تشنگى، گرسنگى، خستگى، مجروحیت، قطع عضو و كشته شدن همراه است. در مقابل، نماز كارى ساده است كه حداكثر چند لفظ
----------------
1. همان، روایت 64.
2. همان، روایت 63.
﴿ صفحه 189 ﴾
را بر زبان جارى مىكنیم و خم و راست مىشویم! با این حال، نماز «خیرالعمل» دانسته شده است!
در توضیح این امر باید به این مسأله توجه كرد كه «حقیقت عبادت این است كه انسان در مقابل معبود حقیقى، همه چیز خود را تسلیم كند». اشكال بزرگ و مانع اساسى تكامل بسیارى از ما این است كه ما در مقابل خدا، براى خودمان نوعى «ربوبیت» و «صاحباختیارى» قایل هستیم. فكر مىكنیم خودمان كسى هستیم، قدرت و هوش و استعدادى داریم و صاحب مال و ثروتى هستیم. به خصوص اگر مقام و موقعیت اجتماعى نیز داشته باشیم، احساس «انانیت» و «استقلال» به اوج خود مىرسد. بسیارى از ما به جاى «خداپرستى» به «خودپرستى» مشغولیم و به جاى آن كه «تسلیم خدا» باشیم، «تسلیم خود» و هواى نفس خویش هستیم!
اكنون مىگوییم، فلسفه اساسى نماز این است كه ما این «خودپرستى»ها را كنار بگذاریم و همه وجودمان را تسلیم خدا كنیم و از «خود» و هر چیز دیگرى، رویمان را تنها به سوى «خدا» بگردانیم: وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنِیفاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِین؛(1) من از روى اخلاص، پاك دلانه روى خود را به سوى كسى گردانیدم كه آسمانها و زمین را پدید آورده است؛ و من از مشركان نیستم. نماز وسیلهاى است براى آن كه انسان متواضعانه در برابر خداى متعال بایستد و بر آستان او سر بر خاك بگذارد و تسلیم محض خدا شدن را تمرین كند. نماز میدان تمرین و سكّوى پرشى است براى آن كه انسان همه چیز خود و زندگى و مرگ خویش را براى خدا قرار دهد و تسلیم او كند. نماز تمرین تسلیم است. نماز براى آن است كه حقیقت عبودیت كه همان
----------------
1. انعام (6)، 79.
﴿ صفحه 190 ﴾
تسلیم است در انسان پرورش یابد و به آنجا برسد كه نه به زبان، بلكه به دل و با تمام وجود بگوید: أَسْلَمْتُ وَجْهِیَ لِلّه؛(1) من خود را تسلیم خدا نمودهام.
این كه انسان همه هستى خود و متعلّقات خویش را به خدا بازگرداند و اعتراف كند كه هیچیك از اینها از آنِ من نیست و همه متعلّق به تو است و باید در اختیار تو باشد و در راه تو صرف شود، حقیقتى است كه در نماز تمثّل و تجسّم پیدا مىكند. نماز این حالت را در انسان تقویت كرده و پرورش مىدهد. بسیارى از حركات ظاهرى كه رنگ و بوى بندگى در آنها كاملا مشهود است، در نماز پیشبینى شده است؛ ایستادن با احترام عبد در برابر مولا، خم شدن و تعظیم كردن، بر خاك افتادن و سجده كردن، دستها را براى عرض حاجت بلند كردن (قنوت) و همه چیز را پشت سر انداختن به هنگام گفتن تكبیرةالاحرام. اذكار و قرائتهاى نماز نیز یا عرض حاجت و نیاز بنده به مولا است یا شكر و سپاس بنده در برابر مولا و یا مدح و ثناى بنده از مولا. از این رو ظواهر نماز، از افعال و اذكار، طورى طراحى شده كه اظهار عبودیت محض و تسلیم كامل در برابر خدا باشد.
سرّ آن كه تا این حد به نماز اهمیت داده شده، این است كه نماز بهترین وسیلهاى است كه مىتواند هدف آفرینش، یعنى رفع انانیت و ایجاد روحیه بندگى را به منصه ظهور برساند. هیچ یك از اعمال عبادى دیگر، ظرفیتهایى را كه نماز در این زمینه دارد، دارا نیستند. نماز عبادتى جامع است كه مىتواند تمام وجود انسان، از جهات بدنى و ظاهرى گرفته تا جهات ذهنى و قلبى و باطنى، همه و همه را در خدمت عبودیت قرار دهد؛ و این است سرّ اینكه در بین همه اعمال، نماز است كه «خیر العمل» نام گرفته است.
----------------
1. آل عمران (3)، 20.
﴿ صفحه 191 ﴾
نمازهاى بىروح!
اما اگر حقیقتاً نماز بهترینِ اعمال است و این همه در رشد و تعالى معنوى انسان تأثیر دارد، پس چرا ما با وجود اینكه نماز مىخوانیم، آثار آن را در وجود خود مشاهده نمىكنیم؟! در روایات ما آمده است كه: اَلصَّلوةُ معراج المؤمن؛(1) نماز معراج مؤمن است؛ پس چرا ما سالها نماز مىخوانیم و حتى یك بار نیز احساس نمىكنیم به معراج رفته باشیم؟! قرآن مىفرماید: إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَر؛(2) همانا نماز از كار زشت و ناپسند باز مىدارد؛ پس چرا ما نماز مىخوانیم، ولى این همه مرتكب گناه و اعمال زشت مىشویم؟!
پاسخ این است كه ما «نماز» نمىخوانیم. آنچه ما به جا مىآوریم صورت ظاهرش شبیه نماز است و ما تنها اداى نماز را در مىآوریم! بسیارى از ما مسایلى را كه در فرصتهاى دیگر نمىتوانیم به آنها فكر كنیم به وقت نماز موكول مىكنیم تا در حین نماز به تحلیل و بررسى آنها بپردازیم! كسانى كه اهل معامله و كسب و كار هستند، در حین نماز به حساب طلبكارىها و بدهكارىها و چك و سفتههایشان رسیدگى مىكنند! آیا به راستى اینها نماز است كه ما مىخوانیم؟!!
نمازهایى كه ما مىخوانیم نه تنها موجب تكامل ما نمىشود، كه ما باید از آنها توبه كنیم! گناهانمان كه جاى خود دارد، ما باید از عبادتها و نمازهاى خودمان به درگاه خداى متعال توبه و استغفار كنیم!
اگر انسان در حالى كه در نماز به زبان «اللّه اكبر» مىگوید و به بزرگتر بودن خداوند از هر چیز دیگرى گواهى مىدهد، در ذهن و قلبش به كسى و
----------------
1. بحار الانوار، ج 82، باب 2، روایت 1.
2. عنكبوت (29)، 45.
﴿ صفحه 192 ﴾
چیزى دیگر امید دوخته؛ این بدان معنى است كه آن كس یا چیز را مهمتر و بزرگتر از خدا مىداند. آنگاه آیا این ـ نعوذ بالله ـ به بازى گرفتن و مسخره كردن خدا نیست؟!! آیا ـ نعوذ بالله ـ خداى متعال به اندازه یك انسان معمولى ارزش ندارد كه ما به هنگام نماز و در حالى كه با او سخن مىگوییم، روى دلمان به هر سمت و سویى هست جز خدا؟!!
اینكه ما از نمازهایمان بهرهاى نمىبریم و رشد و تكاملى از ناحیه آن در خود احساس نمىكنیم علتش این است كه نمازهاى ما واقعاً نماز نیست. آنچه كه حقیقتاً انسان را به خدا نزدیك مىكند این است كه دل و قلبش با خدا مرتبط شود. این ظواهر بایستى در واقع نمودى از آن توجه و ارتباط قلبى باشد. حقیقت و روح نماز همان توجهات قلبى است و بدون آن، نماز كالبدى مرده است. آیا از كالبد مرده امید حركت و تأثیرى هست؟!
ما به ارزش و اهمیت نماز پى نبردهایم، وگرنه چیزى و عملى بهتر از نماز نمىتواند انسان را به خدا نزدیك كند. اشكال نمازهاى ما این است كه «نماز» نیست؛ اگر «نماز» حقیقى شد آنگاه خواهیم دید كه چه آثار و بركاتى هم براى زندگى دنیایمان و هم براى ترقى و تكامل معنوى و روحیمان دارد.
﴿ صفحه 193 ﴾