قرآن و نمونههایى از عوامل تقویت ایمان
آنچه ما نوعاً به آن مبتلا هستیم این است كه پس از شناخت حق و بناگذارى به پذیرش لوازم عملى آن، در عمل نمىتوانیم به این تعهد پاىبند بمانیم و گاهى با احكام و دستورات خداوند مخالفت مىكنیم. البته این مخالفتهاى ما به دلیل ضعف ایمان ما است، نه آن كه از سر انكار باشد. بحث ما هم در این است كه چه كنیم تا از این ضعف و زبونى به درآییم و ایمانمان را چنان تقویت كنیم كه در همه حال تسلیم امر الهى و مطیع محض دستورات حضرتش باشیم.
آیاتى از قرآن را كه در این زمینه وارد شده مورد بحث و بررسى قرار خواهیم داد و به دنبال آن، بحثى تحلیلى و عقلى را در این باره عرضه خواهیم كرد.
مورد اول
اَلَّذِینَ قالَ لَهُمُ النّاسُ إِنَّ النّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إِیماناً وَ قالُوا حَسْبُنَا اللّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِیل؛(1) كسانى كه مردم به ایشان گفتند: «مردمان براى [جنگ با] شما گرد آمدهاند؛ پس از آنان بترسید.» و[لى این سخن] بر ایمانشان افزود و گفتند: «خدا ما را بس است و نیكو حمایتگرى است.» شبیه این آیه، آیه دیگرى است كه مىفرماید: و چون مؤمنان دستههاى دشمن را دیدند، گفتند: «این همان است كه خدا و فرستادهاش به ما وعده دادند، و خدا و فرستادهاش راست گفتند»، و جز بر ایمان و فرمانبُردارى آنان نیفزود.(2)
این آیه در مورد جنگ «احزاب» است. پس از ظهور اسلام، مشركان و دشمنان اسلام توطئههاى مختلفى را تدارك دیدند تا این دین جدید و نوپا را
----------------
1. آل عمران (3)، 173.
2. احزاب (33)، 22.
﴿ صفحه 160 ﴾
از بین ببرند. یكى از مهمترین توطئهها و برنامههاى آنان، به راه انداختن جنگ احزاب بود. در این جنگ تمامى دشمنان اسلام از مشركان و بتپرستان گرفته تا یهودیان و مسیحیان و منافقان با هم متحد شدند تا بساط اسلام و مسلمانها را برچینند. آنان در این جنگ تمامى امكانات و نیروهاى خود را بسیج كردند. علاوه بر آن از تكنیك جنگ روانى نیز استفاده كردند. این تكنیك امروزه در دنیا بسیار شایع است. در این سالهاى اخیر بر ضد این ملت و مملكت و در راستاى منافع امریكا و استعمار، جنگ روانى به راه مىاندازند. در جنگ احزاب آنان بر اساس همین تكنیك، براى خالى كردن دل مسلمانان و مرعوب ساختن آنان، شایع كردند كه این بار سپاه و تجهیزات دشمن بسیار قوى و فراوان است و شكست اسلام و مسلمانان قطعى است. این شایعه پخش مىشد كه، این روزها روزهاى آخر عمر پیامبر(صلى الله علیه وآله) است و پیغمبر به زودى به دست لشكر دشمن كشته خواهد شد و اسلام و مسلمانان از بین خواهند رفت. این شایعه براى افراد سست ایمان جوّ سنگینى درست كرده بود و آنان كاملا مرعوب شده بودند. اما مؤمنانى نیز بودند كه همچون كوه ایستاده بودند و این شایعات نه تنها سستى و ضعفى در آنان ایجاد نكرد، كه موجب تقویت روحیه آنان نیز گردید و با انرژى و اشتیاق بسیار بیشترى نسبت به قبل، آماده نبرد و رویارویى با دشمن شدند. مردم به آنان مىگفتند همه دشمنان با هم جمع شده و بر علیه شما متحد گردیدهاند و شما نخواهید توانست در برابر آنان مقاومت كنید و شكست شما قطعى است. عكسالعمل آنان در برابر این سخن آن بود كه نه تنها نترسیدند و روحیه آنان كم نشد، كه بر ایمانشان افزوده شد. نتیجه نهایى این جنگ نیز با پایدارى این گونه مسلمانانان و امدادهاى غیبى الهى این شد كه: فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَة مِنَ اللّهِ وَ
﴿ صفحه 161 ﴾
فَضْل لَمْ یَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَ اتَّبَعُوا رِضْوانَ اللّهِ وَ اللّهُ ذُو فَضْل عَظِیم؛(1)پس با نعمت و بخششى از جانب خدا، [از میدان نبرد] بازگشتند، در حالى كه هیچ آسیبى به آنان نرسیده بود، و همچنان خشنودى خدا را پیروى كردند، و خداوند داراى بخششى عظیم است.
این مسأله در زمان ما نیز مصداق دارد. با پیروزى انقلاب اسلامى ایران در سال 57، دشمنان توطئههاى متعددى را تدارك دیدند تا این انقلاب را شكست دهند و آن را از بین ببرند. امروزه امریكا و استعمارگران غربى، پس از حذف كمونیسم و به زانو درآوردن شوروى سابق، تنها خطر مهم و جدّى براى خود را اسلام مىدانند. از این رو تمام نیرو و توان خود را براى شكست دادن و محو اسلام بهكار مىگیرند. آنان طى هشت سال همه تجهیزات و امكانات لازم را در اختیار صدام قرار دادند تا به خیال خودشان فاتحه اسلام و انقلاب را در این كشور بخوانند. اما ملت مسلمان و انقلابى ما از این تهدید و ارعابها نه تنها بیمى به دل راه نداد كه با اتكا به مدد الهى عزم خود را جزم كرد كه مردانه و یك تنه در مقابل همه دنیا بایستد، و ایستاد.
مورد دوم
هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ السَّكِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدادُوا إِیماناً مَعَ إِیمانِهِم؛(2)او است آن كس كه در دلهاى مؤمنان آرامش را فرو فرستاد تا ایمانى بر ایمان خود بیفزایند.
مطابق این آیه، كسانى كه ایمان راستین داشته باشند، خداى متعال حالت
----------------
1. آل عمران (3)، 174.
2. فتح (48)، 4.
﴿ صفحه 162 ﴾
طمأنینه و آرامشى خاص بر قلب و روح آنان حاكم مىفرماید كه موجب تقویت و ازیاد ایمان آنان مىشود. قرآن كریم نام این حالت را «سكینه» گذاشته است. «سكینه» حالت آرامش و سكونى است كه در موقعیتهاى مختلف و از جمله در شرایط اضطرار و بحرانى بر انسان حاكم مىشود. یكى از الطاف خداى متعال به برخى از بندگان خود و مؤمنان راستین، اعطاى همین حالت به آنها است. همان گونه كه خداوند نعمتهاى مادى نظیر باران را از آسمان بر ما نازل مىكند، نعمتهایى معنوى نیز دارد كه آنها را نه بر سطح زمین، كه بر قلب مؤمنان راستین نازل مىكند. البته این نعمتْ بىحساب به هر كسى داده نمىشود و قطعاً كسانى مشمول آن مىگردند كه لیاقت و استعدادى خاص را در خود ایجاد كرده باشند. خدا هم خود وعده داده است كه اگر كسى در مسیر تقرب الى الله حركت كرد، به او مدد مىرساند و اگر او یك قدم به طرف خدا بردارد خداوند ده قدم به سوى او برخواهد داشت.
این سنّت خدا است كه اگر كسى در مسیر هدایت گام بردارد خدا او را مدد مىرساند و هدایتش را بیشتر مىكند و هر كس هم در مسیر گمراهى و انحراف گام نهد، خداوند ضلالتش را بیشتر مىكند. خدا به هر دو دسته كمك مىكند و كمك خود را از هیچ كدام دریغ نمىكند. البته طبعاً آن كس كه خود در مسیر هدایت و بهشت گام برمىدارد، مدد الهى سریعتر او را به مقصد مىرساند، و آن كس نیز كه خود مسیر ضلالت و جهنم را مىپیماید، كمك الهى سبب مىشود زودتر به جهنم و عذاب الهى برسد!
در صحنههایى كه مردم عادى دچار اضطراب، تشویش، نگرانى و دودلى مىشوند، افرادى هم با آرامش خاطرى مثالزدنى، بدون كوچكترین ترس و واهمه و تردیدى مىایستند و تا پاى جان و آخرین قطره خونشان در راه خدا و
﴿ صفحه 163 ﴾
دینش از خود پایدارى و استوارى نشان مىدهند. داشتن چنین روحیههایى بدون مدد الهى امكانپذیر نیست.