فهرست کتاب


آیین پرواز(ویژه جوانان و نوجوانان)

آیت‌ الله محمدتقی مصباح یزدی تلخیص: جواد محدثی

عنصر ارادى ایمان و راه تقویت آن

سؤال این است كه چرا گاهى با آن كه حقیقت بر ما معلوم است زیر بار آن نمى‌رویم و آن را نمى‌پذیریم؟ در پاسخ باید بگوییم، چون ما خواسته‌هاى دیگرى هم داریم كه با پذیرش حقیقت و عمل به لوازم آن، تزاحم دارند؛ از این رو ما باید از میان رسیدن به آن خواسته‌ها یا تن دادن به حقیقت و لوازم آن، یكى را انتخاب كنیم.
بنابراین براى آن‌كه دل را تسلیم حقیقت كنیم، باید خواسته‌ها و میلهاى مزاحم را در قلب خود تضعیف نماییم و به‌طور كلّى باید مواردى را كه با آن اعتقاد سازگار نیست كم‌رنگ كنیم.
﴿ صفحه 158 ﴾

ما برخى از گناهان را شرم داریم كه حتى در حضور كودك و نوجوانى نابالغ اما ممیز، انجام دهیم. اگر مى‌دانیم كه خداوند در همه‌جا و در همه حال شاهد و ناظر اعمال ما است، باید شرممان بیاید كه گناه كنیم؛ اما چرا این‌گونه نیست؟ چون به آن گناه و لذت آن، چنان دل‌بستگى پیدا كرده‌ایم كه خدا را فراموش مى‌كنیم. اگر واقعاً ایمان داشته باشیم كه خدایى هست و حساب و كتابى از اعمال ما خواهد كشید، گناه نمى‌كنیم. در آن لحظه‌اى كه گناه مى‌كنیم این باور و این حقیقت از وجود ما جدا مى‌شود. اگر بى‌باكانه گناه مى‌كنیم دلیل بر ضعف عنصر دوم ایمان در ما است. چه كنیم تا آن عنصر قوى شود؟
در مورد عنصر اول، یعنى معرفت، گفتیم كه راه تقویت آن، درس خواندن، تحقیق كردن، استاد دیدن و مطالعه كردن است. پس از آن نیز تمرین و تكرار آموخته‌ها است تا فراموش نشوند. این فقط شرط لازم و مقدمه است براى آمدن جزء بعدى و اصلى كه همان پذیرش قلبى و بناگذارى به التزام عملى است. در بسیارى از موارد ما حقیقت را مى‌دانیم و در بُعد شناخت و معرفتْ مشكلى نداریم، اما در التزام عملى به آن شناختْ مشكل داریم. مى‌دانیم نماز واجب است و مطلوب خداى متعال است، اما رغبتى براى خواندن آن نداریم.
براى تقویت عنصر دوم باید سعى كنیم اسب چموش دل و نفس را مهار كنیم و با رام كردن آن، اجازه ندهیم ما را به هر جا كه خاطرخواه او است بكشد.
البته مهار كردن نفس هم نیاز به ایجاد مقدمات دارد. براى این كه كسى بتواند خواسته‌هاى نفس را تعدیل نماید باید از برنامه‌هاى ساده شروع كند و به تدریج به پیش برود تا مرحله به مرحله اشتیاق و رغبت نفس را به تمكین و تسلیم در برابر خدا و حقیقت بیشتر كند.
﴿ صفحه 159 ﴾

قرآن و نمونه‌هایى از عوامل تقویت ایمان

آنچه ما نوعاً به آن مبتلا هستیم این است كه پس از شناخت حق و بناگذارى به پذیرش لوازم عملى آن، در عمل نمى‌توانیم به این تعهد پاى‌بند بمانیم و گاهى با احكام و دستورات خداوند مخالفت مى‌كنیم. البته این مخالفت‌هاى ما به دلیل ضعف ایمان ما است، نه آن كه از سر انكار باشد. بحث ما هم در این است كه چه كنیم تا از این ضعف و زبونى به درآییم و ایمانمان را چنان تقویت كنیم كه در همه حال تسلیم امر الهى و مطیع محض دستورات حضرتش باشیم.
آیاتى از قرآن را كه در این زمینه وارد شده مورد بحث و بررسى قرار خواهیم داد و به دنبال آن، بحثى تحلیلى و عقلى را در این باره عرضه خواهیم كرد.

مورد اول

اَلَّذِینَ قالَ لَهُمُ النّاسُ إِنَّ النّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إِیماناً وَ قالُوا حَسْبُنَا اللّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِیل؛(1) كسانى كه مردم به ایشان گفتند: «مردمان براى [جنگ با] شما گرد آمده‌اند؛ پس از آنان بترسید.» و[لى این سخن] بر ایمانشان افزود و گفتند: «خدا ما را بس است و نیكو حمایت‌گرى است.» شبیه این آیه، آیه دیگرى است كه مى‌فرماید: و چون مؤمنان دسته‌هاى دشمن را دیدند، گفتند: «این همان است كه خدا و فرستاده‌اش به ما وعده دادند، و خدا و فرستاده‌اش راست گفتند»، و جز بر ایمان و فرمان‌بُردارى آنان نیفزود.(2)
این آیه در مورد جنگ «احزاب» است. پس از ظهور اسلام، مشركان و دشمنان اسلام توطئه‌هاى مختلفى را تدارك دیدند تا این دین جدید و نوپا را
----------------
1. آل عمران (3)، 173.
2. احزاب (33)، 22.
﴿ صفحه 160 ﴾

از بین ببرند. یكى از مهم‌ترین توطئه‌ها و برنامه‌هاى آنان، به راه انداختن جنگ احزاب بود. در این جنگ تمامى دشمنان اسلام از مشركان و بت‌پرستان گرفته تا یهودیان و مسیحیان و منافقان با هم متحد شدند تا بساط اسلام و مسلمان‌ها را برچینند. آنان در این جنگ تمامى امكانات و نیروهاى خود را بسیج كردند. علاوه بر آن از تكنیك جنگ روانى نیز استفاده كردند. این تكنیك امروزه در دنیا بسیار شایع است. در این سال‌هاى اخیر بر ضد این ملت و مملكت و در راستاى منافع امریكا و استعمار، جنگ روانى به راه مى‌اندازند. در جنگ احزاب آنان بر اساس همین تكنیك، براى خالى كردن دل مسلمانان و مرعوب ساختن آنان، شایع كردند كه این بار سپاه و تجهیزات دشمن بسیار قوى و فراوان است و شكست اسلام و مسلمانان قطعى است. این شایعه پخش مى‌شد كه، این روزها روزهاى آخر عمر پیامبر(صلى الله علیه وآله) است و پیغمبر به زودى به دست لشكر دشمن كشته خواهد شد و اسلام و مسلمانان از بین خواهند رفت. این شایعه براى افراد سست ایمان جوّ سنگینى درست كرده بود و آنان كاملا مرعوب شده بودند. اما مؤمنانى نیز بودند كه هم‌چون كوه ایستاده بودند و این شایعات نه تنها سستى و ضعفى در آنان ایجاد نكرد، كه موجب تقویت روحیه آنان نیز گردید و با انرژى و اشتیاق بسیار بیشترى نسبت به قبل، آماده نبرد و رویارویى با دشمن شدند. مردم به آنان مى‌گفتند همه دشمنان با هم جمع شده و بر علیه شما متحد گردیده‌اند و شما نخواهید توانست در برابر آنان مقاومت كنید و شكست شما قطعى است. عكس‌العمل آنان در برابر این سخن آن بود كه نه تنها نترسیدند و روحیه آنان كم نشد، كه بر ایمانشان افزوده شد. نتیجه نهایى این جنگ نیز با پایدارى این گونه مسلمانانان و امدادهاى غیبى الهى این شد كه: فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَة مِنَ اللّهِ وَ
﴿ صفحه 161 ﴾

فَضْل لَمْ یَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَ اتَّبَعُوا رِضْوانَ اللّهِ وَ اللّهُ ذُو فَضْل عَظِیم؛(1)پس با نعمت و بخششى از جانب خدا، [از میدان نبرد] بازگشتند، در حالى كه هیچ آسیبى به آنان نرسیده بود، و هم‌چنان خشنودى خدا را پیروى كردند، و خداوند داراى بخششى عظیم است.
این مسأله در زمان ما نیز مصداق دارد. با پیروزى انقلاب اسلامى ایران در سال 57، دشمنان توطئه‌هاى متعددى را تدارك دیدند تا این انقلاب را شكست دهند و آن را از بین ببرند. امروزه امریكا و استعمارگران غربى، پس از حذف كمونیسم و به زانو درآوردن شوروى سابق، تنها خطر مهم و جدّى براى خود را اسلام مى‌دانند. از این رو تمام نیرو و توان خود را براى شكست دادن و محو اسلام به‌كار مى‌گیرند. آنان طى هشت سال همه تجهیزات و امكانات لازم را در اختیار صدام قرار دادند تا به خیال خودشان فاتحه اسلام و انقلاب را در این كشور بخوانند. اما ملت مسلمان و انقلابى ما از این تهدید و ارعاب‌ها نه تنها بیمى به دل راه نداد كه با اتكا به مدد الهى عزم خود را جزم كرد كه مردانه و یك تنه در مقابل همه دنیا بایستد، و ایستاد.