نگاه «ابزارى» و نگاه «استقلالى» به دنیا
ما اگر بخواهیم به لذتها و نعمتها و بهشت آخرت برسیم راهى جز زندگى در این دنیا و استفاده از آن نداریم. درخت بهشت را «لاالهالاالله» ما در این دنیا غرس مىكند. اگر كارهاى خیر ما در این دنیا نباشد نصیبى از نعمتهاى بهشت نخواهیم داشت. ما براى خریدن بهشت، سرمایهاى جز این دنیا نداریم. اگر بخواهیم در آخرت، محصول سعادت و نیل به لذتها و نعمتهاى بهشت را درو كنیم، كشتزارى كه باید در آن بذر بكاریم همین دنیا است. اگر زمین دنیا نباشد ما مزرعه دیگرى نداریم تا بخواهیم با كشت و زرع در آن، نعیم الهى را در آخرت درو كنیم.
دنیا وسیلهاى است كه خداى متعال در اختیار ما قرار داده تا با استفاده از آن، شایستگى دریافت هر چه بیشتر رحمتها و نعمتهاى الهى را پیدا كنیم و به مقصد برسیم. این همان دنیاى ابزارى است. اما اگر ما تمام توجهمان معطوف به خود دنیا و لذتهاى آن شد و اصلا فراموش كردیم كه آخرتى هم در كار است، این جا است كه دنیا مایه فریب و «متاع الغرور» است. چنین دنیایى مذموم است؛ دنیایى كه به جاى تسریع در رساندن ما به هدف، مانع رسیدنمان به هدف مىگردد. باز هم بهترین و گویاترین سخن در اینباره سخن امیر كلام است: وَ اِنَّما الدُّنْیا مُنْتهى بَصَرِ الْاَعْمى لا یُبْصِرُ مِمّا وَراءَها شَیْئاً وَ الْبَصیرُ یَنْفَذُها بَصَرُهُ وَ یَعْلَمُ اَنَّ الدّارَ وَراءَها فَالْبَصیرُ مِنْها شاخِصٌ وَ الْاَعْمى اِلَیْها شاخِصٌ وَ الْبَصیرُ مِنْها مُتَزَوِّدٌ وَ الْاَعْمى لَها
﴿ صفحه 138 ﴾
مُتَزَوِّد؛(1) جز این نیست كه دنیا منتهاى دید كوردل است، چیزى ماوراى آن را نمىبیند، و بینا نگاهش را از آن عبور مىدهد و مىداند در پى آن، سراى اصلى قرار دارد. پس بینا از آن، نگاه برمىگیرد و كوردل به آن خیره مىشود؛ و بینا از آن توشه بر مىدارد و كوردل براى آن توشه بر مىدارد. دنیا به مثابه عینكى است كه انسان بر چشم مىزند. عینك براى آن است كه انسان بهتر ببیند. راه بهتر دیدن با عینك هم آن است كه از پشت شیشههاى آن به اشیا و دنیاى اطرافمان نگاه كنیم. اگر كسى به جاى نگاه از پشت عینك، به خود عینك و شیشههاى آن خیره شود چه خواهد شد؟ آیا چیزى و كسى و جایى را خواهد دید؟ هرگز.
دنیا به خودى خود بد نیست، آنچه دنیا را بد مىكند استفاده ناصحیح ما از آن است.
آیا تعالیم دینى، مانع رشد و توسعه اقتصادى است؟!
یكى دیگر از سؤالات نسبت به تعالیم اسلام این است كه این تعالیم با حركت «رشد و توسعه اقتصادى» منافات دارد. این مسأله به خصوص در سالهاى اخیر، از جانب برخى روشنفكران داخلى به عنوان یك اشكال بر اسلام و تعالیم آن مطرح مىشود. این گونه تبلیغ مىكنند كه دینى كه مرتب به پیروانش تلقین مىكند زندگى دنیا گذرا و فانى است، دنیا «متاع الغرور» است، و...، چنین دینى ذاتاً با رشد و توسعه اقتصادى سر ناسازگارى دارد. اگر مردمى را آنچنان به دنیا بىرغبت كردیم كه آن را استخوان خوكى در دست یك انسان جذامى دیدند، آیا مىتوان از این مردم انتظار داشت كه با كار و تولید بیشتر بر درآمد و ثروت ملى بیفزایند و موجب حركت رشد و توسعه در كشور
----------------
1. نهجالبلاغه، ترجمه و شرح فیض الاسلام، خطبه 133.
﴿ صفحه 139 ﴾
شوند؟! یكى از مهمترین عوامل عقب افتادگى كشورهاى مسلمان، به ویژه كشور ما ریشه در همین نوع تعالیم دارد. از این رو باید از میان «دین» و «رشد و توسعه اقتصادى» یكى را برگزید!
آنچه منشأ این سؤال و اشكال مىشود درك نادرست و ناقص از تعالیم اسلامى است. اسلام دنیازدگى و دلبستگى به دنیا و روحیه مصرفگرایى را مذموم شمرده و در هیچ كجاى اسلام، مسلمانان به تولید كمتر توصیه نشدهاند. مطالعه در روایات اسلامى و سیره عملى پیامبر(صلى الله علیه وآله) و اهل بیت(علیهم السلام) این مطلب را ثابت مىكند.
امیرالمؤمین على(علیه السلام) یكى از عالىترین و برجستهترین الگوها براى مسلمانان و پیروان اسلام به شمار مىرود. شما كسى را پیدا نمىكنید كه در عرصههاى مختلف سیاسى، اجتماعى، اقتصادى و نظامى بیش از امیرالمؤمنین(علیه السلام) فعالیت كرده باشد. كسى كه از امر اداره حكومتى پهناور گرفته تا شركت در جنگ و جهاد و تا فعالیت در عرصه زراعت و كشاورزى را به حد كمال رسانده است. آن حضرت چه بسیار درختان خرمایى كه به دست مبارك خویش به ثمر رساند و چه بسیار چاهها و نهرهایى كه براى آبیارى زمینهاى كشاورزى و باغها ایجاد كرد. آنچه على(علیه السلام) مدام توصیه مىكند دل نبستن به دنیا، و كمتر استفاده كردن از لذایذ دنیا به جهت دلبسته نشدن به آن است.
اسلام نگفته دنبال علم و صنعت، پیشرفت و تولید نروید، سخن اسلام این است كه تلاش كنید اینها را براى رسیدن به هدفى ارزشمندتر مورد استفاده قرار دهید. همچنین دستور اسلام این است كه براى پرهیز از وابستگى و علاقه به دنیا، كمتر مصرف كنید؛ اما هیچگاه به كم تولید كردن توصیه نكرده است.
﴿ صفحه 140 ﴾
مهم همین است كه ما دل بسته دنیا نشویم و به صورت ابزار به آن نگاه كنیم، نه این كه آن را هدف ذاتى و اصیل خود قرار دهیم. اگر ما به دنیا نگاه ابزارى داشتیم، آنگاه در همان حدى كه براى هدف نهایى ما كاربرد داشته باشد به آن علاقه پیدا مىكنیم و اگر جایى مانع پیشرفت و نیل ما به آن هدف نهایى باشد، به راحتى از آن صرف نظر مىكنیم ؛ چرا كه فقط وسیله است و مطلوبیت ذاتى و بالاصاله براى ما ندارد.
كسانى كه تمام توجهشان به دنیا است و روحیه مصرفگرایى و تلذذ هر چه بیشتر دارند، در اثر افراط در این امر مشكلاتى را براى خود و جامعه به وجود مىآورند. بسیارى از این افراد براى رسیدن به پول و لذت بیشتر دست به دزدى، خیانت، اختلاس، ارتشا و كارهایى از این قبیل مىزنند.
اگر ما دین و دستورات دینى را درست بفهمیم و عمل كنیم، خواهیم دید كه هم دنیا و هم آخرت ما آباد خواهد شد. متأسفانه ما «زهد» را به «تنبلى» و توكل را به «بىعارى و بىكارى» معنا مىكنیم، و آنگاه نتایج سوء تنبلى و بىكارى رابه دین نسبت مىدهیم. آیا با تنبلى و بىعارى و بىكارى مىتوان انتظار داشت كه مؤمنان و مسلمانان عزیز باشند؟ باید مسلمانان و جوامع اسلامى شب و روز در عرصه علم و تولید و صنعت و فنآورى تلاش كنند تا مجبور نباشند براى كوچكترین نیازمندىهاى خود دست نیاز به سوى كفار و دشمنان خدا دراز كنند و ضمن هموار كردن راه تسلط آنان بر خود، عزت خویش را نیز زیر پا بگذارند.
اسلام كار در مزرعه و كارخانه و اداره را كه براى كسب درآمد به منظور اداره زندگى و توسعه بر زن و فرزند انجام شود، عبادت مىداند نه طلب دنیا و فریفته دنیا شدن!
﴿ صفحه 141 ﴾
درس هفدهم:نقش ایمان و عمل صالح در تكامل انسان
آنچه كه انسان را در مسیر «قرب الى الله» به پیش مىبرد و روح او را به خدا نزدیك مىگرداند «عمل صالح» است. عمل صالح عملى است كه «رضایت خداوند» در آن است. «عمل صالح» در اصطلاح قرآن به عملى گفته مىشود كه هم نفسِ عملْ خوب و شایسته است و هم این كه فرد آن را به قصد تقرب به خدا و جلب رضایت الهى انجام مىدهد. این عمل در فرهنگ اسلامى و قرآنى «عبادت» نام دارد. در این اصطلاح، عبادت فقط به نماز و روزه و حج و نظایر آنها گفته نمىشود، بلكه هر عملى كه ذاتاً كارى نیك و شایسته باشد و علاوه بر آن، به قصد جلب رضایت الهى انجام گیرد، عبادت خواهد بود.
براى پیمودن مسیر تكامل، اولین گام این است كه انسان از غفلت بیرون بیاید و بفهمد در كجا است، چه كسى و براى چه او را آفریده و چه باید بكند. تا انسان غرق در التذاذات مادى است و تمام توجه و حواسش به شهوت و شكم است راه به جایى نخواهد برد.
حالت مقابل غفلت، «توجه» است، كه در اصطلاح قرآن، «ذكر» نامیده مىشود. «ذكر» یعنى توجه دل به خدا. در این زمینه به «ذكر قلبى» و «ذكر لفظى» اشاره كردیم و گفتیم كه حقیقت ذكر همان ذكر قلبى است و ذكر لفظى
﴿ صفحه 142 ﴾
نیز در حقیقت، راهى براى رسیدن به ذكر قلبى است. ذكر لفظى هم مفید است و كسانى كه ذكر لفظى را كلا كنار مىگذارند و تنها به ذكر قلبى اكتفا مىكنند قطعاً كارى بر خلاف رویّه و رضایت خدا و اهلبیت(علیهم السلام) انجام مىدهند.
در باره این كه «ذكر» و حالت توجه چگونه پیدا مىشود و این كه متعلَّق ذكر چیست، به آیاتى از قرآن اشاره كردیم.