تفكر در مورد خویش
گروه دیگرى از آیاتى كه انسان را به تفكر فرامىخواند، موضوع آنها خود انسان است؛ این كه انسان چگونه به وجود مىآید، چگونه رشد مىكند و پرورش مىیابد، چگونه خداوند او را از سختىها و گرفتارىها نجات مىدهد و به آسایش و آرامش مىرساند و مسایلى از این قبیل. نمونههایى از این آیات را با هم مرور مىكنیم:
ـ أَ لَمْ نَخْلُقْكُمْ مِنْ ماء مَهِین. فَجَعَلْناهُ فِی قَرار مَكِین. إِلى قَدَر مَعْلُوم. فَقَدَرْنا فَنِعْمَ الْقادِرُونَ. وَیْلٌ یَوْمَئِذ لِلْمُكَذِّبِین؛(1) مگر شما را از آبى بىمقدار نیافریدیم؟ پس آن را در جایگاهى استوار نهادیم، تا مدتى معیّن. و توانا آمدیم [یا: سنجیدیم] و چه نیك تواناییم. آن روز واى بر تكذیبكنندگان. در این آیات ضمن یادآورى این كه خداوند موجودى پیچیده مثل انسان را از كمى آب بىمقدار چگونه به دست قدرت خود خلق مىكند، غیرمستقیم از مردم مىخواهد كه در این مسأله بیندیشند.
----------------
1. مرسلات (77)، 20ـ24.
﴿ صفحه 120 ﴾
ـ وَ اذْكُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَلِیلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِی الْأَرْضِ تَخافُونَ أَنْ یَتَخَطَّفَكُمُ النّاسُ فَآواكُمْ وَ أَیَّدَكُمْ بِنَصْرِهِ وَ رَزَقَكُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُون؛(1) و به یاد آورید هنگامى را كه شما در زمین گروهى اندك و مستضعف بودید. مىترسیدید مردم شما را بربایند، پس [خدا] به شما پناه داد و شما را به یارى خود نیرومند گردانید و از چیزهاى پاك به شما روزى داد، باشد كه سپاسگزارى كنید. در این آیه خداوند به مسلمانان یادآورى مىكند كه در روزهاى اول صدر اسلام چگونه اندك و بىپناه بودند و هیچ دفاعى نداشتند. خداوند آن كمى و بىپناهى و ترس را به كثرت و پناه و اعتماد به نفس و قوت و قدرت تبدیل كرد. در پایان متذكر مىشود كه اگر انسانهایى حقشناس باشید در مقابل این نعمتهاى بزرگ خداوند به شكرگزارى و سپاس به درگاه او روى خواهید آورد.
تفكر در هدفدارى خلقت
بخش دیگرى از این آیات، در صدد القاى این مطلباند كه انسان باید با تدبر و تفكر در آیات و نعمتهاى الهى، به «هدفدارىِ» آنها و كل خلقت پى ببرد. نمونههایى از این آیات را نیز با هم مرور مىكنیم:
إِنَّ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ لَآیات لِأُولِی الْأَلْبابِ. الَّذِینَ یَذْكُرُونَ اللّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَكَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النّار؛(2) مسلّماً در آفرینش آسمانها و زمین، و در پى یكدیگر آمدن شب و روز، براى خردمندان نشانههایى [فانعكننده] است. همانان كه خدا را [در همه
----------------
1. انفال (8)، 26.
2. آل عمران (3)، 190ـ191.
﴿ صفحه 121 ﴾
احوال] ایستاده و نشسته، و به پهلو آرمیده یاد مىكنند، و در آفرینش آسمانها و زمین مىاندیشند [كه:] پروردگارا، اینها را بیهوده نیافریدهاى.
ـ وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما لاعِبِینَ. لَوْ أَرَدْنا أَنْ نَتَّخِذَ لَهْواً لاَتَّخَذْناهُ مِنْ لَدُنّا إِنْ كُنّا فاعِلِین؛(1) و آسمان و زمین و آنچه را كه میان آن دو است به بازیچه نیافریدیم. اگر مىخواستیم بازیچهاى بگیریم، قطعاً آن را از پیش خود اختیار مىكردیم.
ـ أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَ أَنَّكُمْ إِلَیْنا لا تُرْجَعُون؛(2) آیا پنداشتید كه شما را بیهوده آفریدهایم و این كه شما به سوى ما بازگردانده نمىشوید؟ اگر شما را بیهوده آفریده بودیم، آنگاه معاد و حساب و كتاب و پاداش و كیفرى در كار نبود؛ اما بدانید كه خلقت جهان از روى لهو و لعب و به عبث نبوده و حساب و كتاب دارد.
انسانى كه درباره این مسایل نیندیشد و به آنها توجه نكند، طبیعتاً عالم را بى سر و ته و پوچ خواهد یافت. اگر ارتباط جهان هستى را با خدا قطع كنیم و در محاسبات و تحلیلهایمان نسبت به عالم خلقت، خدا را به حساب نیاوریم، نتیجهاى جز پوچى عالم نخواهیم گرفت. تنها چیزى كه وجود هستى را معنادار و توجیهپذیر مىكند تعلّق و ارتباط آن با خداى متعال است. بدون خدا، جهان نه مبدئى دارد، نه مقصدى، نه اولى، نه آخرى، نه معنایى، نه توجیهى و نه هیچ چیز دیگر. رسیدن به اصل «هدفدارىِ» عالم و همچنین این كه آن هدف به طور مشخص چیست، چیزى است كه در سایه «تفكر» به دست مىآید.
----------------
1. انبیا (21)، 16ـ17.
2. مؤمنون (23)، 115.
﴿ صفحه 122 ﴾
تفكر، وجه امتیاز انسان و حیوان
به دلیل اهمیت حیاتى «تفكر» قرآن این همه اصرار دارد كه انسان بیندیشد و از گروه «اولوا الالباب» گردد. اولوا الالباب یعنى انسانهایى كه پوك و بىمغز نیستند بلكه وجود آنها مغز و هسته نیز دارد. كسانى كه اولوا الالباب نیستند فقط به ظاهر و به صورتْ انسانند اما در باطن و در حقیقت حیوانند: أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَل.(1) اولوا الالباببدان جهت وجودشان و انسانیتشان علاوه بر ظاهر، مغز و هسته نیز دارد كه در همه حال مایه اصلى انسانیت را به همراه دارند. پیوسته درباره مُنعم خود و خالق آسمان و زمین و چرخش و گردش شب و روز تفكر مىكنند؛ آنگاه چگونه ممكن است ولىنعمت و پروردگار و ربّ خویش را از یاد ببرند؟
انسان براى آن كه مبتلا به غفلت نشود و همیشه به یاد خدا باشد و براى تقرب به خدا انگیزه داشته باشد باید به تفكر روى بیاورد. این همان تفكرى است كه ارزش ساعتى از آن از عبادت یك سال یا شصت سال بیشتر است. البته چون كمال انسان اختیارى است از این رو ممكن است انسانهایى نیز از اختیار خود سوء استفاده كرده و به جاى طىّ مسیر تكامل، به انحراف و سقوط بیفتند. این جا است كه مرحله بعدى تفكر، ما را به این جا مىرساند كه پس باید حساب و كتابى در كار باشد تا معلوم شود چه كسى از اختیار خود حسن استفاده كرده و مستحق دریافت پاداش و رحمت الهى گردیده و چه كسى با سوء استفاده از اختیار خویش نقمت و عذاب الهى را براى خود خریده است.
تفكر مرحله به مرحله دست ما را مىگیرد و از هیچى و پوچى به
----------------
1. اعراف (6)، 179.
﴿ صفحه 123 ﴾
هدفدارى و حساب و كتاب مىرساند؛ حساب و كتابى كه عدهاى در اثر آن مستحق عذاب و آتش خواهند شد و تا ابد در آن گرفتار خواهند بود.
راه یقین پیدا كردن به آخرت نیز تفكر است؛ همان یقینى كه قرآن مىفرماید: وَ بِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُون؛(1) و به آخرت یقین دارند. باید با تفكر، هر گونه شك و تردیدى را نسبت به آخرت از خود دور كنیم.
----------------
1. بقره (2)، 4.
﴿ صفحه 124 ﴾
﴿ صفحه 125 ﴾