شناخت، مقدمه توجه
اساس همه انحرافها و سقوطهاى انسان، غفلت از هویت الهى و انسانى خویش است. انسان به عنوان یك موجود مختار، خود باید تعیین كند كه راه سعادت را بپیماید یا مسیر سقوط و انحطاط را در پیش گیرد. اگر به خودآگاهى رسید و به مقتضاى آنچه هدف خلقت او است عمل كرد، به سعادت مىرسد.
انسان براى آن كه در معرض غفلت قرار نگیرد، باید عوامل غفلت و توجه را شناسایى كند و با دورى از عوامل غفلت، برنامههایى را براى به كارگیرى عوامل توجه در زندگى خود تنظیم كند و بر اساس آنها عمل نماید.
مقدمه توجه «شناخت» است. ما تا چیزى را نشناسیم و از وجود آن خبر نداشته باشیم طبیعتاً توجهى هم به آن نخواهیم كرد. از این رو توجه به خدا و معاد و مسیر بین مبدأ و معاد، متوقف بر شناخت آنها است. راه نیل به معرفت خدا و صفات و افعال او ـ كه منتهى به شناخت معاد و نبوت مىشود ـ چیست؟
تفكر، مقدمه شناخت
غیر از معارف بدیهى، هیچ معرفت دیگرى خود به خود براى انسان حاصل
﴿ صفحه 116 ﴾
نمىشود. اعتقاد به خدا و آخرت و صفات و افعال خدا نیز از جمله معارف بدیهى نیستند كه با صِرف تصور موضوع، تصور محمول، و تصور رابطه موضوع و محمول، تصدیق به حكم و نسبت پیدا شود. این معارف جزو معارف نظرى هستند كه براى حصول آنها نیاز به فكر و تحقیق داریم. براى رسیدن به شناخت خدا و سایر معارف ضرورى براى نیل به كمال انسانى، بایستى به «تفكر» روى بیاوریم؛ امرى كه در قرآن كریم نیز بسیار بر آن تأكید شده است.
سرّ تأكید فراوان قرآن و معارف اهل بیت(علیهم السلام) بر «تفكر» آشكار مىشود. «تفكر» كلید انسان شدن و انسان زیستن است. اگر انسان «تفكر» نكند هویت واقعى خود را نخواهد شناخت و در نتیجه به كمال مطلوب انسانى نیز دست نخواهد یافت. به دلیل همین تأثیر مهم و سرنوشتساز تفكر در زندگى انسان است كه در روایات اسلامى یك ساعت فكر كردن از یك سال عبادت(1)و حتى طبق برخى نقلها از شصت سال(2) عبادت برتر دانسته شده است. اما سؤال این است كه متعلَّق فكر چه باید باشد؟ فكر درباره چیزهایى منظور است كه در سعادت انسان نقش اساسى دارد؛ فكرى كه به نحوى با خدا ارتباط پیدا مىكند. فكر درباره خدا، صفات خدا، افعال و نعمتها و آیات الهى است كه هم مىتواند مانع غفلت انسان گردد و هم براى افزایش معرفت و به دنبال آن افزایش توجه و انگیزه نسبت به عبادت خداى متعال كارساز است.
تفكر در صفات و افعال الهى
آیاتى از قرآن كه به تفكر امر كرده، بخشى از آنها به تفكر درباره صفات و
----------------
1. بحار الانوار، ج 71، باب 80، روایت 22: تَفَكُّرُ ساعة خَیْرٌ مِنْ عِبادَةِ سَنَة.
2. همان، ج 69، باب 37، روایت 23.
﴿ صفحه 117 ﴾
افعال الهى ترغیب مىكند. این تفكر موجب مىشود انسان خدا را با موجودات دیگر اشتباه نگیرد و اوصاف و شؤونى را كه اختصاص به خداوند دارد به سایر موجودات نسبت ندهد. قرآن مىفرماید مشركین مكه و جزیرة العرب كه بت مىپرستیدند، منكر خدا نبودند؛ اشكالشان در تشخیص اوصاف و افعال مختص به خداوند بود. بسیارى از آنان مىگفتند ما باید این بتها را بپرستیم تا به خدا نزدیك شویم: ما نَعْبُدُهُمْ إِلاّ لِیُقَرِّبُونا إِلَى اللّهِ زُلْفى؛(1) ما آنها (بتها) را جز براى این كه ما را بیشتر به خدا نزدیك كنند، نمىپرستیم.
اشتباه آنها در این بود كه نمىدانستند بتها با چنین اوصافى نمىتوانند معبود واقع شوند و مایه تقرب انسان به خدا گردند. اگر صفات خدا را به درستى مىشناختند، مىدانستند كه هرگز خداوند امر به عبادت بت و سجده در برابر آن نمىكند.