درس سیزدهم:مانعى مهم براى ذكر
در مسیر توجه به خود، انسان باید به سه چیز توجه كند كه یكى از آنها توجه به «معاد» و عالم آخرت است. عالم آخرت غایت حركت تكاملى انسان و نقطه پایانى است كه خداى متعال براى او در نظر گرفته است. در آیات زیادى از قرآن بر این مطلب تأكید گردیده كه شقاوت انسان و مبتلا شدن وى به عذاب ابدى، در اثر فراموش كردن معاد و روز قیامت است. إِنَّ الَّذِینَ یَضِلُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِیدٌ بِما نَسُوا یَوْمَ الْحِساب(1)؛ در حقیقت كسانى كه از راه خدا به در مىروند، به [سزاى] آن كه روز حساب را فراموش كردهاند عذابى سخت خواهند داشت. اینان اگر توجه داشتند كه روز حسابى در كار است و اعمال صالح انجام مىدادند، به عذاب ابدى جهنم گرفتار نمىشدند. اگر انسان تصور كند عالمْ عبث و بیهوده است، نتیجهاش این مىشود كه حساب و كتابى در كار نیست. اما اگر عالم را عبث نداند و حكمتى در پى آفرینش آن ببیند، طبعاً آن حكمت او را به معاد و وجود حساب راهنمایى خواهد كرد و در نتیجه در این دنیا مراقب اعمال خود خواهد بود تا در قیامت به عذابى سخت دچار نشود. فراموشى آن روز، سقوط از حقیقت انسانى را در پى خواهد داشت.
----------------
1. ص (38)، 26.
﴿ صفحه 108 ﴾
بندگان از یاد رفته!
یكى از آیاتى كه خسران برخى از انسانها را به سبب فراموشى معاد و روز قیامت متذكر گردیده این آیه شریفه است: اَلْیَوْمَ نَنْساكُمْ كَما نَسِیتُمْ لِقاءَ یَوْمِكُمْ هذا؛(1) همانگونه كه دیدار امروزتان را فراموش كردید، ما هم امروز شما را فراموش خواهیم كرد. روشن است كه مراد از اینكه «ننساكم: شما را فراموش مىكنیم» این نیست كه این افراد از دایره علم و آگاهى خدا بیرون مىروند! خداى متعال مبرّا از نسیان و فراموشى و هرگونه عیب و نقصى است؛ بلكه منظور این است كه نعمتها و الطاف خود را از ایشان دریغ مىكنیم.
در آیهاى دیگر مىفرماید:وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمى قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أَعْمى وَ قَدْ كُنْتُ بَصِیراً قالَ كَذلِكَ أَتَتْكَ آیاتُنا فَنَسِیتَها وَ كَذلِكَ الْیَوْمَ تُنْسى؛(2) و هر كس از یاد من دل بگرداند، در حقیقت، زندگى تنگ [و سختى] خواهد داشت، و روز رستاخیز او را نابینا محشور مىكنیم. مىگوید: «پروردگارا، چرا مرا نابینا محشور كردى با آن كه بینا بودم؟» [خدا] مىفرماید: همان طور كه نشانههاى ما بر تو آمد و آن را به فراموشى سپردى، امروز همانگونه فراموش مىشوى. «اعراض» یعنى غفلت عمدى. اعراض از ذكر، یعنى اگر زمینه یاد خدا هم برایش فراهم شود روى بر مىگرداند. چنین كسى زندگانى سختى خواهد داشت. این زندگى سخت اختصاص به آخرت ندارد بلكه در همین دنیا نیز زندگىاش با نگرانى و اضطراب همراه است. همین اضطراب و ناآرامى مایه
----------------
1. جاثیه (45)، 34.
2. طه (20)، 124 ـ 126.
﴿ صفحه 109 ﴾
سختى زندگى دنیایشان مىباشد. در آخرت نیز از همان ابتداى شروع محشر و قیامتْ مشكلاتشان شروع مىشود. اولین مشكل آنها این است كه كور وارد صف محشر مىشوند: وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمى. این جا است كه به خدا اعتراض مىكند كه، خدایا من در دنیا چشم داشتم و بینا بودم، چرا مرا كور محشور كردى؟ پاسخ مىآید: كَذلِكَ أَتَتْكَ آیاتُنا فَنَسِیتَها وَ كَذلِكَ الْیَوْمَ تُنْسى؛ تو در دنیا با این كه چشم داشتى، آیات ما را نادیده انگاشتى و آیاتى كه برایت فرستادیم، چشم بر هم گذاشتى و ندیدى و ما را به فراموشى سپردى. اكنون به جزاى آن بىاعتنایى، نابینا محشور شدهاى و ما نیز در این جا به تو اعتنایى نخواهیم كرد و الطاف و نعمتهایمان را از تو دریغ خواهیم نمود.
شناخت عوامل غفلت، گامى به سوى ذكر
كلید نجات این است كه این غفلتها و فراموشىها را از وجود خود بزداییم و به هوش بیاییم. درجه انسانیت انسان بستگى به میزان آگاهى و توجه وى نسبت به نفس خویش و فاصلهاى دارد كه از فراموشى و نسیان «خویش» گرفته است.
سه آگاهى و توجه، محور انسانیت ما است: آگاهى از مبدأ كه همان «خدا» است، آگاهى از مقصد كه همان «معاد» و«روز قیامت» است، و آگاهى از راهى كه پیش رو داریم و راهنمایى كه ما را از مبدأ به مقصد مىرساند، كه همان مسأله «نبوت» است.
براى نیل به كمال انسانى كه در سایه توجه و آگاهى نسبت به مسایل مذكور صورت مىپذیرد، یكى از مهمترین كارهاى انسان، شناخت عواملى
﴿ صفحه 110 ﴾
است كه ممكن است او را به ورطه غفلت بكشانند. در تبیین و شناسایى عوامل غفلت، قرآن كریم در آیهاى مىفرماید: وَ إِمّا یُنْسِیَنَّكَ الشَّیْطانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرى مَعَ الْقَوْمِ الظّالِمِین؛(1) و اگر شیطان تو را به فراموشى انداخت، پس از توجه، [دیگر] با قوم ستمكار منشین. پس یكى از عوامل غفلت و نسیان انسانْ شیطان است. قرآن اعّم از «ابلیس» است. «ابلیس» همان شیطانى است كه در داستان حضرت آدم(علیه السلام) از او نام برده مىشود و از فرمان خدا مبنى بر سجده بر حضرت آدم(علیه السلام) سرپیچى كرد. اما « شیطان» در اصطلاح قرآن اعم از شیاطین جن و انس است(2) و به هر موجودى گفته مىشود كه منشأ شر است و با شیطنت، مانع تكامل انسان مىگردد و از خدا و اطاعت خدا باز مىدارد.