روىگردانى از شعایر الهى، نشانه مسخ هویت انسانى
یكى از علایم زنده بودن دل نیز این است كه انسان با دیدن شعایر دینى روح معنویتش تقویت شود و توجهش به خدا بیشتر گردد. اگر خداى ناكرده دیدیم كه با مشاهده شعایر دینى و مواجهه با آنها هیچ تغییرى در قلب و روحمان ایجاد نمىشود، باید بدانیم كه شدیداً در معرض سقوط قرار گرفتهایم. از آن سو
----------------
1. حج (22)، 32.
﴿ صفحه 104 ﴾
نیز اگر با دیدن شعایر مذهبى، یاد خدا در دلمان زنده مىشود و مرغ معنویت در آسمان دلمان به پرواز در مىآید، باید خدا را شكر كنیم كه همچنان در مسیر تكامل هستیم و چراغ ایمان هنوز در قلبمان روشن است.
قرآن كریم به كسانى اشاره مىكند كه نه تنها مواجهه با شعایر الهى را خوش نمىدارند، بلكه به هنگام رو به رو شدن با آنها حالت تنفر و انزجار نیز به آنها دست مىدهد! وَ إِذا ذُكِرَ اللّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَة؛(1) و چون خدا به تنهایى یاد شود، دلهاى كسانى كه به آخرت ایمان ندارند، منزجر مىگردد! آرى، برخى افراد كارشان به جایى مىرسد كه با شنیدن نام خدا نه تنها توجهشان به خدا بیشتر نمىشود، كه آتش نفرت در دلشان زبانه مىكشد! آنان از اینكه نام خدا برده شود ناراحت مىشوند. نه تنها خودشان نام خدا را بر زبان جارى نمىكنند، كه اگر دیگران نیز نام خدا را ببرند خوشایند آنها نیست.
نمونههایى از «اشمئزاز» در روزگار ما
این روزها در گوشه و كنار كشور اسلامى خودمان گاهى به اینگونه افراد برخورد مىكنیم؛ كسانى كه در نوشتهها و گفتههایشان مرتب از ملّیت و رسوم ملّى و نیاكان دم مىزنند و جشن چهارشنبه سورى مىگیرند و براى چنین كارهایى از پول بیتالمال مسلمانها هزینه مىكنند، اما هنگامى كه صحبت از خدا و شعایر دینى بشود ناراحت مىشوند! اینان براى زنده كردن آداب و رسوم ملّى، هرچند نشانههایى از كفر و شرك در آن باشد، بودجه اختصاص مىدهند،
----------------
1. زمر (39)، 45.
﴿ صفحه 105 ﴾
اما به مسجد و خدا كه مىرسند، مىگویند بودجه نداریم و مساجد باید مردمى باشد و از بودجه خود مردم اداره شود! آنان نه تنها خود براى تبلیغ اسلام، قرآن، ارزشهاى دینى و شهدا قدمى برنمىدارند، كه اگر كسى هم اسمى از شهدا و ارزشها ببرد ناراحت مىشوند و مىگویند این حرفها مربوط به سالهاى اوایل انقلاب و جبهه و جنگ بود و امروزه دیگر نباید مطرح شود. اینان همانهایى هستند كه قرآن مىفرماید: وَ إِذا ذُكِرَ اللّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَة. اینان نه تنها حاضر نیستند نسبت به كسانى كه احیاگر یاد خدا و ارزشهاى دینى در جامعه هستند تشكرى داشته باشند، كه از چنین مطالبى روىگردان نیز هستند.
بهترین دارو براى چنین كسى ذكر و یاد خدا است، اما افسوس كه آنچنان به ورطه سقوط افتاده كه این آب حیات را كنار مىزند و از آن روى مىگرداند. به راستى چه كس مىتواند ستمكارتر از چنین انسانى باشد: وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُكِّرَ بِآیاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْها. اینان نه تنها از سخن گفتن درباره خدا و حساب و كتاب و قبر و قیامت استقبال نمىكنند، بلكه مىگویند: امروزه دوران مدرنیته است و عصر تكلیف و بندگى و حساب و كتاب به سر آمده است! تكلیف براى انسانها معیّن كردن و آنها را به بندگى و خاكسارى در برابر موجودى برتر دعوت كردن، مربوط به دوران بردهدارى بود! در این عصر، بشر مدرن و متمدن طالب حقوق خویش است و مىخواهد حقوقى را كه هزاران سال از او دریغ داشتهاند استیفا كند! «بنده» نامى زیبنده انسان نیست و انسان را به «بندگى» طلبیدن بزرگترین اهانتى است كه مىتوان در حق او روا داشت!
اینان در باطن هیچ اعتقادى به خدا و اسلام ندارند و از طرح صحبتهایى نظیر خدا و اسلام و شهدا و ارزشها واقعاً ناراحت مىشوند و تا آنجا كه
﴿ صفحه 106 ﴾
بتوانند، آشكار و پنهان سعى مىكنند مانع طرح آنها شوند. اگر هم جایى نتوانند جلوى اصل آن را بگیرند، سعى مىكنند ظاهرى بىمحتوا بیش نباشد. تا آنجا كه بتوانند، تلاش مىكنند به جاى ترویج فرهنگ قرآن و ارزشهاى دینى، موسیقى و رقص و ترانهخوانى را به انحاى مختلف رواج دهند!
اگر كسانى مىخواهند مردم را متوجه خدا كنند خود نباید غافل باشند. اگر یك روحانى بخواهد مردم را به خدا دعوت كند و درس توجه و به یاد خدا بودن به مردم بدهد، باید بگونهاى باشد كه مردم اول این توجه و ذكر را در رفتار و زندگى خود او ببینند. انسان نباید به این كار به عنوان یك شغل نگاه كند و صرفاً به عرضه این متاع به دیگران بسنده كند در حالى كه خود از آن بىبهره است.
خلاصه و نتیجه آنچه گفتیم این شد كه نگاه ما به عالم هستى باید به گونهاى باشد كه اثر و مؤثر را با هم ببینیم و از دیدن آنها به یاد پدید آورنده و خالق آنها بیفتیم. اگر باران را مىبینیم و از آن لذت مىبریم، به كسى هم كه این باران را نازل كرده است بیندیشیم و این آب را با غفلت ننوشیم؛ آبى گوارا كه همه اسباب به وجود آمدن آن را دست خالقى توانا فراهم كرده است.
اگر انسان خود را عادت دهد كه به همه چیز از آن جهت كه فعل و مخلوق خدا است توجه كند آنگاه از دام غفلت رهایى مىیابد و روز به روز در نردبان تكامل انسانى كه همان قرب الى اللّه است بالاتر مىرود و به مقصد اعلا و قصواى خلقت نزدیكتر مىگردد.
﴿ صفحه 107 ﴾
درس سیزدهم:مانعى مهم براى ذكر
در مسیر توجه به خود، انسان باید به سه چیز توجه كند كه یكى از آنها توجه به «معاد» و عالم آخرت است. عالم آخرت غایت حركت تكاملى انسان و نقطه پایانى است كه خداى متعال براى او در نظر گرفته است. در آیات زیادى از قرآن بر این مطلب تأكید گردیده كه شقاوت انسان و مبتلا شدن وى به عذاب ابدى، در اثر فراموش كردن معاد و روز قیامت است. إِنَّ الَّذِینَ یَضِلُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِیدٌ بِما نَسُوا یَوْمَ الْحِساب(1)؛ در حقیقت كسانى كه از راه خدا به در مىروند، به [سزاى] آن كه روز حساب را فراموش كردهاند عذابى سخت خواهند داشت. اینان اگر توجه داشتند كه روز حسابى در كار است و اعمال صالح انجام مىدادند، به عذاب ابدى جهنم گرفتار نمىشدند. اگر انسان تصور كند عالمْ عبث و بیهوده است، نتیجهاش این مىشود كه حساب و كتابى در كار نیست. اما اگر عالم را عبث نداند و حكمتى در پى آفرینش آن ببیند، طبعاً آن حكمت او را به معاد و وجود حساب راهنمایى خواهد كرد و در نتیجه در این دنیا مراقب اعمال خود خواهد بود تا در قیامت به عذابى سخت دچار نشود. فراموشى آن روز، سقوط از حقیقت انسانى را در پى خواهد داشت.
----------------
1. ص (38)، 26.
﴿ صفحه 108 ﴾