ذكر «كثیر» و ذكر «شدید»
در قرآن كریم، هم از «ذكر كثیر» یاد شده و هم از «ذكر شدید»، گاهى مىفرماید: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللّهَ ذِكْراً كَثِیراً. وَ سَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ
﴿ صفحه 88 ﴾
أَصِیلا؛(1) اى كسانى كه ایمان آوردهاید، خدا را یاد كنید، یادى بسیار؛ و صبح و شام او را به پاكى بستایید. اما گاه نیز مثلا مىفرماید: فَإِذا قَضَیْتُمْ مَناسِكَكُمْ فَاذْكُرُوا اللّهَ كَذِكْرِكُمْ آباءَكُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِكْرا؛(2) و چون اعمال حج خود را به جا آوردید، همانگونه كه پدران خود را به یاد مىآورید، یا با یاد كردنى شدیدتر، خدا را به یاد آورید. در این آیه توصیه به «شدت» ذكر است. قطعاً مراد از شدت ذكر این نیست كه مثلا «سبحان اللّه» یا «اللّه اكبر» را محكمتر یا با صدایى بلندتر بگوییم! بلكه منظور «كیفیت» ذكر است. مىفرماید پس از اتمام اعمال حج، همانگونه كه پدرانتان را یاد مىكنید و یا حتى «بهتر» از آن، خدا را یاد كنید. مگر قبل و بعد از اعمال حج چه تفاوتى در حال انسان پیدا مىشود؟
توضیح این مطلب این است كه: یكى از جاهایى كه زمینه خوبى فراهم است كه شیطان بتواند انسان را فریب دهد، زمانى است كه انسان وظیفه و تكلیفى را انجام داده باشد، به خصوص اگر آن تكلیف، نیرو و توان ویژهاى را هم از انسان گرفته باشد. در چنین حالى انسان مایل است دمى بیاساید و به اصطلاح، نفسى بكشد. این زمانِ فترت، فرصت خوبى است براى شیطان كه
به وسوسه انسان بپردازد. تصور كنید كسى را كه طىّ چند روز، اعمال نسبتاً سنگین حج را انجام داده و كارهاى خاصى نیز بر او حرام بوده و از انجام آنها منع داشته است؛ اكنون كه اعمال حج تمام مىشود و از احرام بیرون مىآید، عجله دارد كه به سرعت سراغ كارهایى برود كه در حال احرام بر او حرام بوده است؛ آمادگى روحى در انسان هست و شیطان هم فرصت را مغتنم مىشمرد و به سراغ انسان مىآید. از این رو آیه شریفه به حاجیان توصیه مىكند كه پس
----------------
1. احزاب (33) 41ـ42.
2. بقره (2)، 201.
﴿ صفحه 89 ﴾
از اتمام اعمال حج یاد خدا را فراموش نكنند بلكه با قوّت و شدت بیشتر به آن اهتمام ورزند.
هم كثرت یاد خدا مطلوب و مورد تأكید است و هم به این مطلب عنایت هست كه این یاد، عمیق و تأثیرگذار باشد نه سطحى و زودگذر. البته همان یادهاى سطحى هم تأثیرگذار است. توصیه این نیست كه آنها را كنار بگذارید، بلكه تأكید بر این است كه به آنها اكتفا نكنید و سعى كنید ذكرهایى داشته باشید كه تمام وجود و قلب و روحتان عمیقاً از آن تأثیر بپذیرد.
به هر حال مراتب توجه و ذكر خدا بسیار متفاوت است و ما باید سعى كنیم از این مراتب پایینِ ذكرْ كمى خود را تعالى بخشیم.
برخى از ما مرتبه توجه و ذكرمان به حدى پایین است كه مثلا در نماز از اول اللّه اكبر تا آخر السلام علیكم و رحمةاللّه و بركاته اصلا حواسمان نیست كه نماز مىخوانیم و تازه وقتى السلام علیكم را مىگوییم یادمان مىآید كه نماز مىخواندیم! آنهایى كه كمى بهترند از اول تا آخر نماز توجهشان به الفاظ است، و دقت در قرائت و مسایل تجوید و این امور دارند. كمى بالاتر آنهایى هستند كه افزون بر لفظ به معانى الفاظ هم توجه دارند. بالاتر از آن، كسانى هستند كه ابتدا معنا را در قلبشان حاضر مىكنند و بعد لفظ را مىگویند. به هر حال اینها نمونههاى مراتب مختلف ذكر است كه انسان باید با تمرین، خود را در این مراتب بالا بكشد.
﴿ صفحه 90 ﴾
﴿ صفحه 91 ﴾
ذكر قلبى یا ذكر لفظى؟
یكى از سؤالاتى كه درباره «ذكر» مطرح است این است كه آیا «الفاظ» در ایجاد توجه به خدا نقش اصلى را بازى مىكنند یا حقیقت ذكر همان توجه و «ذكر قلبى» است؟
شاید در ابتدا به نظر بیاید كه حقیقت ذكر، «ذكر قلبى» است وگرنه صرف لقلقه زبان و چرخاندن تسبیح در دست مشكلى را حل نمىكند.
اما جاى این هست كه در این باره بحث و بررسى بیشترى انجام دهیم. اگر بپذیریم كه حقیقت ذكر همان ذكر قلبى است، اولین سؤالى كه به ذهن مىآید این است كه پس بیان این همه اذكار لفظى خاص و تأكید بر گفتن آنها در معارف اهل بیت(علیهم السلام) چیست؟ آیا اگر ما سعى كنیم همیشه دلمان را متوجه خدا كنیم، دیگر نیازى به ذكر لفظى نیست؟
با مراجعه به قرآن و روایات، مىبینیم اذكار خاصى تعیین و بر گفتن آنها تأكید شده است. حتى در برخى روایات تأكید شده كه عین همان لفظى كه حضرت فرموده، بى هیچ كم و زیادى باید گفته شود.
همچنین «قرائت» در نماز واجب است و حتماً باید حمد و سوره را بر
﴿ صفحه 92 ﴾
«زبان» جارى ساخت. یا تشهد و سلام و سایر اذكار نماز حتماً باید با زبان ادا گردد و صرف توجه قلبى كافى نیست و تكلیف واجب را از گردن انسان ساقط نمىكند.
بنابراین سخنانى نظیر اینكه «هدف اصلى توجه قلبى است و این اذكار مقدمه آن هستند و اگر كسى بتواند بدون ذكر لفظى، ذكر قلبى داشته باشد همان كافى است» مطالبى باطل است كه گوینده آن یا غافل و جاهل است یا اغراض و اهدافى سوء در سر دارد. این حرف نظیر همان سخن است كه بعضى مىگویند: «دل باید پاك باشد، تقیّد به دستورات شرع و حلال و حرام مهم نیست!!» در نظر اینان اگر دل انسان پاك باشد هرچه هم گناه و معصیت بكند چندان اهمیتى ندارد! در خصوص بحث ما شواهد متعددى از كلمات و سیره عملى اهل بیت(علیهم السلام) در دست داریم كه آنان ذكر لفظى را لازم مىدانستند. روایتى از امام صادق(علیه السلام) نقل شده كه آن حضرت در مورد پدر بزرگوارشان امام باقر(علیه السلام) مىفرمایند: پدرم زیاد ذكر مىگفت. هنگامى كه در راهى، پیاده همراه او بودم ذكر خدا مىگفت... حتى هنگامى كه مردم با او سخن مىگفتند این امر مانع از ذكرش نمىشد و من پیوسته مىدیدم كه زبانش به سقف دهانش چسبیده و «لا اله الا اللّه» مىگوید.(1)
آیا كسى مىتواند پیرو ائمه اطهار(علیهم السلام) باشد و این قبیل روایات را نادیده بگیرد؟ توجه و ذكر قلبى ما هر چقدر هم كه قوى باشد از امام باقر و امام صادق(علیه السلام) قوىتر نیست. وقتى آن بزرگواران ذكر لفظى داشتهاند، آیا ما مىتوانیم بگوییم ذكر لفظى لازم نیست و فقط ذكر قلبى كافى است؟!
----------------
1. همان، ج 93، باب 1، روایت 42.
﴿ صفحه 93 ﴾