مظاهر دنیا، اسباب غفلت یا وسیله تكامل؟!
بسیارى از مظاهر مادى و دنیوى، امورى دو حیثیتى هستند؛ هم مىتوان طورى به آنها نگاه كرد كه موجب غفلت از یاد خدا گردند و هم مىتوان به گونهاى نگریست كه چنین آفتى را به همراه نداشته باشند. از همین رو قرآن كریم گاهى در مورد آنها تعبیر «فتنه» را به كار برده است. «فتنه» به معناى امتحان است و ویژگى امتحان این است كه دو احتمال و دو امكان در مورد آن وجود دارد: قبولى و مردودى. قرآن مىفرماید: وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ فِتْنَة؛(1) و بدانید كه اموال و فرزندان شما [وسیله] آزمایش [شما] هستند. اگر وظیفه خود را نسبت به آنها درست انجام دادید، موجب تقرب و رشد شما مىشوند؛ اما اگر دلبستگى به آنها موجب تخطّى از احكام خدا شد و آنها به صورت قبله آمال شما درآمدند، موجب سقوط شما خواهند شد.
امیرالمؤمنین(علیه السلام) تعبیرى بسیار عالى دارند؛ تعبیرى بسیار كوتاه و در عین حال بسیار پرمعنا و بلند. حضرت مىفرمایند: مَنْ تَبَصَّرَ بِالدُّنْیا بَصَّرَتْهُ وَ مَنْ اَبْصَرَ اِلَیْها اَعْمَتْه؛(2) كسى كه به دیده عبرت به دنیا نگریست، دنیا او را بینا كرد و كسى كه به زینتهاى آن خیره شد، او را كور كرد.
دنیا هم مىتواند به ما بصیرت و بینایى بدهد و هم مىتواند موجب كورى
----------------
1. انفال (8)، 28.
2. نهجالبلاغه، ترجمه و شرح فیضالاسلام، خ 81.
﴿ صفحه 81 ﴾
و گمراهى ما گردد. اگر نگاهتان نگاه ابزارى باشد، به شما بصیرت خواهد داد، و اگر نگاهتان نگاه هدفى و استقلالى باشد شما را نابینا خواهد كرد. نظیر عینكى است كه انسان به چشم مىزند؛ گاهى شما از پشت شیشههاى عینك، افراد و اشیا را مىبینید؛ اینجا عینك كمك مىكند بهتر ببینید. اما اگر كسى به خود شیشههاى عینك نگاه كند، نه تنها به دید بهتر او كمك نخواهد كرد، بلكه چشم او را ضعیفتر مىكند و از دیدن اشیاء مطلوبش بازمىدارد.
اگر انسان از قبلْ زمینههایى را در خود به وجود آورده باشد، با هر مظهرى از مظاهر دنیایى كه روبرو مىشود آن را نعمت خدا مىبیند؛ از این رو با دیدن آن نه تنها غافل نمىشود، كه به یاد خدا مىافتد. اگر انسان در برخورد با مظاهر دنیا مراقب حلال و حرام خدا باشد و وظیفهاى را كه خدا در قبال آن برایش معیّن فرموده انجام دهد، این دنیا اغفال كننده و فریب دهنده نخواهد بود.
نقش «اصل تداوم» در مسیر تزكیه
براى تقویت توجه و دورى از غفلت باید روزانه به طور مرتب برنامهاى داشته باشیم كه طبیعت آن به گونهاى باشد كه ما را به یاد خدا بیندازد. این برنامه مىتواند، دعا، قران، ذكر، نماز شب و چیزهایى از این قبیل باشد. به هرحال باید چنین برنامه منظمى در زندگى روزانه انسان وجود داشته باشد. خداى متعال نیز كه در شبانهروز پنج نماز واجب براى ما مقرر فرموده از همین رو است كه مىداند اگر چنین برنامه منظم و روزانهاى نباشد انسان غافل مىشود. اما علاوه بر نمازهاى واجب، انسان باید یك برنامه عبادت مستحبى منظم هم داشته باشد. اگر انسان خود را مقیّد به نماز اول وقت كرد، كمكم این كار برایش ملكه مىشود و اولِ وقت نماز، خود به خود به یاد خدا مىافتد. در حالى
﴿ صفحه 82 ﴾
كه اگر در اوقات متفاوتى از روز نمازش را بخواند چنین حالتى برایش ایجاد نخواهد شد.
در كتاب شریف اصول كافى، درباره عبادتْ دو باب مهم دارد: یكى «باب المداومة على العبادة» و یكى هم «باب الاقتصاد فى العبادة» كه مربوط به این مسأله است كه زیادهروى در عبادت هم ضرر دارد. برخى از افراد مثلا یك روز از صبح تا شب ده جزء قرآن مىخوانند، بعد خسته مىشوند و مثلا دیگر تا یك ماه اصلا قرآن نمىخوانند. این تلاوت قرآن اثرش بسیار كمتر است از تلاوت قرآنى كه ده آیه باشد ولى هر روز در ساعتى مشخص مثلا براى یك سال ادامه یابد. «میانهروى» و «مداومت» در عبادت اگر به یكدیگر ضمیمه شوند آثارى بسیار مطلوب و مؤثر بر جاى خواهند گذاشت.
آیات متعددى از قرآن بر این مطلبْ تأكید دارد كه زیاد یاد خدا كنید: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللّهَ ذِكْراً كَثِیراً. وَ سَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصِیلا؛(1) اى كسانى كه ایمان آوردهاید، خدا را یاد كنید، یادى بسیار؛ و صبح و شام او را به پاكى بستایید.
ذكر هم فقط ذكر لفظى نیست؛ بلكه اصلا حقیقت ذكر، ذكر قلبى است. ذكر لفظى هم راهى است براى اینكه قلب به یاد خدا باشد، وگرنه ذكر لفظى كه انسان به هنگام گفتن آن، حواسش در جایى دیگر باشد ثمرى ندارد. حتى خود نماز براى این است كه انسان به یاد خدا بیفتد: أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِی؛(2) براى یاد من نماز بپا دار. از این رو خودِ «فكر كردن» درباره خدا و قیامت و حساب و كتاب، ذكر است و از بالاترین ذكرها هم هست و انسان باید برنامهاى هم براى «تفكر» داشته باشد.
----------------
1. احزاب (33) 41ـ42.
2. طه (20)، 14.
﴿ صفحه 83 ﴾