گامهاى بعدى
پس از ایجاد سؤال دو حالت متصور است. حالت اول این است كه كسانى این سؤال را جدّى و مهم تلقى مىكنند و این آمادگى در آنها به وجود مىآید كه در پى یافتن پاسخى براى آن برآیند. صورت دوم این است كه به آن بىتوجهى كنند و با چشمپوشى از آن بگویند، ما فعلا كار و زندگى و بسیارى مسایل مهمتر داریم!
اگر كسانى این سؤال را جدى گرفته و در صدد یافتن پاسخ آن به تكاپو و تلاش افتادند، این خود زمینهاى است كه مشمول رحمت خداوند شوند و در مرحله بعد بیشتر هدایت گردند. فرستادن انبیا و طرح این سؤال از جانب آنها براى ما، یك نعمت الهى است. اگر ما این نعمت را جدى گرفتیم و به دنبال پاسخ رفتیم، خداوند رحمت و هدایت خود را نسبت به ما بیشتر مىكند.
و اما اگر كسانى به این طرح سؤال از جانب انبیا بىتوجهى و اعراض نمودند، در این صورت مستحق عقوبت مىشوند. در اینجا كسانى ممكن است گناهشان فقط در این حد باشد كه متذكر مىشوند ولى مسأله را جدّى نمىگیرند. برخى گناهشان از این حد بالاتر است؛ آنها متذكر و متوجه هم مىشوند كه مسأله بسیار جدّى و حیاتى است، اما با این حال اعراض مىكنند. گناه برخى حتى از این هم بالاتر است؛ آنها هم متذكر مىشوند، هم اهمیت مسأله برایشان روشن مىشود، و هم به پاسخ صحیح مسأله مىرسند، اما در عین حال خود را به بىخبرى مىزنند و طورى زندگى مىكنند كه گویى نمىدانند خدایى و قیامتى در كار است: وَ إِذا ذُكِّرُوا لا یَذْكُرُون؛(1) و چون تذكر
----------------
1. صافات (37)، 13.
﴿ صفحه 74 ﴾
داده شوند متذكر نمىگردند. چنین مرحلهاى بالاترین مرتبه كفران نعمت الهى است و عذاب ابدى الهى را در پى دارد.
هشدار!
در مسأله مورد بحث، یعنى توجه به خدا و قیامت و نبوت، این خطرها بر سر راه ما وجود دارد. ممكن است نسبت به اصل موضوع غافل باشیم یا آن را جدى نگیریم، یا حتى خداى ناكرده، پس از آن كه پاسخ صحیح برایمان روشن شده، عناد بورزیم و دانسته، انكار كنیم. امروزه هم در جامعه خودمان كسانى را مىبینیم كه خود را روشنفكر مسلمان و ملى مذهبى و گاه مجاهد اسلام(!) مىنامند، اما ابا دارند كه سخنرانى خود را با نام خدا شروع كنند! كتاب چاپ مىكنند، ولى دریغ دارند در ابتداى آن نام خدا و «بسم اللّه الرحمن الرحیم» بیاورند! این درجه از سقوط، به علت آن انكارهایى است كه در مراحل قبل، از روى علم و عمد داشتهاند و دانسته، حق را انكار كردهاند. كسانى كه این چنین انحراف پیدا كنند خدا هم انحرافشان را بیشتر مىكند: فَلَمّا زاغُوا أَزاغَ اللّهُ قُلُوبَهُم؛(1) پس چون [از حق] برگشتند، خدا دلهاشان را برگردانید. وقتى با وجود دلایل روشن، باز هم عناد مىورزند، خداوند بر قلب و دلشان مُهر مىزند: خَتَمَ اللّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ عَلى سَمْعِهِمْ وَ عَلى أَبْصارِهِمْ غِشاوَة؛(2) خداوند بر دلهاى آنان و بر شنوایى ایشان مُهر نهاده؛ و بر دیدگانشان پردهاى است. چنین كسانى كه در اثر خودپرستى و دنیا پرستى خداوند بر قلبهاشان
----------------
1. صف (61)، 5.
2. بقره (2)، 7.
﴿ صفحه 75 ﴾
مُهر مىزند، كارشان به جایى مىرسد كه به جهل و شك خود افتخار مىكنند و دیگران را نیز به شك در همه چیز دعوت مىكنند! در نزد اینان شكاكیت نه یك منقصت، كه یك هنر است!
به راستى چه خطرى از این بالاتر كه انسان نه تنها از راه و رسم خدا، كه حتى از اسم خدا هم نفرت پیدا كند در حدى كه حتى تحمل شنیدن نام خدا را نیز نداشته باشد؟! همه ما در معرضیم و باید كاملا مراقب باشیم و از خدا بخواهیم تا در چنین ورطههاى سقوطى نیفتیم.
چگونه خود را از این خطرها مصون بداریم. ما كه بحمداللّه به صورت مسأله توجه كردهایم و پس از طرح مسأله، آن را حل كرده و به پاسخ صحیح نیز رسیدهایم و قلباً هم آن را پذیرفته و به آن ایمان آوردهایم، چه غفلتهاى دیگرى ممكن است در مسیرمان باشد؟ باید با یك بحث آسیبشناسانه، عواملى را كه ممكن است موجب غفلت ما شوند، بشناسیم تا مراقب آنها باشیم و از آنها اجتناب كنیم. همچنین شناسایى عواملى كه مانع ایجاد غفلت مىشوند یا غفلت را رفع مىكنند، مىتواند در این راه براى ما بسیار مفید و مؤثر باشد.
﴿ صفحه 76 ﴾
﴿ صفحه 77 ﴾