فهرست کتاب


آیین پرواز(ویژه جوانان و نوجوانان)

آیت‌ الله محمدتقی مصباح یزدی تلخیص: جواد محدثی

مراتب عبودیت

تنها راهى كه ما را به هدف از خلقت انسان مى‌رساند بندگى است. آن مقامى كه همه ائمه معصومین(علیهم السلام) در مناجات شعبانیه درخواست مى‌كردند جز عبودیت راهى ندارد؛
مرتبه دیگرى از عبودیت این است كه ما خدا را عبادت كنیم و اراده خود را تابع اراده او قرار دهیم چون معتقدیم او مصلحت واقعى ما را بهتر از خودمان و بهتر از هر كسى مى‌داند. اگر به چنین انگیزه‌اى هم خدا را عبادت كنیم، قابل قبول است. اما چنین عبادتى نیز آن عبادت احرار كه امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود، نیست. این عبادت با آن عبادتى كه «وجدتك اهلا للعبادة» فرق مى‌كند. این‌جا من دنبال مصلحت خودم هستم، منتها تشخیص داده‌ام براى آن كه به آن مصلحت دست یابم بهترین راه این است كه اراده خود را تابع اراده خدا قرار دهم و دنبال امر و نهى او حركت كنم. این گونه عبادت كردن مثل عمل كردن به نسخه پزشك است. بیمار اگر به دستورات پزشك و نسخه او عمل مى‌كند، نه از روى علاقه به پزشك، بلكه به دلیل علاقه به خود و سلامتى خویش است كه این كار را مى‌كند. در این نوع عبادت یك نوع «خودپرستى» نهفته است؛ و خودپرستى غیر از خداپرستى است. این چنین عبادتى شبیه همان «عبادت تجّار» است.
﴿ صفحه 53 ﴾

عبادت احرار آن است كه به مصلحت خودش كار ندارد؛ بلكه مى‌گوید: وَجَدْتُكَ اَهلا لِلْعِبادَة. برایش مهم نیست كه مصلحت خودش چه مى‌شود، مهم این است كه سر به آستان معشوق بساید. در دعاهاى امام زین‌العابدین(علیه السلام) هست كه: خدایا اگر بارها مرا به جهنم ببرى و بسوزانى دست از محبت تو بر نمى‌دارم. شبیه همین مضمون در دعاهاى دیگر نیز وجود دارد. این معرفت را مقایسه كنید با معرفت امثال ما كه اگر روزگار كمى بر وفق مرادمان نچرخد و خدا آن طور كه ما مى‌خواهیم پیش نیاورد، از خدا دل‌خور مى‌شویم و سر ناسازگارى بر مى‌داریم! بین آن بنده و این بنده چقدر تفاوت است؟!
اگر ما هم همت كنیم، رسیدن به چنین مقام‌هایى غیرممكن نیست. باید از مراتب پایین شروع كنیم و قدم به قدم به پیش رویم. اگر مى‌بینیم در جایى نهى الهى وجود دارد از آن اجتناب كنیم و آن‌جا كه مرضىّ خدا است حاضر باشیم. سپس به تدریج رضایت خود را تابع رضایت خدا كنیم. در مقابل خدا میل و اراده و هوسى نداشته باشیم. آن‌گاه خدا نیز تدبیر امور چنین بنده‌اى را به عهده مى‌گیرد، با او مناجات مى‌كند و ذكر خود را دمادم بر قلب و جان او جارى مى‌كند و به مقام «تُلْهِمَنى ذِكْرَك و توزِعَنى شُكْرَك»(1) مى‌رساند؛ مقامى كه خدا خود یاد خویش را بر دل بنده الهام مى‌كند. این جا است كه سراسر زندگى انسان عبادت مى‌شود؛ چرا كه تمام حركات و سكناتش تابع اراده الهى است، و حقیقت بندگى و عبودیت چیزى جز این نیست. عبادت فقط نماز و روزه نیست. آنها هم اگر عبادتند به این لحاظ است كه اراده خدا به آنها تعلق گرفته است. آرى، بنده مى‌تواند به آن‌جا برسد كه نه فقط نماز و روزه‌اش، كه تمام افعالش، تمام هستى و وجودش تابع اراده خدا گردد.
----------------
1. مفاتیح الجنان، دعاى كمیل.


﴿ صفحه 54﴾


﴿ صفحه 55 ﴾

درس ششم: خودپرستى، عامل سقوط

نهایت سقوط انسان

در مقابل آن نقطه اوج كه انسان همه چیز را از خدا مى‌داند و مى‌بیند، نقطه حضیض و نهایت سقوط این است كه انسان بخواهد همه چیز و همه كس تحت اراده او در آیند و خود تابع هیچ چیز و هیچ كس نباشد. انسان گاه به مرتبه‌اى مى‌رسد كه با وجود آن كه خود مى‌داند و درك مى‌كند كه «بنده» و «مملوك» است، اما از روى علم و عمد این امر را انكار مى‌كند. حقانیت انبیا كاملا برایش به اثبات مى‌رسد، اما زیر بار نمى‌رود و مى‌گوید وحى و معجزات انبیا تخیّل و سحر و جادو است! او فقط خود را مى‌بیند و حاضر نیست غیر خود را ببیند. این همان «خودپرستى» است. البته خودپرستى مراتبى دارد، كه بالاترین مرتبه‌اش این است كه انسان كاملا و در همه شؤون، خود را جاى خدا بگذارد و با سر دادن نداى «أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى»(1) بگوید اصلا آن «خدا»یى كه شنیده‌اید من هستم!
از نمونه‌هاى بارزى كه تا نهایت درجه سقوط به پیش رفت و همه شؤون خدا را براى خود قایل شد و ادعاى خدایى كرد فرعون است. حضرت
----------------
1. نازعات (79)، 24.
﴿ صفحه 56 ﴾

موسى(علیه السلام) نزد فرعون رفت و او را به خدا و ایمان به او دعوت كرد. فرعون گفت: این خدایى كه تو مى‌گویى كیست و در كجا است؟ حضرت موسى(علیه السلام) فرمود: او خالق آسمان و زمین و كسى است كه همه هستى از او است. فرعون گفت: چه دلیلى دارى بر این‌كه چنین خدایى وجود دارد و تو نیز فرستاده او هستى؟ موسى(علیه السلام) فرمود: خداوند به من معجزاتى داده است؛ عصایش را به زمین انداخت و تبدیل به اژدهایى بزرگ گردید كه به این طرف و آن طرف حركت مى‌كرد. فرعون با دیدن این صحنه دچار وحشت شد و چون جرأت نكرد در آن جلسه حرف‌ها و ادعاى موسى را انكار كند، از این رو مهلتى براى فكر كردن خواست. سپس براى آن كه در ظاهر و در چشم مردم چنین وانمود كند كه من به دنبال كشف حقیقت هستم، به وزیرش هامان دستور داد برجى بلند برایش بسازد تا از فراز آن به جستجوى خدا در آسمان بپردازد: بعد هم به قول خودش، در آسمان‌ها در پى خداى موسى تحقیق كرد، اما خبرى از خدا نبود! از این رو به مردم گفت: من جز خودم هیچ خدایى سراغ ندارم: ما عَلِمْتُ لَكُمْ مِنْ إِله غَیْرِی.(1) فرعون هم یقین داشت كه خدایى كه موسى مى‌گوید، هست، و هم یقین داشت كه موسى فرستاده آن خدا است؛ اما با این همه انكار كرد و گفت: إِنِّی لَأَظُنُّهُ كاذِبا، موسى دروغ مى‌گوید و ما عَلِمْتُ لَكُمْ مِنْ إِله غَیْرِی، غیر از خودم، خدایى براى شما سراغ ندارم!
داستان فرعون و نظایر آن نشان مى‌دهد كه انسان تا چه حد ممكن است سقوط كند، و تا چه حد مى‌تواند خودپرست و فریب‌كار باشد. البته تعداد چنین افرادى كه تا این حد بتوانند در مقابل نداى وجدان خود و آفتاب حقیقتى كه بر
----------------
1. قصص (28)، 38.
﴿ صفحه 57 ﴾

وجودشان تابیده مقاومت كنند، زیاد نیست، اما چنین انسان‌هایى كه به اسفل سافلین فرو افتاده‌اند وجود داشته‌اند. این راه هنوز هم بسته نیست و ممكن است هنوز هم باشند یا بیایند كسانى كه حتى گستاخانه‌تر از فرعون هم سخن بگویند!