عبودیت، امرى ذومراتب
از نظر تعالیم اسلامى امر «عبودیت» دایر مدار صفر یا صد نیست؛ یعنى این طور نیست كه خداوند فقط وقتى ما را به بندگى مىپذیرد كه ما در اعمال و رفتارمان هیچ نظرى جز به خود ذات اقدس الهى نداشته باشیم؛ و در غیر این صورت هیچ حظّى از «عبودیت» براى ما قایل نباشد. عبودیت داراى مراتب بىشمارى است و همه مراتب آن مطلوب است. یكى از مشهورترین تقسیماتى كه براى اقسام و مراتب عبودیت وجود دارد، همان فرمایش معروف امیرالمؤمنین(علیه السلام) است كه عبادت بندگان را به «عبادت بردگان»، «عبادت تاجران» و «عبادت آزادگان» تقسیم فرموده است: اِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللّهَ رَغْبَةً فَتِلْكَ عِبادَةُ التُّجّارِ وَ اِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللّهَ رَهْبَةً فَتِلْكَ عِبادَةُ الْعَبیدِ وَ اِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللّهَ شُكْراً فَتِلْكَ عِبادَةُ الاَْحرار؛(1) گروهى خدا را به رغبت و طمع بهشت عبادت مىكنند؛ عبادت اینان عبادت تجارت پیشگان است. گروهى خدا را از ترس جهنم و عذابش عبادت مىكنند؛ این عبادت بردگان است. گروهى نیز خدا را از سر سپاس عبادت مىكنند؛ این عبادت آزادگان است.
اسلام هیچ یك از این سه نوع عبادت را رد نمىكند؛ چون به هرحال مرتبهاى از مقصود حاصل است، زیرا مقصود این است كه عبد اراده خود را تابع اراده خدا قرار دهد؛ این تبعیت گاهى به طمع بهشت درست مىشود،
----------------
1. نهجالبلاغه، ترجمه و شرح فیضالاسلام، كلمات قصار، ش 229.
﴿ صفحه 52 ﴾
گاهى از ترس جهنم و زمانى نیز عبد چون خدا را سزاوار پرستش یافته، تن به عبادت او مىدهد. البته تا به «عبادت احرار» نرسد هنوز بنده خالص نشده است. البته هر زمان كه یك قدم به سوى خدا مىرود، خداوند ده گام به طرف او برمىدارد.
مراتب عبودیت
تنها راهى كه ما را به هدف از خلقت انسان مىرساند بندگى است. آن مقامى كه همه ائمه معصومین(علیهم السلام) در مناجات شعبانیه درخواست مىكردند جز عبودیت راهى ندارد؛
مرتبه دیگرى از عبودیت این است كه ما خدا را عبادت كنیم و اراده خود را تابع اراده او قرار دهیم چون معتقدیم او مصلحت واقعى ما را بهتر از خودمان و بهتر از هر كسى مىداند. اگر به چنین انگیزهاى هم خدا را عبادت كنیم، قابل قبول است. اما چنین عبادتى نیز آن عبادت احرار كه امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود، نیست. این عبادت با آن عبادتى كه «وجدتك اهلا للعبادة» فرق مىكند. اینجا من دنبال مصلحت خودم هستم، منتها تشخیص دادهام براى آن كه به آن مصلحت دست یابم بهترین راه این است كه اراده خود را تابع اراده خدا قرار دهم و دنبال امر و نهى او حركت كنم. این گونه عبادت كردن مثل عمل كردن به نسخه پزشك است. بیمار اگر به دستورات پزشك و نسخه او عمل مىكند، نه از روى علاقه به پزشك، بلكه به دلیل علاقه به خود و سلامتى خویش است كه این كار را مىكند. در این نوع عبادت یك نوع «خودپرستى» نهفته است؛ و خودپرستى غیر از خداپرستى است. این چنین عبادتى شبیه همان «عبادت تجّار» است.
﴿ صفحه 53 ﴾
عبادت احرار آن است كه به مصلحت خودش كار ندارد؛ بلكه مىگوید: وَجَدْتُكَ اَهلا لِلْعِبادَة. برایش مهم نیست كه مصلحت خودش چه مىشود، مهم این است كه سر به آستان معشوق بساید. در دعاهاى امام زینالعابدین(علیه السلام) هست كه: خدایا اگر بارها مرا به جهنم ببرى و بسوزانى دست از محبت تو بر نمىدارم. شبیه همین مضمون در دعاهاى دیگر نیز وجود دارد. این معرفت را مقایسه كنید با معرفت امثال ما كه اگر روزگار كمى بر وفق مرادمان نچرخد و خدا آن طور كه ما مىخواهیم پیش نیاورد، از خدا دلخور مىشویم و سر ناسازگارى بر مىداریم! بین آن بنده و این بنده چقدر تفاوت است؟!
اگر ما هم همت كنیم، رسیدن به چنین مقامهایى غیرممكن نیست. باید از مراتب پایین شروع كنیم و قدم به قدم به پیش رویم. اگر مىبینیم در جایى نهى الهى وجود دارد از آن اجتناب كنیم و آنجا كه مرضىّ خدا است حاضر باشیم. سپس به تدریج رضایت خود را تابع رضایت خدا كنیم. در مقابل خدا میل و اراده و هوسى نداشته باشیم. آنگاه خدا نیز تدبیر امور چنین بندهاى را به عهده مىگیرد، با او مناجات مىكند و ذكر خود را دمادم بر قلب و جان او جارى مىكند و به مقام «تُلْهِمَنى ذِكْرَك و توزِعَنى شُكْرَك»(1) مىرساند؛ مقامى كه خدا خود یاد خویش را بر دل بنده الهام مىكند. این جا است كه سراسر زندگى انسان عبادت مىشود؛ چرا كه تمام حركات و سكناتش تابع اراده الهى است، و حقیقت بندگى و عبودیت چیزى جز این نیست. عبادت فقط نماز و روزه نیست. آنها هم اگر عبادتند به این لحاظ است كه اراده خدا به آنها تعلق گرفته است. آرى، بنده مىتواند به آنجا برسد كه نه فقط نماز و روزهاش، كه تمام افعالش، تمام هستى و وجودش تابع اراده خدا گردد.
----------------
1. مفاتیح الجنان، دعاى كمیل.
﴿ صفحه 54﴾
﴿ صفحه 55 ﴾