فهرست کتاب


آیین پرواز(ویژه جوانان و نوجوانان)

آیت‌ الله محمدتقی مصباح یزدی تلخیص: جواد محدثی

فلسفه خلقت جهنم

گاهى مى‌پرسند، اگر خدا جهنم را خلق نمى‌كرد چه مى‌شد؟
این پرسش از سر ناآگاهى و توجه نداشتن به لوازم «اختیار» انسان است. بهشت و جهنم در واقع دو سر یك رشته‌اند. اگر جهنم نباشد بهشتى هم در كار نخواهد بود. بهشت پاداشى است براى «انسان مختار»ى كه «اختیار» خود را در مسیر خیر و صلاح به كار انداخته است. اختیار وقتى معنا پیدا مى‌كند كه حداقل دو راه پیش پاى انسان باشد و انسان نیز میل و امكانات انتخاب هر یك از آن دو راه را داشته باشد.
اراده خدا این چنین تعلق گرفته كه انسان موجودى «مختار» باشد. مختار بودن انسان در درجه اول به این است كه هم گرایش به خیر و خوبى و هم گرایش به شرّ و بدى در او وجود داشته باشد؛ هم چنان كه فرمود: فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها؛(1) پرهیزكارى و پلیدكارى‌اش را به او الهام كرد. در مرحله بعد نیز باید كسانى كه اختیار خود را در مسیر خوبى و صلاح به كار مى‌بندند پاداش عملشان را ببینند و كسانى هم كه از آن در مسیر بدى و فساد بهره مى‌جویند به مكافات اعمال خود برسند. اگر صالح و طالح هر دو سرانجامى واحد داشته باشند پس عدل خدا چه مى‌شود؟! از این رو علاوه بر بهشت، وجود جهنم نیز لازم است.
انسان دو راه در پیش دارد؛ یك راه او را به مقام «خلیفة اللهى» مى‌رساند و پایان یك راه این است كه او را «شرّ الدواب: بدترین جنبندگان» مى‌گرداند. ما عمرمان را در هریك از این دو راه مى‌توانیم صرف كنیم؛ این بسته به «اختیار» ما است.
----------------
1. شمس (91)، 8.
﴿ صفحه 38 ﴾

كار انسان میان این دو راه كارى بس سخت و دشوار است. یك طرف، كمال و سعادت بى‌نهایت است و یك طرف، سقوط و شقاوت بى‌نهایت. از این رو انسان باید با نهایت دقت و احتیاط گام بر دارد؛ حالتى كه به آن «تقوا» گفته مى‌شود.
در هر حال، خداوند ما را آفرید و راه را از چاه به ما نشان داد: وَ نَفْس وَ ما سَوّاها. فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها.(1) راه، «تزكیه» است: قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكّاها.(2)چاه نیز «تدسیه» است: وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسّاها.(3)
----------------
1. شمس (91)، 7ـ8.
2. همان، 9.
3. همان، 10.

﴿ صفحه 39 ﴾

درس چهارم:كمال نهایى انسان: «قرب الى الله»

«كمال‌خواهى»، فطرى انسان

سخن در باب تزكیه نفس بود. گفتیم از آیات شریفه استفاده مى‌شود كه نفس انسان، هم استعداد ترقّى و تكامل، و هم استعداد سقوط و تنزل دارد. اگر آن را «تزكیه» كردیم، رشد مى‌كند و بارور مى‌شود، و اگر آن را «تدسیه» كردیم، رو به ضعف و سستى رفته فاسد مى‌گردد. هر انسانى به طور غریزى و فطرى به دنبال آن است كه روز به روز كامل‌تر شود. این علاقه و میل فطرى به كمال، موهبتى است كه خداى متعال در وجود انسان قرار داده و یكى از نعمت‌هاى بزرگ الهى است. اگر چنین گرایشى در نهاد ما نبود، همیشه خمود و بى‌حال گوشه‌اى نشسته بودیم و چندان حركتى نمى‌كردیم. این، گرایش به كمال موتور محرك ما براى سعى و تلاش بیشتر است. هدف خداوند از آفرینش انسان این بوده كه به اراده خود مسیر تكامل را بپیماید؛ از همین رو چنین گرایشى را در فطرت او قرار داده است.
همه تلاش‌هاى هر انسانى براى پیشرفت كردن، بهتر شدن و تكامل است. اما احیاناً در تعیین مصداق و تشخیص راه از چاه دچار اشتباه مى‌شود. براى مصون ماندن از چنین اشتباهاتى خداوند به انسان عقل داده است؛ البته
﴿ صفحه 40 ﴾

عقل تا حدودى در این زمینه روشن‌گر است، اما بى‌مدد وحى قطعاً راه به جایى نمى‌برد. از همین رو خداى متعال انبیا را فرستاد تا راه صحیح زندگى را به مردم نشان دهند.
برخى از مصادیق كمال، كاملا روشن و واضحند و هیچ انسانى در كمال بودن آنها تردید ندارد؛ «علم» از جمله این موارد است. همه مى‌دانند و هیچ كس تردیدى ندارد كه «علم» خوب است و كمال، و «جهل» بد است و نقص.
«قدرت» نیز مانند «علم» است. «قدرت» یك كمال است و «ضعف» و «عجز» نقص محسوب مى‌شود. هیچ كس دوست ندارد عاجز و ناتوان باشد و كارى از دستش نیاید. همه انسان‌ها فطرتاً طالب «توانایى» و «قدرت»اند.
از دیگر چیزهایى كه انسان به طور فطرى طالب آن است «سعادت» است. همه انسان‌ها بالفطره طالب خوشى هستند. هیچ كس نیست كه ناخوشى و بدبختى را دوست بدارد. هیچ كس مایل نیست به درد و رنج و گرفتارى مبتلا باشد.
خداى متعال از یك طرف اصلِ میل به «كمال» را در انسان قرار داده و از طرف دیگر نیز میل به «مصادیق كمال» را نیر در او به ودیعت نهاده است.