1. جمهوری اسلامی؛ نظامی برپایة خدامحوری
ولایت فقیه، بهعنوان رکن اصلی و اصیل نظام جمهوری اسلامی، رمز بقای این نظام بوده است؛ چنانکه تا کنون توانسته است به پشتوانة آن دربرابر تمام تهدیدها و چالشها مقاومت و چارهاندیشی کند. اساس این مقاومت در این نهفته است که حاکمیت فقیه در عصر غیبت به حاکمیت خداوند گره خورده است و جامعة مسلمانان، تحت لوای این نوع حاکمیت، با جانودل در حفظ و استمرار آن میکوشند.
تنها نظام ما به «جمهوری اسلامی» مزیّن نشده است، بلکه کشورهای دیگری همچون پاکستان و موریتانی، این عنوان را یدک میکشند. حتی در برخی کشورها بهظاهر، قوانین اسلام را سختگیرانه اجرا میکنند؛ مانند عربستان سعودی که دستبریدن و گردنزدن و مجازاتهایی ازاینقبیل در آنجا مرسوم است؛ اما چرا قدرتهای شیطانی دنیا از ایران اسلامی میهراسند و به این کشورها واکنش جدی نشان نمیدهند؟ زیرا این کشورها در مشت قدرتهای بزرگ دنیا هستند و در برخی از آنها مانند افغانستان، مسلمانان برای استقرار حاکمیت الهی در جامعة خویش بسیار میکوشند؛ اما بهدلیل نداشتن اعتقاداتی همچون اعتقاد به ولایت فقیه در نیمة راه بازماندهاند و قدرتهای شیطانی حرکتهای آنها را بهنفع خود مصادره کردهاند. اما در ایران، حرکت مردم به رهبری کسی شکل گرفت که از عمق وجود معتقد بود که این حکومت باید براساس اسلام شکل گیرد و کسانی متصدی امر شوند که حق حکومت و ولایت از جانب معصومان علیهم السلام به آنها داده شده است. بدیهی است که دراینصورت، هر عملی در نظام جمهوری اسلامی باید با اذن ولی فقیه انجام شود؛ وگرنه از اعتبار ساقط است. بنابراین، در کشورهای دیگری همچون کشور ما قانون اساسی، انتخابات، مجلس شورا و اموری ازاینقبیل وجود دارد؛ ولی آن چیزی که جمهوری اسلامی را از نظامهای سیاسی دیگر متمایز ساخت، مشروعیت الهی آن بود که نمادی از خدامحوری در جامعة اسلامی است. ازهمینروست که مردم مسلمان ایران، از عمق وجود از دستورهای ولی فقیه پیروی میکنند؛ زیرا او را مأذون خداوند و نمایندة حضرت حجت عجل الله تعالی فرج الشرف در حال حاضر میدانند.
براساس نگرش دینی، تمام عالم هستی متعلق به خداست و تا او اذن تصرف در آن را ندهد، کسی حق ندارد در آن تصرف کند. حاکم نیز تنها در صورتی میتواند بر
﴿ صفحه 406 ﴾
مردم حکومت کند که این اذن تصرف را از خداوند گرفته باشد؛ وگرنه او نیز مانند دیگران، بندهای از بندگان خداست و ازاینحیث تفاوتی با آنها ندارد. کسی که در صدد وضع قانون برای دیگران و دستور دادن به آنهاست، باید از خداوند اجازه داشته باشد؛ چون همهچیز ملک خداست و همة افراد بندة اویند.
نظام جمهوری اسلامی بر این پایه قرار دارد که در تمام قوانین و ضوابط حکومتی باید اذن خداوند احراز شود. همچنین حاکم باید منصوب خداوند باشد تا برای تصرف در جانومال و آبروی دیگران اذن یابد. بنابراین، نظام جمهوری اسلامی اساساً در مقابل جریان سکولار حاکم بر دنیاست که انسان را بهجای خدا نشانده است و خواست و رضایت او را منشأ مشروعیت قانون میداند و حاکمی را برمیتابد که مردم او را معرفی کرده باشند و وکیل آنها باشد.
2. جمهوری اسلامی؛ نظامی بر پایة اعتقادات بنیادیِ اسلامی
دشمنان اسلام، بهخصوص ابرقدرتهای بزرگ دنیا نه پیروزی انقلاب را پیشبینی میکردند و نه استمرار آن را؛ زیرا رژیم محمدرضاشاه آنچنان قدرت یافته بود که كسی گمان نمیكرد به این زودی شکست بخورد و ساقط شود و پیشبینی نمیشد که نظامی بر سر کار آید که در رأس آنْ فقیه قرار گیرد. همچنین وقتی آنها احساس کردند که این نظام، قوام یافته است، با تمام توان کوشیدند تا آن را ساقط کنند؛ اما از هر راهی وارد شدند، نهتنها موفق نشدند، بلکه به این نتیجه رسیدند که روزبهروز ریشههای این نظام قویتر میشود. این مسئله سبب حساسیت بیشتر مراکز تحقیقاتی آنها شد. ازاینرو بهشکلهای مختلف کوشیدند تا پاسخ این سؤال را بیابند که علت شکلگیری و بقای نظام جمهوری اسلامی چیست. نتیجة مشترک تحقیقات مختلف آنها، بر آنان روشن ساخت که در این انقلاب، سه عنصر وجود دارد که با انقلابهای دیگر متفاوت است و عامل پیروزی و بقای آن بوده است:
الف) اعتقاد به امامت و اهمیت مسئلة عاشورا و حضرت سیدالشهدا علیه السلام در میان شیعیان و الگوگیری از آن حضرت و تقویت روحیة شهادتطلبی؛
ب) اعتقاد به مهدویت و اینکه سرانجام، روزی منجی بشر خواهد آمد و مشکلات
﴿ صفحه 407 ﴾
را حل خواهد کرد. این امر شیعیان را همیشه فعال و امیدوار و پرنشاط نگاه میدارد؛
ج) اعتقاد به ولایت فقیه.
تحلیلگران، عامل اخیر را عامل اصلی و قریبِ پیروزیها میدانند. با توجه به نکتة بالا، بدیهی است که دشمن تمرکز اصلی خود را بر تضعیف این اعتقادات سهگانه بگذارد و در این راستا از هر روشی بهره گیرد.
بنابراین، منشأ پیروزی و استمرار این انقلاب در اعتقادات دینی است و چنانکه این اعتقادات در پیروزی انقلاب اسلامی مؤثر بوده، در استمرار و جهتدهی آن نیز اثرگذار است. از جملة این اعتقادات، همانطور که پیشازاین گفتیم، اعتقاد به امامت و حب اهلبیت علیهم السلام است. دوست و دشمن اعتراف میکنند که اگر ولایت اهلبیت علیهم السلام در ایران نبود، چنین انقلابی به سرانجام نمیرسید. چنانکه دیدیم، پیرامون ما و در کشورهای اسلامی، پیش از ما حرکت هایی در جهت مبارزه با استعمار و استبداد و ستم درگرفت؛ اما هیچکدام به نتیجة نهایی و مطلوب نرسید. در همسایگی ما و در کشور افغانستان، تقریباً همزمان با انقلاب ما مبارزه با ابرقدرت شرق روی داد و حقیقتاً مردم افغانستان اعم از شیعه و سنی، بسیار کوشیدند؛ ولی متأسفانه به نتیجة مطلوب نرسیدند و بهجای اینکه در ازای این فداکاری ها به حکومت عزتمند و مقتدر اسلامی دست یابند، بر روی هم سلاح کشیدند و آنچه نباید رخ میداد، اتفاق افتاد. اصلی ترین تفاوت انقلاب ما و انقلاب افغانستان وجود نور معرفت و مودّت اهلبیت علیهم السلام در عموم مردم و تعهد به ولایت و لوازم آن است که در آنجا كمرنگ بود. این از برکات ولایت بود که در انقلاب اسلامی در ولایت فقیه تجسم یافت و مردم این را وظیفة دینی خویش می دانستند که از مرجع تقلیدشان و از کسی اطاعت کنند که پرچم مبارزه با دشمنان اسلام را برافراشته بود. ازاینرو حاضر شدند فداکاری کنند و انقلاب به ثمر رسید.
کوتاه آنکه هرچه ما ـ چه قبل از پیروزی انقلاب و چه بعد از آن ـ بهدست آوردهایم، به طفیل ولایت اهل بیت علیهم السلام است. پس باید در سایة این پیروزی، بکوشیم تا معرفت اهلبیت علیهم السلام ، هم در داخل و هم در خارج، بیشتر رواج یابد تا در آینده نیز دیگر انسانها از این انوار پاک بیشتر بهره برند. وظیفة ماست که این نور و این رحمت را به همة جهانیان ـ که صلاحیتش را دارند و اهل این امانت هستندـ برسانیم.
﴿ صفحه 408 ﴾
امام خمینی رحمه الله با بهرهگیری از این اعتقادات اصیل شیعه، حرکتی را آغاز کرد. مردم بر این باور بودند که باید از رهبر دینیشان اطاعت کنند. بنابراین، حاضر شدند حتی جان خود را در راه مبارزه با شاه و دستگاه پهلوی فدا کنند. ازاینرو در آن زمان، دستهدسته می آمدند و از امام میخواستند که به آنان رهنمود بدهد تا برای اقدام عملی حجت شرعی داشته باشند. ازآنجاکه مردم ما تربیتشدة مکتب دین بودند، جان خود را در راه اهداف پست مادی و جناحی و پیروزی های موقت سیاسی فدا نمیکردند، بلکه چون انقلاب با اعتقادات آنها گره خورده بود، حاضر شدند جان خود را در طبق اخلاص نهند. بههرحال، اگر این اعتقاد در میان مردم نبود که اطاعت از دستور رهبر مذهبی و مرجع تقلید بر همگان واجب است، چنین نهضتی پا نمیگرفت.
3. جمهوری اسلامی؛ احیاگر ارزشهای دینی در جامعه
در تحلیل کارآمدی نظام جمهوری اسلامی، برخی در صدد برآمدهاند تا دستاوردهای نظام جمهوری اسلامی را شناسایی کنند؛ اما غالباً بهسمت دستاوردهایی رفتهاند که نتایجی عینی و محسوس دارد. درک این دستاوردها بهدلیل اینکه محسوس است، کار مشکلی نیست و بازگفتن آن بر دیگران آسان است؛ اما سلسلهآثاری وجود دارد که بسی ارزشمندتر از این آثار محسوس است؛ ولی چون غیرحسی است، دیرتر به آن توجه میکنند یا گاهی بهکل از آن غافل میشوند.
برخی دستاوردهای محسوس انقلاب اسلامی، پیش چشم ماست؛ مانند احترامی که جامعة اسلامی ما در بین جوامع دیگر یافته، و موقعیتی که در نظام بینالمللی پیدا کرده است؛ نیز عزتی که ایرانیها در مقابل دیگر ملتها یافتهاند؛ اما سلسلهآثار دیگری بر این انقلاب مترتب شده، که بسی ارزشمندتر از این موارد است و آن آثار معنویای است که بهبرکت انقلاب اسلامی پیدا شده است.
تا پیش از پیروزی انقلاب، اگر دانشجوی مسلمانی میخواست در دانشگاه نماز بخواند، از همکلاسهای خود خجالت میکشید و درحقیقت، نمازخواندن برای یک جوان، عیب و عار بود. اگر آن دانشجو فرد بسیار مقیّدی بود، باید مکانی خلوت مییافت تا نمازش را بهجای آورد و دیگران مسخرهاش نکنند. کار بدانجا کشید که در سالهای
﴿ صفحه 409 ﴾
آخر دوران ستمشاهی، زمینة تصویب و اجرای قانونی در کشور فراهم آمد که بر آن اساس، ورود زنان باحجاب به دانشگاه ممنوع میشد. در آن دوران، تاریخ اسلامی و هجری را به تاریخ زمان کورش و تاریخ هخامنشی برگرداندند تا تاریخ اسلام به فراموشی سپرده شود. در آن زمان، در شهرهایی مانند تهران، چندان كه مشروب فروشی وجود داشت کمتر صنف دیگری بهچشم می خورد؛ گوشت خوک را در علن میفروختند؛ کازینوها اجازة فعالیت داشتند؛ عرقخوری در سطح جامعه رواج داشت؛ و در نشریات و کتابها مطالب و تصاویر مستهجن بهچشم میخورد. وضع چنان بود که اگر کسی وارد کشور می شد، متوجه نمیشد که اینجا کشور کفر است یا کشور اسلامی.
امروز، بهبرکت انقلاب اسلامی، آثار حاکمیت دین در جامعه نمایان شده است و اعتقادات و باورها و ارزشها و مراسم و مناسک دینی و مذهبی، روزبهروز بیشتر رونق مییابد و با وجود اینهمه عوامل نامساعد فرهنگی، علاقة جوانان، روزبهروز به دین و مظاهر دین بیشتر میشود. بنابراین میبینیم که در ایام اعتکاف، دانشجویان صف میکشند تا در مساجد دانشگاهها معتکف شوند؛ حالآنکه تا قبل از پیروزی انقلاب، خجالت میکشیدند در دانشگاه نماز بگزارند. توسعة کمّی و کیفی مساجد، نشر روزافزون کتابهای دینی و مذمومبودن اعمال خلاف شرع در دیدگان مردم، فقط بخشی از دستاوردهای انقلاب اسلامی در حوزة معنویت است.
بنابراین مهمترین اثر این انقلاب، مسئلة حاکمیت دین و ارزشهای دینی در جامعه است. البته این بدان معنا نیست که هیچ متخلف و قانونشکنی در کشور وجود ندارد، بلکه ادعا این است که بیشتر افراد جامعه به ارزشهای دینی احترام میگذارند و بهفرض اگر شخصی پایبند به احکام شرع نباشد، برای کسی که عامل به ارزشهای دینی است، ارزش قائل است. ازاینرو میبینیم پدر و مادرانی که نماز نمیخوانند، فرزندان خود را به مدارسی میفرستند که آموزههای دینی را به آنها یاد دهند.
پس ارزشهای دینی بر جامعه حاکم است و این از برکات حاکمیت دین و رهبری دینی بر جامعة ماست. تلاش دشمن این است که به مردم القا کند این انقلاب با هدف اقتصادی روی داده، یا اینکه ملیگرایانه بوده؛ اما روشن است که مردم برای احیای ارزشهای الهی در جامعه، انقلاب کردند. ازاینرو دیدیم که محور سخنان امام خمینی رحمه الله
﴿ صفحه 410 ﴾
ـ از روزی که سخنرانیهایشان را در مسجد اعظم قم شروع کردندـ این بود که برای اسلام احساس خطر میکنند. ایشان تا آخرین لحظة عمر شریفشان بر همین مسئله تأکید میورزیدند و همواره به اسلام سفارش میکردند. ما در سایة پیروزی انقلاب اسلامی و برقراری نظام جمهوری اسلامی، فرصت یافتیم که اسلام را بهتر بشناسیم و بدان بهتر عمل کنیم و آن را بهتر به دنیا بشناسانیم.