6. شرایط انتقاد از رهبری در نظام جمهوری اسلامی
اصولاً انتقاد صحیح میتواند در رشد و تعالی یک فرد و حتی جامعه مؤثر باشد. بنابراین در سخنان معصومان علیهم السلام ، انتقاد همچون هدیهای دانسته شده است که به افراد تقدیم میشود. امام صادق علیه السلام فرمود: اَحَبُّ اِخْوانى إلىَّ مَنْ اَهْدى إلَىَّ عُیُوبى؛(1) «محبوبترین برادرانم کسی است که عیوبم را به من هدیه کند».
براساس اعتقادات دینی ما، فقط پیامبران و حضرت زهرا علیهاالسلام و ائمة اطهار علیهم السلام معصوم اند و دچار خطا و اشتباه نمیشوند؛ اما افراد دیگر ممکن است به خطا و اشتباه درافتند. ازاین رو، هیچ کس ادعا نمی کند که احتمال اشتباه در رفتار و نظرهای ولی فقیه نیست. بنابراین، ممکن است دیگران به خطای او پی ببرند و ازاینرو می توان از ولی فقیه انتقاد کرد. ما نهتنها انتقاد از ولی فقیه را جایز می شماریم، بلکه براساس تعالیم دینی معتقدیم که یکی از حقوق رهبر بر مردم، دلسوزی و خیرخواهی برای اوست. این حق تحت عنوان «النصیحة لائمّة المسلمین» تبیین شده است. نصیحت در این عبارت، بهمعنای پند و اندرز نیست، بلکه دلسوزی و خیرخواهی برای رهبران اسلامی است. بنابراین، نهتنها انتقاد از ولی فقیه جایز است، بلکه بر مسلمانان واجب شرعی است و منافع و مصالح شخصی یا گروهی نباید مانع آن شود. اما در انتقاد از ولی فقیه رعایت نکاتی لازم است:
الف) در هنگام انتقاد، باید اخلاق اسلامی را رعایت کرد. در این مسئله، ولی فقیه با دیگر مؤمنان یكسان است. برخی اصول اخلاقی انتقاد عبارت است از: 1. پیش از انتقاد
----------------
(1). محمدبنیعقوب الکلینی، الکافی، تصحیح و تعلیق علیاکبر الغفاری، ج2، باب من یجب مصادقته و مصاحبته، ص639، روایت 5.
﴿ صفحه 367 ﴾
باید اصل موضوع، محرز، و عیب و اشکال قطعی باشد، نه آنکه انتقاد مبتنیبر شایعات و اخبار ناموثق یا براساس حدس و گمان باشد و بدون تحقیق، مطلب ناحقی به کسی نسبت داده شود؛
2. انتقاد به منظور اصلاح و سازندگی باشد، نه برای عیب جویی و رسوایی اشخاص؛
3. انتقاد براثر دلسوزی و خیرخواهی و صمیمیت باشد، نه بهسبب برتریطلبی؛
4. انتقاد بدون هیچ توهین و جسارتی، مؤدبانه و با رعایت شئون وی، بیان شود.
ب) افزون بر موارد پیشگفته، بهسبب شخصیت محترم و قداست خاص رهبری در نظام اسلامی، مسائل دیگری را نیز باید درنظر گرفت؛ توضیح آنکه بهیقین میان انتقاد فرد از دوست خود یا زن از شوهر یا فرزند از پدر یا شاگرد از استاد تفاوتی روشن وجود دارد. فرزند و شاگرد برای پدر و استاد خود احترام خاصی قائلاند؛ اما بالاتر از اینها قداست امام و جانشین امام معصوم علیه السلام است. ولی فقیه در مقام نیابت معصوم علیه السلام قرار دارد. ازاین رو، از قداست والایی برخوردار است و رعایت کمال احترام و ادب دربرابر او ضروری است و حفظ حرمت و شأن وی بر همه لازم است. بنابراین، انتقاد باید بهگونه ای بیان شود که هیچ گونه اثر سویی در قداست و جلالت جایگاه ولی فقیه نگذارد.
ج) انتقاد از رهبر باید همواره با توجه به دشمن باشد و چنان هوشمندانه طراحی شود که زمینة سوءاستفادة دشمنان را فراهم نیاورد.
ازآنجاکه رعایت این موارد در انتقاد از ولی فقیه لازم است، مجلس خبرگان کمیسیونی برای نظارت بر فعالیتهای رهبری دارد که عملکرد ایشان را بررسی میکند و در موارد لازم، نتیجة آن را به اطلاع ایشان می رساند. این هیئت تحقیق به پیشنهاد خود مقام معظم رهبری در مجلس خبرگان تشکیل شد.
بهنظر می رسد که برای رعایت تمام این اصول، بهترین شیوة انتقاد، نوشتن نامه به دبیرخانة مجلس خبرگان و بیان موارد لازم است. انتقاد از دیگر نهادها و مسئولان نظام در اصل نود قانون اساسی مطرح شده است:
هرکس شکایتی از طرز کار مجلس یا قوة مجریه یا قوة قضائیه داشته باشد، میتواند شکایت خود را کتباً به مجلس شورای اسلامی عرضه کند. مجلس موظف است به این شکایات رسیدگی کند و پاسخ کافی دهد و
﴿ صفحه 368 ﴾
در مواردی که شکایت به قوة مجریه و یا قوة قضاییه مربوط است، رسیدگی و پاسخ کافی از آنها بخواهد و در مدت متناسب نتیجه را اعلام نماید و در موردی که مربوط به عموم باشد، به اطلاع عامه برساند.
میبینیم که در اینجا نیز مراجعه به مجلس، راهکاری مناسب برای شکایت ـ که نوعی انتقاد از مراکز فوق بهشمار می آید ـ شمرده شده است. عمل به این قانون ـ که ضمانت اجرایی دارد ـ موجب حفظ حرمت نهادهای پیشگفته خواهد بود. طبق اصل صدوسیزدهم قانون اساسی، رهبری عالی ترین مقام رسمی کشور محسوب می شود. ازاین رو، رعایت این نکات دربارة او اولویت دارد.
گفتنی است که نباید انتظار داشته باشیم که به همة مباحث و انتقادات ما پاسخ مختصر یا تفصیلی بدهند؛ زیرا بهدلیل پیچیدگی مسائل سیاسی و تصمیم گیریهای کلان اجتماعی، و نیز امکان سوءاستفادة دشمن از آنچه افشا خواهد شد، همیشه بیان انگیزه های مختلف عملکردها و تدابیر سیاسی برای عموم میسر نیست؛ ولی بیشك به نظرها و انتقادها و پیشنهادهای مفید توجه خواهد شد و موارد لازم به اطلاع ولی فقیه خواهد رسید.
نتیجه آنکه در نظام اسلامی، انتقاد از هیچ مقامی ممنوع نیست و همة مردم دراینباره، هم حق دارند و هم تکلیف؛ اما باید مراقب بود که کسانی انتقاد را بهانة تخریب و تضعیف نظام و جایگاه ولایت فقیه قرار ندهند. دایرة امربهمعروف و نهیازمنکر، بهعنوان وظیفة شرعی، بسیار وسیع است و شامل مسئولان نیز میشود؛ اما امربهمعروف و نهیازمنکر شرایطی دارد و یکی آن است که به طرف مقابل توهین نشود، مگر اینکه جلوگیری از فساد اجتماعی جز از آن طریق میسر نباشد.
به این نکته نیز باید توجه کرد که اصل انتقاد از مسئولان نظام، بهویژه ولی فقیه، امر مطلوبی است؛ اما نباید انتظار داشت که ولی فقیه به هرچه دیگران گفتند، عمل کند؛ مخصوصاً با توجه به اینكه در مواردی برآوردهشدن همة انتظارات ممكن نیست، بلکه باید به ولی فقیه اختیار داد که پس از تجزیهوتحلیل نظرها، خود، براساس تشخیص مصلحت تصمیم بگیرد. دراینصورت، بر همه لازم است که از تصمیم ولی فقیه تبعیت کنند؛ هرچند نظرشان با نظر او یکی نباشد؛ مگر اینكه ثابت شود تصمیمات او ناشی از فقدان شرایط رهبری است كه تشخیص آن بر عهدة خبرگان است.
﴿ صفحه 369 ﴾
7. طول دورة ولایت فقیه
یکی از پرسشها در حوزة مباحث ولایت فقیه در نظام جمهوری اسلامی، این است که چرا دورة ولایت فقیه ـ همانند ریاست جمهوری و نمایندگی مجلس ـ دوره ای نباشد تا از زیانهای تمرکز قدرت در دست یـک نـفر جـلوگـیری شود؟ درواقع، مهمترین فایدة دوره ایکردن، جلوگیری از فسادی است که با فربهشدن ناموزون قدرت در دست یک نفر، در زمان طولانی صورت میگیرد.
در پاسخ به این پرسش، نخست باید گفت، همانگونه که پیشتر اشاره کردیم، در هر نظام سیاسی، وجود نقطة ثبات مطلوب است. فیلسوفان سیاسی متفقاند بر اینکه اگر در کشوری بتوان از آفات نقطة ثبات جلوگیری کرد، وجود آن نقطة ثبات رجحان دارد.
با توجه به این نکته، میتوان دریافت که براساس نظریة ولایت فقیه، توجیهی ندارد که مدت دورة ولایت به زمان مشخصی محدود باشد؛ زیرا یکی از شرایط رهبر، عدالت و تقواست و قانون، مجلس خبرگان را موظف کرده که هم در مقام کشف و تشخیص (آغاز رهبری) و هم در مقام بقا (استمرار رهبری) این صفات را در رهبر بررسی کند؛ یعنی اگر عدالت و تقوا در شخصی نباشد، هیچگاه ولی فقیه معرفی نمی شود و حتی اگر در آغاز، رهبر عادل و متقی بود، ولی در میانة راه عدالت یا تقوای خود را ازدست داد، خودبهخود از این مقام عزل می شود و وظیفة خبرگان است که عزل او را اعلام کنند؛ چون ولایت الهی را ازدست داده است. امام خمینی رحمه الله در این زمینه تأکید میورزند بر اینکه ولی فقیه «اگر یک کلمه دروغ بگوید، یک کلمه، یک قدم، برخلاف بگذارد، آن ولایت را دیگر ندارد».(1) بنابراین درحقیقت، امکان سوءاستفاده از قدرت بهدست ولی فقیه، بهدلیل محدودنبودن مدت تصدی ولایت وجود ندارد؛ زیرا مجلس خبرگان شرایط او را پیوسته کنترل میکند. در نتیجه، زمینة سوءاستفاده از قدرت، عملاً منتفی میشود.
نکتة دیگری که در این زمینه باید بدان توجه کرد، نقش کاشفبودن خبرگان و کشف کسی است که برای ادارة جامعه اسلامی صلاحیت دارد. توضیح اینكه، در مقام
----------------
(1). بیانات امام خمینی رحمه الله خطاب به حامد الگار متفکر مسلمان آمریکایی در 7/10/1358 (سیدروحالله خمینی رحمه الله ، صحیفة امام، ج11، ص464).
﴿ صفحه 370 ﴾
تعیین ولی فقیه، چنین نیست که عده ای نامزد شوند و اعضای خبرگان مجبور به گزینش شایسته ترین فرد باشند؛ بلکه نامزدهای رهبری، در مرحلة نخست همة اسلام شناسان دارای صلاحیت هستند و کار خبرگان نخبه شناسی است، آنهم در تمام گسترة جامعة اسلامی، نهفقط در محدودهای خاص. به همین دلیل، کشف (تشخیص) آنها اهمیت دارد. هرگاه و به هر دلیل منطقی، خبرگان به این نتیجه رسیدند که ولی فقیه شرایط رهبری را ازدست داده، یا کس دیگری در زمان رهبری ایشان پیدا شده، که از او اصلح است، رهبری خودبهخود از مقام خویش عزل میشود و باید خبرگان، عزل ایشان را اعلام کنند و فقیه دیگر را جانشین وی سازند. دراینصورت، دیگر لازم نیست که هرازچندگاهی انتخابات برگزار شود. همة ما نیک می دانیم که برگزاری انتخابات، لوازم و پیامدهای اجتماعی فراوانی بهدنبال دارد؛ گذشته از آنکه با اقتدار رهبری و نقطة ثباتبودن ایشان در جامعه هم سازگاری ندارد.
گفتنی است که تئوری دوره ایبودن ریاست را در جوامعی مطرح کردهاند که بسیاری از نامزدها ضعفهای اخلاقی و حتی حقوقی دارند و هر روز در دنیا شاهد به دادگاه رفتن رؤسای جمهور و نخست وزیران و دیگر مقامات عالیرتبه هستیم. بهطبع، هرچه دوران حکومت چنین کسانی کوتاهتر باشد، احتمال سوءاستفادهشان کمتر است؛ اما در نظامی که رهبر آن در عالیترین مقام تقوا و عدالت قرار دارد و درحقیقت، در صفات حکومتداری، نزدیکترین فرد به معصوم علیه السلام است، جای چنین توهمی نیست.
افزون بر نکات پیشگفته، میتوان پاسخ دیگری به کسانی داد که معتقدند باید ولایت فقیه به دورة زمانی مشخص محدود باشد: از عموم و اطلاق آن ادلهای که براساس آنها ولایت فقیه ثابت شده است (اعم از ادلة عقلی و نقلی)، چنین برمیآید که آن شخص، بهطور مطلق بهعنوان رهبر جامعة اسلامی معرفی می شود، نه آنکه ولایتش مقید به زمان و محدودة خاصی باشد. در روایات مورد استناد در این بحث، میبینیم که امام معصوم علیه السلام بر شرایط کلی تأکید ورزیده، و درکل، به رجوع به فقیهان دستور داده است، بیآنکه مدت زمان مشخصی برای این رجوع مشخص کند؛ یعنی تا زمانی که فقیه واجد شرایط لازم است، ولایت دارد و بهمحض ازدستدادن یکی از شرایط، خودبهخود از ولایت منعزل میشود.
﴿ صفحه 371 ﴾