بخش اول: مفاهیم و پیشفرضها
در نخستین بخش این کتاب، بر آنیم تا به مباحث مقدماتی مرتبط با مبحث ولایت فقیه بپردازیم. بنابراین در فصل اول آن، بهروشنی مفاهیم کلیدی مرتبط با این نوشتار را تبیین خواهیم كرد و واژگانی چون سیاست، حکومت، حکومت اسلامی، نظام اسلامی، امامت، ولایت، فقیه و ولایت فقیه، که کاربرد بسیاری در این مبحث دارند، مفهومشناسی خواهند گردید. در ادامة فصل، پیشفرضهایی را طرح خواهیم كرد که اهمیت بسیاری در بحث دارند و تا حل نشوند، طرح مبحث ولایت فقیه عقیم خواهد ماند. بدین منظور در آغاز، رابطة دین با سیاست را بررسی میكنیم؛ آنگاه از ضرورت حکومت در اسلام سخن خواهیم گفت؛ سپس بحث بسیار مهم منشأ مشروعیت حکومت اسلامی را طرح کرده و جایگاه مردم را در چنین حکومتی نشان خواهیم داد. همچنین ازآنجاکه ولایت فقیه فقط در چارچوب و امتداد ولایت معصومان علیهم السلام معنا و مفهوم مییابد، بحث پایانی این بخش را به حکومت و ولایت معصومان علیهم السلام اختصاص خواهیم داد.
﴿ صفحه 25 ﴾
1. سیاست
کلمة سیاست(1) در لغت، بهمعنای تدبیر بهکار رفته(2) و در اصطلاح، بهمعنای تدبیر کلان جامعه آمده است.(3) بنابراین می توان سیاست را در معنای اصطلاحی آن، با مدیریت کلان جامعه برابر گرفت. در طول تاریخ، کسانی که در مقام مدیریت جامعه برآمدند، از شیوه ها و روشهای غیراخلاقی استفاده کردند. ازاینرو بهتدریج، تعابیری چون سیاستبازی و سیاسیکاری بهکار گرفته شد که در آن، نوعی نگاه منفی به واژة
----------------
(1). Policy.
(2). ر.ک: از میان لغتنامههای فارسی، در فرهنگ دهخدا، برای سیاست معانی مختلفی چون پاسداشتن مُلک، نگاهداشتن، حفاظت، نگاهداری، حراست، حکمراندن بر رعیت، رعیتداریکردن، حکومت و ریاست و داوری، مصلحت، تدبیر، دوراندیشی، قهرکردن و هیبتنمودن، شکنجه و عذاب و عقوبت ذکر شده است (ر.ک: علیاکبر دهخدا، لغتنامه، زیر نظر محمد معین، ج29، ص741، ذیل واژة «سیاست»).
در لغت عرب نیز سیاست به همین معنا بهکار رفته است. در لسان العرب آمده است: السیاسة: القیام على الشیء بما یصْلِحه. والسیاسة فعل السائس. یقال: هو یسوس الدواب اذا قام علیها وراضها، والوالى یسوس رعیته (ابوالفضل جمالالدین محمدبنمکرمبنمنظور، لسان العرب، ج6، ص429، ذیل واژة «السَوْس»). فراهیدی، ضمن بیان ریشة لغوی سیاست، آن را دربارة کسی که چارپایانی دارد، بهمعنای رسیدگی به وضعیت آنها میداند و در مورد والی، آن را به تدبیر امور رعیت خلاصه میکند: السیاسة: فعل السائس الذى یسوس الدواب سیاسه، یقوم علیها ویروضها. والوالى یسوس الرعیة وأمرهم (ابوعبدالرحمن الخلیلبناحمد الفراهیدی، کتاب العین، تحقیق مهدی المخزومی و ابراهیم السامرائی، ج7، ص335).
(3). در برخی فرهنگهای سیاسی آمده است: «سیاست، در مفهوم خاص، تدابیری است که حکومتها در ادارة امور کشور و تعیین شکل و محتوای فعالیت خود اتخاذ میکنند و این تدابیر در دو مجرای داخلی و خارجی معمول میگردد» (غلامرضا علیبابایی، فرهنگ سیاسی، ص358، ذیل واژة «سیاست»).
﴿ صفحه 26 ﴾
سیاست نهفته است. بنابراین، نه در لغت و نه در اصطلاح، واژة سیاست بار منفی ندارد؛ بلکه براثر عملکرد غلط سیاستمداران، از این واژه تصوری منفی ایجاد شده است. در فرهنگ اسلامی نیز سیاست را ننکوهیدهاند، بلکه از اموری است که به معصومان علیهم السلام نسبت دادهاند؛ مثلاً در زیارت جامعه، خطاب به ایشان، تعبیر «ساسةالعباد» بهمعنای «تدبیرکنندة بندگان» آمده است.
گفتنی است که کلمة سیاست گاهی بهمعنای تصمیماتی بهکار میرود که برای ادارة جامعه گرفته می شود. دراینصورت، واژة «سیاست گذاری» را بهکار میبرند. گاه نیز سیاست معنای مصدری دارد و در زبان عربی، بهمعنای شغل و حرفة سیاستمدار است و «سیاستگری» بر آن اطلاق میشود. بدیهی است که در معنای اخیر به تمرین و مهارت عملی نیاز است؛ مثلاً اگر کسی قواعد رانندگی را بخواند و حفظ کند، در رانندگی توفیقی نخواهد یافت، مگر آنکه در عمل نیز تجربه کند و مهارت عملی بهدست آورد. بههمینگونه، کسی که علوم سیاسی می خواند، سیاستمدار نخواهد شد، مگر آنکه در عمل، تجربه و تمرین کند. بنابراین، کسی که بنا دارد برای ادارة جامعه تصمیم بگیرد، در آغاز باید بر سلسلهفرمولها و دانشهایی مسلط شود که در علم سیاست میتواند به آن دست یابد. این علم را، ازآنجاکه شاخهها و حوزههای گوناگونی دارد، «علوم سیاسی» میخوانند.
بنابراین، مراد ما از سیاست در اینجا آن معنایی نیست که بار منفی دارد و همراه با حیله گری، حقه بازی، نیرنگ و فریب است؛ بلکه منظور ما از سیاست «آیین کشورداری» است. بهتعبیردقیق تر سیاست در این بحث، بهمعنای ادارة امور جامعه بهصورتی است که مصالح جامعه، اعم از مادی و معنوی را برآورد. امام خمینی رحمه الله سیاست را هدایت جامعه در جهت مصالح دنیوی و اخروی دانستهاند. ازمنظر ایشان، سیاست در اصطلاح عامش، بر سه نوع است:
الف) سیاست شیطانی که در آن خدعه، نیرنگ، دروغ و استفاده از هر وسیلة ممکن، برای دستیابی به هدف، مجاز شمرده می شود.
ب) سیاست حیوانی که طی آن، حاکم فقط بهمنظور تحقق نیازهای مادی جامعه، و البته بهدور از ابزار شیطانی میکوشد.
ج) سیاست اسلامی که در آن به دو بعد مادی و معنوی انسان توجه میکنند و
﴿ صفحه 27 ﴾
میکوشند هر دو بعد انسان شکوفا شود. این همان سیاستی است که انبیا و اولیای الهی دنبال میکردند.(1)