فهرست کتاب


عرفان اسلامی جلد 3(شرحی جامع بر صحیفه سجادیه)

آیت الله مکارم شیرازی

شرح و تفسیر

خداوندا سپاسگزارم

این دعا در واقع در سه بخش بیان شده است: در بخش اول امام (علیه السلام) عرضه مى دارد: «خداوندا! حمد و سپاس مخصوص توست براى تقدیرات نیکویت و به خاطر بلاهایى که از من دفع فرمودى»؛ (اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ عَلَى حُسْنِ قَضَائِکَ، وَبِمَا صَرَفْتَ عَنِّی مِنْ بَلائِکَ).
نعمت هاى الهى دو گونه است، گاهى جنبه مثبت دارد، گاهى جنبه منفى. آنچه جنبه مثبت دارد برکاتى است که از سوى خداوند به انسان مى رسد، مانند : تندرستى و عافیت و آرامش و امنیت و نعمت هاى معنوى مانند: ایمان و تقوا و فضایل اخلاقى که به توفیق الهى و با تلاش انسان حاصل مى شود.
و آنچه منفى است، مانند بیمارى ها، ناامنى ها، مشکلات مربوط به خانواده و همسر و فرزند و یا کسب و کار، و مشکلات معنوى، مانند محروم ماندن از عبادات و طاعات و کارهاى خیر.
امام (علیه السلام) خدا را به خاطر هر دو قسمت حمد و سپاس مى گوید.
تعبیر به «لک الحمد» (که جار و مجرور مقدّم شده است) دلیل بر انحصار حمد و سپاس براى خداست، زیرا اگر کسى هم نعمتى به ما مى بخشد او نیز واسطه در فیض است و از خداوند گرفته، بنابراین تمام نعمت ها به او منتهى مى شود و تمام سپاس ها از آن اوست.
تعبیر «حسن قضاء» (قضا و قدر نیکوى الهى) از قبیل اضافه صفت به موصوف است و ممکن است قید توضیحى باشد، چراکه همه مقدرات الهى نیکوست و نظام حاکم بر عالم، نظام احسن است.
و نیز ممکن است جنبه اعتراضى داشته باشد، چراکه بعضى از مقدرات، درظاهر موافق طبع انسان و بعضى ناموافق است.
530
سپس در ادامه عرضه مى دارد: «خداوندا! بهره مرا از رحمتت همین نعمت عاجل عاقبت زودگذر قرار مده که نتیجه آن بدبخت شدن من باشد به خاطر چیزى که دوست داشته ام و خوشبخت شدن دیگرى به خاطر چیزى که براى من ناپسند بوده است»؛ (فَلا تَجْعَلْ حَظِّی مِنْ رَحْمَتِکَ مَا عَجَّلْتَ لِی مِنْ عَافِیَتِکَ فَأَکُونَ قَدْ شَقِیتُ بِمَا أَحْبَبْتُ وَسَعِدَ غَیْرِی بِمَا کَرِهْتُ).
این دو جمله اشاره به نکته دقیقى است و آن این که گاه مى شود انسان داراى نعمتى مى گردد و به آن دلخوش مى شود و الطاف الهى را فراموش مى کند و سبب بدبختى او مى گردد، در حالى که دیگرى گرفتار بلاها و مصائبى مى شود و دربرابر آن صبر مى کند و سبب پاداش هاى خداوند در دنیا و آخرت مى گردد، لذا خوشبخت مى شود ودر این صورت نعمت من سبب ناکامى من شده و بلاى او سبب خوشبختى او گردیده است.
امام (علیه السلام) از خداوند تقاضا مى کند که حال او چنین نباشد، بلکه نعمتش پایدار و آمیخته با توفیق اطاعت گردد و بلاهاى دفع شده نیز عنایت دیگرى باشد.
درواقع سخن امام (علیه السلام) در این جا اشاره به چیزى است که در قرآن مجید و روایات آمده است؛ در آیه 216 سوره بقره مى فرماید: (وَعَسىَ أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَعَسىَ أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَهُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ)؛ «چه بسا چیزى را خوش نداشته باشید، حال آن که خیر شما در آن است؛ و یا چیزى را دوست داشته باشید، حال آن که شرّ شما در آن است، و خدا مى داند و شما نمى دانید».
مرحوم کلینى در جلد دوم کافى بابى تحت عنوان «شدة ابتلاء المؤمن» دارد و سى حدیث در آن آورده است که همه آن ها نشان مى دهد بلاهایى که دامن اولیاء الله و اهل ایمان را مى گیرد، نعمت هایى از سوى خداست و سبب آمرزش و بالا رفتن مقام آن ها مى شود.
531
در حدیث هفدهم از امام باقر (علیه السلام) نقل شده که فرمود: «اِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ لَیَتَعَاهَدُ الْمُؤْمِنَ بِالْبَلاءِ کَمَا یَتَعَاهَدُ الرَّجُلُ أَهْلَهُ بِالْهَدِیَّةِ مِنَ الْغَیْبَةِ وَیَحْمِیهِ مِنَ الدُّنْیَا کَمَا یَحْمِی الطَّبِیبُ الْمَرِیضَ؛ خداوند متعال گاه افراد باایمان را با بلایى که براى آن ها مى فرستد نوازش مى دهد، همان گونه که انسان هنگامى که از سفر بازمى گردد با هدیه اى خانواده خود را نوازش مى دهد، و گاهى افراد مؤمن را از بعضى از مواهب محروم مى سازد همان گونه که طبیب دستور پرهیز (از غذاهاى خوب) به بیمارش مى دهد تا سالم شود». (582)
بلکه از روایات استفاده مى شود کسانى که در درگاه خدا مقرّب ترند ممکن است مشکلات و حوادث ناگوار زندگى آن ها بیشتر باشد و به گفته شاعر:
هر که در این بزم مقرّب تر است******جام بلا بیشترش مى دهند
امام (علیه السلام) در بخش دیگرى از این دعا عرضه مى دارد: «خداوندا! اگر عافیتى که به من داده اى که روز را در آن به پایان مى رسانم و شب را به آخر مى برم مقدّمه بلایى است که پایان نمى یابد و وزر و عذابى است که مرتفع نمى شود، آنچه را براى من تأخیر انداخته اى مقدم دار و آنچه را مقدم داشته اى مؤخّر کن!»؛ (وَاِنْ یَکُنْ مَا ظَلِلْتُ فِیهِ أَوْ بِتُّ فِیهِ مِنْ هَذِهِ الْعَافِیَةِ بَیْنَ یَدَیْ بَلاءٍ لا یَنْقَطِعُ وَوِزْرٍ لا یَرْتَفِعُ فَقَدِّمْ لِی مَا أَخَّرْتَ، وَأَخِّرْ عَنِّی مَا قَدَّمْتَ).
این بخش از دعا ممکن است اشاره به این باشد که بسیارى از نعمت ها ممکن است جنبه استدراجى داشته باشد، یعنى نعمتى باشد که بعد از آن، عذاب الهى است، عذابى پایدار و طولانى.
عرضه مى دارد: آن عذاب طولانى را مقدم بدار و این عافیت را به تأخیر بینداز، چراکه آسایش بعد از ناراحتى گواراتر است از آسایش قبل از گرفتارى، بنابراین جمله «لا ینقطع ولا یرتفع» اشاره به عذاب طولانى مدت است.
532
جمعى از شارحان در این جا بلا را به بلاى اخروى تفسیر کرده اند که دوام دارد و پایان نمى پذیرد، بنابراین جمله امام (علیه السلام) را چنین تفسیر کرده اند: «خداوندا! اگر عافیت دنیا سبب بلاى پایان ناپذیر آخرت باشد، بلاى دنیا را براى من مقدم دار تا مشمول عافیت آخرت گردم!».
مشکلى که این تفسیر دارد این است که بلا در جمله بالا به دو معناى مختلف تفسیر شده است: هنگامى که صحبت از بلاى پایان ناپذیر است، منظور بلاى آخرت است و هنگامى که عرضه مى دارد: آن بلا را مقدم بدار، منظور بلاى دنیاست.
البته این در صورتى است که بلا و عافیتى به طور قطع، مقدّر شده باشد که امام (علیه السلام) چنین تقاضایى مى کند و اگر قابل تغییر باشد، انسان، هم دفع بلا را مى خواهد و هم عافیت دائمى را.
در حدیثى از امیرمؤمنان على (علیه السلام) مى خوانیم: «مَرَارَةُ الدُّنْیَا حَلاوَةُ الاْخِرَةِ وَحَلاوَةُ الدُّنْیَا مَرَارَةُ الاْخِرَةِ»؛ تلخى دنیا، شرینى آخرت و شیرینى دنیا، تلخى آخرت است».(583)
در آخرین جمله که به منزله بیان علّت براى جمله قبل است و با «ف» که در این جا به معناى تعلیل است شروع شده، عرضه مى دارد: «خداوندا! چیزى که عاقبتش فناست زیاد نیست و چیزى که عاقبتش بقاست کم نیست»؛ (فَغَیْرُ کَثِیرٍ مَا عَاقِبَتُهُ الْفَنَاءُ، وَغَیْرُ قَلِیلٍ مَا عَاقِبَتُهُ الْبَقَاءُ).
اشاره به این که اگر در دنیا گرفتار بلاهایى شوم که جبران گناهانم گردد و درنتیجه در آخرت اهل نجات باشم بسیار خوب است، چراکه بلاى دنیا به هر حال پایان مى یابد، ولى نعمت هاى آخرت دوام و بقا دارد.
533
امیرمؤمنان على (علیه السلام) در نهج البلاغه مى فرماید: «مَا خَیْرٌ بِخَیْرٍ بَعْدَهُ النَّارُ وَمَا شَرٌّ بِشَرٍّ بَعْدَهُ الْجَنَّةُ وَکُلُّ نَعِیمٍ دُونَ الْجَنَّةِ فَهُوَ مَحْقُورٌ وَکُلُّ بَلاءٍ دُونَ النَّارِ عَافِیَةٌ؛ آن خوبى و نعمتى که جهنم به دنبال آن است، خوبى محسوب نمى شود و آن بدى و مشکلاتى که بعد از آن بهشت است، بدى نیست، چراکه هر نعمتى در مقایسه با بهشت حقیر و کوچک است و هر رنج و بلایى در مقایسه با جهنم، تندرستى و عافیت محسوب مى شود».(584)
* * *
در پایان، امام (علیه السلام) با درود بر محمد و آل محمد (صلی الله علیه و آله) دعا را ختم مى کند؛ عرضه مى دارد: «(خداوندا!) بر محمد و آلش درود فرست»؛ (وَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ).
در صحیفه سجادیه بسیارى از دعاها با صلوات بر محمد و آل محمد (صلی الله علیه و آله) آغاز مى شود و گاهى مانند این دعا با صلوات پایان مى یابد. دلیلش این است که هر دعایى که همراه با صلوات باشد (چه قبل از آن باشد و چه بعد از آن) به اجابت نزدیک تر است.
534

دعاى نوزدهم

وَکَانَ مِن دُعَائِهِ (عَلَیهِ السَّلَامُ)

عِنْدَ الاستِسقاء بَعْدَ الْجَدْبِ(585)

از دعاهاى آن حضرت است که در هنگام خشکسالى براى نزول باران قرائت مى کرد