6. انواع حیله هاى شیطان
روشن است که ابلیس و جنود و ذریه او تنها از یک راه براى وسوسه انسان ها وارد نمى شوند، بلکه از انواع حیله ها و دام ها استفاده مى کنند که در قرآن مجید وروایات اسلامى اشاراتى به آن آمده، از جمله در آیه 64 سوره اسراء به شرکت او در اموال و فرزندان نامشروع اشاره شده است. همچنین وعده هاى فریبنده و یا ترساندن از فقر که در آیه 268 سوره بقره و نیز تزئین اعمال زشت که در آیه 48 سوره انفال آمده است.
جالب این که در تفسیر آیه 17 سوره اعراف (ثُمَّ لاَتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَیْمانِهِمْ وَعَنْ شَمائِلِهِمْ وَلا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شاکِرِینَ) مى خوانیم که امام باقر (علیه السلام) فرمود: منظور از آمدن شیطان به سراغ انسان از پیش رو، این است که آخرت و جهانى را که انسان در پیش دارد در نظر او سبک جلوه مى دهد و منظور از پشت سر این است که آن ها را به گردآورى اموال وبخل از پرداخت حقوق واجب به خاطر فرزندان و وارثان دعوت مى کند و منظور از طرف راست این است که امور دینى ومعنوى را به وسیله شبهات ضایع مى سازد و منظور از طرف چپ این است که لذات مادى و شهوت رانى را در نظر آن ها جلوه مى دهد.(574 )
در حدیث دیگرى از امیرمؤمنان على (علیه السلام) نقل شده که فرمود: «الْفِتَنُ ثَلاثٌ: حُبُّ النِّسَاءِ وَهُوَ سَیْفُ الشَّیْطَانِ وَشُرْبُ الْخَمْرِ وَهُوَ فَخُّ الشَّیْطَانِ وَحُبُّ الدِّینَارِ وَالدِّرْهَمِ وَهُوَ سَهْمُ الشَّیْطَانِ؛ فتنه ها (ى شیطان) سه گونه است: هوس بازى به صورت عشق به زنان که شمشیر شیطان است و شرب خمر و آن دام شیطان است و علاقه شدید به درهم و دینار و آن تیر شیطان است».(575)
522
در حدیث دیگر از امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) آمده است: «إِنَّ مِنْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ الْحَلْفَ بِالطَّلاقِ وَالنُّذُورَ فِی الْمَعَاصِی وَکُلَّ یَمِینٍ بِغَیْرِ اللَّهِ تَعَالَى؛ یکى از گام هاى شیطان (که در قرآن به آن اشاره شد) قسم به طلاق(576) و نذر کردن در گناهان و نیز هر قسمى است که غیر نام خدا در آن باشد».(577)
قابل توجه این که آنچه درباره دام هاى شیطان ذکر شد تنها مربوط به ابلیس و شیاطین جن نیست، شیطان هاى انسانى امروز نیز دقیقاً از همین شیوه ها استفاده مى کنند، از طریق زنان آلوده، مشروبات الکلى و اموال نامشروع، و جالب این که خودشان نیز به این امور اعتراف دارند!
7. نصایح شیطان!
شگفت آور این که شیطان با تمام شیطنتش و برخلاف طبیعتى که از او سراغ داریم، سخنان حکمت آمیزى بر زبانش جارى شده است، ازجمله در روایتى از امام باقر (علیه السلام) آمده است که وقتى نوح (علیه السلام) قوم خود را نفرین کرد (و آن ها هلاک شدند) ابلیس نزد او آمد و گفت: تو به من خدمتى کرده اى و من مى خواهم آن را جبران کنم. نوح (علیه السلام) گفت: این براى من منفور است که خدمتى به تو کرده باشم، آن خدمت چیست؟ ابلیس گفت: تو نفرین کردى و تمام قوم تو غرق شدند و افراد کمى باقى مانده اند که من آن ها را گمراه سازم و از این نظر راحتم تا مدتى بگذرد و گروه دیگرى بیایند و به گمراهى آن ها اقدام کنم. نوح (علیه السلام) گفت: بگو ببینم چه خدمتى دربرابر آن مى خواهى به من بکنى؟ ابلیس گفت: «اذْکُرْنِی فِی ثَلاثِ
523
مَوَاطِنَ فَاِنِّی أَقْرَبُ مَا أَکُونُ اِلَى الْعَبْدِ اِذَا کَانَ فِی اِحْدَاهُنَّ: اذْکُرْنِی اِذَا غَضِبْتَ وَاذْکُرْنِی اِذَا حَکَمْتَ بَیْنَ اثْنَیْنِ وَاذْکُرْنِی اِذَا کُنْتَ مَعَ امْرَأَةٍ خَالِیاً لَیْسَ مَعَکُمَا أَحَدٌ؛ در سه مورد مراقب من باش، زیرا هر انسانى در یکى از این سه مورد باشد من از هر زمان به او نزدیک ترم: یکى هنگامى که خشمناک شدى و دوم هنگامى که مى خواهى در میان دو نفر قضاوت کنى و سوم هنگامى که با زنى در جایى باشى که دیگرى آن جا نباشد».(578)
در حدیث دیگرى آمده است: هنگامى که نوح (علیه السلام) از کشتى پیاده شد، ابلیس نزد او آمد و گفت: بر روى زمین، تو بیشترین حق را بر من دارى، این فاسقان را نفرین کردى و مرا از دست آن ها راحت ساختى، «أَ لاَ أُعَلِّمُکَ خَصْلَتَیْنِ! اِیَّاکَ وَالْحَسَدَ فَهُوَ الَّذِی عَمِلَ بِی مَا عَمِلَ وَاِیَّاکَ وَالْحِرْصَ فَهُوَ الَّذِی عَمِلَ بِآدَمَ مَا عَمِل؛ آیا دو چیز به تو تعلیم دهم که از آن ها سخت پرهیز کنى؟ از حسد دورى کن که بر سر من آورْد آنچه آورد (حسد نسبت به مقام آدم) و از حرص بپرهیز که بر سر آدم آورْد آنچه آورد (او را از بهشت بیرون ساخت)».(579 )
در حدیث دیگرى از امام صادق (علیه السلام) مى خوانیم که ابلیس بر یحیى بن زکریا (علیه السلام) (پیغمبر خدا) آشکار شد در حالى که زنجیرها و طناب هایى از هر چیزى همراه داشت. یحیى از او سؤال کرد: این زنجیر و طناب ها چیست اى ابلیس؟ گفت: این ها شهواتى است که انسان ها را با آن گرفتار مى سازم. یحیى پرسید: آیا چیزى از آن مربوط به من است؟ گفت: آرى. گاهى هنگام غذا خوردن سیر مى شوى و براى انجام نماز و یاد خدا سنگین مى گردى. یحیى گفت: با خدا عهد مى بندم که هنگام غذا خوردن هرگز سیر نشوم. شیطان (ناراحت شد و) گفت: من هم با خدا عهد مى بندم که هرگز بنده مؤمنى را نصیحت نکنم».(580)
524
8. شیاطین إنس و جنّ
همان گونه که اشاره شد، شیطان به هر موجود متمرّد و سرکش و نافرمانى اطلاق مى شود، و لذا در قرآن به انسان هاى سرکش و گمراه کننده، شیطان گفته شده و حتى قبل از شیطان اصلى، این شیاطین عنوان شده اند؛ مى فرماید: (وَکَذلِکَ جَعَلْنا لِکُلِّ نَبِىٍّ عَدُوّاً شَیاطِینَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ یُوحِى بَعْضُهُمْ اِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً وَلَوْ شَآءَ رَبُّکَ ما فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَما یَفْتَرُونَ)؛ «این گونه دربرابر هر پیامبرى، دشمنى از شیاطین انس و جنّ قرار دادیم؛ آن ها براى اغفال مردم، به طور سرّى سخنان ظاهرفریب و بى اساس به یکدیگر القا مى کردند و اگر پروردگارت مى خواست، چنین نمى کردند (ولى ایمان اجبارى سودى ندارد)، بنابراین، آن ها و تهمت هایشان را به حال خود واگذار».(581)
از این آیه استفاده مى شود که کار اصلى شیطان هاى انس این است که سخنان فریبنده و گمراه کننده را در گوش این و آن مى گویند تا مردم را از پیامبران و آیین الهى دور سازند. و ازآیه فوق استفاده مى شود که این گروه از شیاطین اطراف همه پیغمبران بوده اند، چراکه آن ها دشمن کانون هاى هدایت بوده و هستند.