فهرست کتاب


عرفان اسلامی جلد 3(شرحی جامع بر صحیفه سجادیه)

آیت الله مکارم شیرازی

همه ما و دوستان و بستگانمان را از شرّ شیطان حفظ فرما

امام (علیه السلام) در این بخش از دعا براى محفوظ ماندن از شر شیطان راه دیگرى را
496
برمى گزیند، عرضه مى دارد: «خداوندا! بر محمد و آلش درود فرست و استیلاى شیطان را از ما بازگردان و امیدش را از ما قطع کن و حرص و ولعش را از ما دفع بفرما!»؛ (اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ، وَحَوِّلْ سُلْطَانَهُ عَنَّا، وَاقْطَعْ رَجَاءَهُ مِنَّا، وَادْرَأْهُ عَنِ الْوُلُوعِ بِنَا).
واژه «وَلوع» به معناى حرص و علاقه شدید به چیزى است.(541 )
امام (علیه السلام) در واقع در این سه جمله تقاضایش این است: شیطان چنان دور شود که امیدش براى همیشه قطع گردد و هرگز طمعى در اغواى ما نکند.
بدیهى است که توفیق براى این امور بدون تلاش و کوشش ما ممکن نیست. براى این که ما از وسوسه هاى شیطان دور بمانیم باید در مجالس آلوده شرکت نکنیم، با دوستان ناباب طرح دوستى نریزیم، به سراغ امور شبهه ناک نرویم، چراکه شبهات هم مرز با گناهان است. اگر از این امور دورى کنیم و به عکس به مجالس نیکان و پاکان راه یابیم و با افراد باتقوا معاشر باشیم و ذکر خدا را فراموش نکنیم در این صورت باید امیدوار باشیم که خداوند شیطان را از ما چنان دور مى سازد که امیدش از گمراه ساختن ما قطع مى شود.
از آیات قرآن به خوبى استفاده مى شود که سلطه شیطان بر انسان اجبارى نیست بلکه این انسان ها هستند که به او اجازه ورود به محیط روحشان را مى دهند و یا به تعبیر دیگر: گذرنامه براى او صادر مى کنند.
در آیه 22 سوره ابراهیم مى خوانیم: (ما کانَ لِىَ عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطانٍ اِلاَّ أَنْ دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِى فَلا تَلُومُونى وَلُومُوا أَنْفُسَکُمْ)؛ «من بر شما تسلّطى نداشتم، جز این که
497
دعوتتان کردم و شما دعوت مرا پذیرفتید؛ بنابراین مرا سرزنش نکنید و خود را سرزنش کنید».
و در آیه 100 سوره نحل مى خوانیم: (اِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذینَ یَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِینَ هُمْ بِهِ مُشْرِکُونَ)؛ «سلطه او تنها بر کسانى است که او را سرپرست خود قرار داده اند، و کسانى که او را شریک خدا در اطاعت و بندگى قرار مى دهند (و به فرمان شیطان گردن مى نهند)».
همان گونه که پیش تر در حدیثى از پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نقل کردیم، آن حضرت مى فرماید: «من امورى را به شما مى آموزم که اگر انجام دهید شیطان از شما فاصله مى گیرد، مانند فاصله مغرب از مشرق». آنگاه امورى چون روزه و صدقه و حب فى الله و کمک در اعمال صالح و استغفار را یادآور شدند.
قابل توجه این که جمله «حَوِّلْ سُلْطَانَهُ عَنَّا» مفهومش این نیست که او بر ما مسلط است و امام (علیه السلام) تقاضا مى کند که سلطه او را برطرف فرما، بلکه مفهومش این است که اجازه نده او بر ما سلطه اى پیدا کند، و به اصطلاح، این تعبیر از قبیل «دفع» است نه از قبیل «رفع».
در جمله بعد، امام (علیه السلام) بعد از درود بر پیغمبر و آلش تقاضا مى کند که هفت گروه از کسانى هم که به ما وابسته اند، از شر شیطان در امان باشند، به تعبیر دیگر : ما تنها در فکر نجات خویش نباشیم، بلکه نجات تمام کسانى را که به نحوى با ما ارتباط نزدیک دارند از خدا تقاضا کنیم؛ عرضه مى دارد: «خداوندا! بر محمد و آلش درود فرست و پدران ما و مادران ما و فرزندان ما و اهل بیت ما و ارحام ما و خویشاوندان ما و همسایگان ما از مؤمنین و مؤمنات را از شرّ شیطان در حصارى محکم و قلعه اى نگهدارنده و پناهگاهى ایمن قرار بده و آن ها را در زره هاى نگهدارنده از گزند شیطان بپوشان و سلاح برنده اى در اختیار آن ها (دربرابر حملات شیطان) قرار ده!»؛ (اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ، وَاجْعَلْ آبَاءَنَا وَأُمَّهَاتِنَا وَأَوْلادَنَا وَأَهَالِیَنَا وَذَوِی أَرْحَامِنَا وَقَرَابَاتِنَا وَجِیرَانَنَا مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ
498
مِنْهُ فِی حِرْزٍ حَارِزٍ، وَحِصْنٍ حَافِظٍ، وَکَهْفٍ مَانِعٍ، وَأَلْبِسْهُمْ مِنْهُ جُنَناً(542) وَاقِیَةً، وَأَعْطِهِمْ عَلَیْهِ أَسْلِحَةً مَاضِیَةً).
«اهالینا» اشاره به خانواده است و آن ها کسانى هستند که در یک خانه با انسان زندگى مى کنند، چه محرم باشند چه نامحرم. بنابراین با «ذوى ارحامنا» که اشاره به محارم است متفاوت مى باشد، همچنین با «قرابات» که به معناى خویشاوندان اعم از محارم و غیر محارم مى باشد تفاوت دارد.
مرحوم شیخ بهایى درباره معناى «ارحام» مى گوید: ارحام، تنها به معناى محارم و کسانى که ازدواج با آن ها حرام مى باشد نیست، آن گونه که بعضى از علما گفته اند، بلکه هر کسى را که نسبت خویشاوندى داشته باشد شامل مى شود، هرچند در فاصله دورى قرار گیرد. سپس با حدیثى که على بن ابراهیم در تفسیرش ذیل آیه (فَهَلْ عَسَیْتُمْ اِنْ تَوَلَّیْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ وَتُقَطِّعُوا أَرْحامَکُمْ)؛ «اگر حکومت را به دست گیرید، آیا جز این انتظار مى رود که در زمین فساد نمایید و پیوند خویشاوندى را قطع کنید؟!»(543) سخن خود را تأیید مى کند، چراکه امام (علیه السلام) فرمود: «أَنَّهَا نَزَلَتْ فِی بَنِی أُمَیَّةَ وَمَا صَدَرَ مِنْهُمْ بِالنِّسْبَةِ اِلَى أَهْلِ الْبَیْتِ؛ این آیه درباره بنى امیه نازل شده و مربوط به کارى است که درباره ائمه اهل بیت کردند».(544)
تعبیر به «حرز حارز» از قبیل تأکید است، یعنى حصار محکم، مانند «فرقِ فارق» و «ظلّ ظلیل» و «لیل الیل»(545) که به معناى فرق روشن و سایه بلند و شب تاریک مى باشد.
499
این بخش از دعا بسیار آموزنده است و نشان مى دهد که انسان نباید تنها به فکر این باشد که گلیم خود را از آب بکشد و سعى کند که فقط خود از غرغاب نجات یابد، بلکه نجات غریقى باشد که اطرافیان و نزدیکان و دوستان و خویشاوندان و همسایگان را نیز نجات دهد. و قابل توجه این که امام (علیه السلام) از پدران و مادران که افراد محدودى هستند شروع کرده و دایره آن را وسیع تر مى کند تا به همسایگان مى رسد که مطابق بعضى از روایات که از پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و امام باقر (علیه السلام) نقل شده چهل خانه از چهار طرف است.(546 )
بسیارى تصور مى کنند که مجموع خانه هایى که طبق این روایات همسایه مى شوند صد و شصت خانه است در حالى که منظور از چهار طرف، تمام جهات اطراف خانه انسان است، به تعبیر دیگر: همسایگان در دایره اى هستند که شعاع آن چهل خانه را دربر مى گیرد و طبق یک محاسبه ساده ریاضى که براى بدست آوردن مساحت این دایره باید شعاع را در خودش ضرب کنیم، سپس در عدد معروف (P(14/3 ضرب نماییم، نتیجه اش پنج هزار و بیست و چهار خانه مى شود! که در واقع شهرک قابل توجهى خواهد شد.
این بخش دعا در واقع برگرفته از آیات قرآن مجید است؛ در یک جا مى فرماید: (یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَأَهْلیکُمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجارَةُ)؛ «اى کسانى که ایمان آورده اید! خود و خانواده خویش را از آتشى که هیزم آن انسان ها و سنگ هاست نگه دارید».(547)
و در جاى دیگر مى فرماید: (وَأَنْذِرْ عَشیرَتَکَ الْأَقْرَبینَ)؛ «و نخست خویشاوندان نزدیکت را انذار کن (و به سوى اسلام دعوت نما)».(548 )
500
همچنین برگرفته از کلام پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) است که در وصیت امیرمؤمنان على (علیه السلام) آمده، آن جا که مى فرماید: «وَاللَّهَ اللَّهَ فِی جِیرَانِکُمْ فَاِنَّهُمْ وَصِیَّةُ نَبِیِّکُمْ مَا زَالَ یُوصِی بِهِمْ حَتَّى ظَنَنَّا أَنَّهُ سَیُوَرِّثُهُمْ؛ خدا را خدا را درمورد همسایگانتان فراموش نکنید، زیرا پیامبر اکرم پیوسته سفارش آن ها را مى کرد تا آن جا که ما گمان بردیم آن ها را در زمره وارثان قرار خواهد داد».(549)
این نکته نیز قابل توجه است که صله رحم و ارتباط با خویشاوندان تنها به این نیست که انسان به سراغ آن ها برود یا کمک مادى به آن ها بنماید. یکى از نشانه هاى کمک به آن ها همین است که از خدا بخواهیم آن ها از شرّ شیطان در امان باشند، همان کارى که امام (علیه السلام) در این بخش از دعا کرده است.
درضمن، جمله «أَعْطِهِمْ عَلَیْهِ أَسْلِحَةً مَاضِیَةً» اشاره به این است که مبارزه با شیطان تنها جنبه دفاعى و فاصله گرفتن از او را ندارد، بلکه حمله کردن به شیطان با سلاح هاى مؤثر نیز از طرق مبارزه با اوست.
یکى از سلاح هاى مؤثر بر ضد شیطان، طبق روایات، نماز است. در حدیثى که از ناحیه مقدسه حضرت ولى عصر(عج) به وسیله یکى از نواب خاص وارد شده، چنین مى خوانیم: «فَمَا أُرْغِمَ أَنْفُ الشَّیْطَانِ بِشَیْءٍ أَفْضَلَ مِنَ الصَّلاةِ فَصَلِّهَا وَأَرْغِمْ أَنْفَ الشَّیْطَانِ؛ هیچ چیز برتر از نماز نیست که بینى شیطان را به خاک مى مالد، پس نماز بخوان و بینى شیطان را به خاک بمال».(550)
* * *
سپس امام (علیه السلام) دعاى خود را تعمیم داده و از خویشاوندان و دوستان و همسایگان فراتر مى برد و براى همه کسانى که به وحدانیت خدا اعتقاد دارند
501
دعا مى کند که از شرّ شیطان در امان باشند، و این نهایت لطف و مرحمت است که دعاى انسان فراگیر باشد و همه مؤمنین و مؤمنات را شامل شود.
عرضه مى دارد: «خداوندا! تمام کسانى را که به ربوبیت تو گواهى مى دهند و در وحدانیت تو مخلص اند و با حقیقت بندگى تو با شیطان به دشمنى برمى خیزند و با آموختن علوم ربانى بر ضد شیطان از تو یارى مى جویند، مشمول این دعا (دعاى محفوظ ماندن از شرّ شیطان) قرار بده!»؛ (اللَّهُمَّ وَاعْمُمْ بِذَلِکَ مَنْ شَهِدَ لَکَ بِالرُّبُوبِیَّةِ، وَأَخْلَصَ لَکَ بِالْوَحْدَانِیَّةِ، وَعَادَاهُ لَکَ بِحَقِیقَةِ الْعُبُودِیَّةِ، وَاسْتَظْهَرَ بِکَ عَلَیْهِ فِی مَعْرِفَةِ الْعُلُومِ الرَّبَّانِیَّةِ).
در واقع امام (علیه السلام) چهار وصف را ذکر مى کند که ممکن است همه آن ها در یک نفر جمع باشد ویا هر کدام اشاره به گروهى باشد. اعتقاد به ربوبیت پروردگار، اخلاص در وحدانیت، تمسک به حقیقت عبودیت، در برابر شیطان، و شناخت علومى که انسان را به خدا نزدیک مى کند.
«ربوبیّت» از ماده «ربّ» گرفته شده که در اصل به معناى مالکى است که به اصلاح امور تحت سیطره خود بپردازد ودر واقع از صفات فعل است و اشاره به تدبیر خداوند به طور مستمر در سراسر جهان هستى است. توحید ربوبى نیز به معناى اعتقاد به این است که در عالم هستى مؤثر واقعى تنها ذات پاک پروردگار است، و اشکال کار بسیارى از بت پرستان در همین جاست که بت ها را در ربوبیت و اثرگذارى در سرنوشت انسان شرکت مى دهند.
مسأله اخلاص در وحدانیت، اشاره به توجّه به حقیقت توحید و یگانگى ذات پاک پروردگار است که نه شبیه دارد و نه مثل و مانند و نه اجزا و اعضا.
و جمله «عَادَاهُ لَکَ بِحَقِیقَةِ الْعُبُودِیَّةِ» اشاره به مطلبى است که در آیه شریفه 60 سوره یاسین آمده است: (أَ لَمْ أَعْهَدْ اِلَیْکُمْ یا بَنِى آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ اِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ)؛ «اى فرزندان آدم! آیا با شما عهد نکردم که شیطان را نپرستید،که او براى شما دشمن آشکارى است؟».
502
دشمنى با شیطان، در حقیقت عبودیت، این است که به وسوسه هاى او گوش فرا ندهیم چرا که طبق حدیثى هر کس به سخنان دیگرى گوش دهد و بى قید و شرط آن را بپذیرد در واقع او را پرستش کرده است. امام باقر (علیه السلام) فرمود : «مَنْ أَصْغَى اِلَى نَاطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ فَاِنْ کَانَ النَّاطِقُ یُؤَدِّی عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ فَقَدْ عَبَدَ اللَّهَ وَاِنْ کَانَ النَّاطِقُ یُؤَدِّی عَنِ الشَّیْطَانِ فَقَدْ عَبَدَ الشَّیْطَانَ؛ کسى که به سخنان گوینده اى گوش بدهد (و بى قیدوشرط آن را بپذیرد) او را پرستش کرده است، اگر آن گوینده از سوى خدا سخن مى گوید شنونده خدا را پرستیده و اگر از سوى شیطان سخن مى گوید شیطان را پرستش کرده است».(551)
در حدیث معروف عنوان بصرى که مرحوم علامه مجلسى آن را در بحارالانوار از شیخ بهایى نقل کرده، مى خوانیم: «هنگامى که عنوان سؤال کرد: حقیقت عبودیت چیست؟ امام (علیه السلام) فرمود: سه چیز است. نخست این که براى خود در برابر چیزى که خدا به اوبخشیده مالکیتى قائل نشود و مالک اصلى را خدا بداند، چرا که بردگان دربرابر مولى، مالک چیزى نیستند، بنابراین اموال را مال خدا بداند و در جایى که خدا امر کرده مصرف کند. دوم این که براى خود تدبیرى جز تدبیرات الهى قائل نباشد. و سوم این که تنها توجه خود را به اوامر و نواهى خداوند معطوف دارد (چنین کسى به حقیقت عبودیت رسیده است)».(552 )
جمله «وَاسْتَظْهَرَ بِکَ عَلَیْهِ...» اشاره به این است که شناخت علوم الهى، انسان را دربرابر شیطان تقویت مى کند و درواقع تنها عالمان باتقوا و پیروان آن ها هستند که از شرّ شیطان در امان اند وگرنه بقیه به آسانى در دام شیطان گرفتار مى شوند.
و به گفته نویسنده ریاض العارفین، شیطان همواره مانع از علم و معرفت است،
503
چراکه هرگاه انسان داراى علم و معرفت مى شود از او فاصله مى گیرد.(553 ) بنابراین باید با سلاح علم و معرفت دربرابر شیطان ایستاد و این همان حرزى است که در جمله قبل به آن اشاره شده است.
* * *
در جمله بعد، امام (علیه السلام) به نکته مهم دیگرى اشاره مى کند و آن این که در بسیارى از مواقع شیطان مقدماتى را براى گمراه ساختن انسان فراهم مى سازد. لذا حضرت از خداوند تقاضا مى کند که مقدمات شیطان را باطل کند و نقشه هاى او را نقش بر آب نماید، و این حقیقت را در پنج جمله مختلف و در عین حال، هماهنگ، عرضه مى دارد :
«خداوندا! آنچه را شیطان (براى گمراهى ما) گره زده است از هم بگشا و آنچه را به هم پیوسته است باز کن و آنچه را تدبیر کرده باطل فرما و هنگامى که عزم (براى گمراه ساختن ما) دارد، او را باز دار و مانع او شو و آنچه را که او استوار ساخته در هم ریز!»؛ (اللَّهُمَّ احْلُلْ مَا عَقَدَ، وَافْتُقْ مَا رَتَقَ، وَافْسَخْ مَا دَبَّرَ، وَثَبِّطْهُ اِذَا عَزَمَ، وَانْقُضْ مَا أَبْرَمَ).
از این جمله هاى امام (علیه السلام) روشن مى شود که شیطان هرگز آرام نمى نشیند، بلکه همواره در فکر تهیه دام ها و مقدماتى است که افراد را در آن گرفتار سازد و امام (علیه السلام) با پنج تعبیر مختلف و حساب شده به همه آن ها اشاره مى کند و از خداوند تقاضاى حلّ آن را دارد.
در واقع این کلام درسى است براى همگان که پیوسته مراقب مقدمه چینى هاى شیطان باشند، مبادا ناخودآگاه گرفتار آن شوند!
* * *
504
حضرت در جمله بعد به همگان هشدار مى دهد که شیطان تنها نیست، بلکه لشکرى دارد، همچنین نقشه هایى و پناهگاه هایى، و از خداوند تقاضا مى کند که توطئه هاى او را برهم زند؛ عرضه مى دارد :
«خداوندا! لشکر شیطان را درهم شکن و نقشه هاى او را باطل ساز و پناهگاهش را ویران کن و بینى اش را به خاک بمال!»؛ (اللَّهُمَّ وَاهْزِمْ جُنْدَهُ، وَأَبْطِلْ کَیْدَهُ وَاهْدِمْ کَهْفَهُ، وَأَرْغِمْ أَنْفَهُ).
واژه «کهف» به گفته کتاب العین، به معناى غار وسیع است به گونه اى که مى تواند پناهگاه براى گروهى باشد، سپس در معناى مجازى یعنى هرگونه پناهگاه، به کار رفته وحتى اشخاصى که به انسان پناه مى دهند به عنوان کهف از آن ها یاد مى شود و منظور از کهف شیطان در عبارت بالا گروه هایى است از ظالمان و منحرفان و بدعت گزاران که پناهگاه شیطان و لشکریانش مى شوند.
این چهار جمله نظم خاصى را دربر دارد: نخست به لشکر شیطان اشاره مى کند، سپس مى فرماید: شیطان با لشکرش نقشه هایى در سر دارند، بعد به پناهگاه آن ها اشاره مى فرماید که از آن جا حمله مى کنند، و نتیجه همه این ها این است که از خدا مى خواهد بینى او به خاک مالیده شود و برنامه هایش با شکست مواجه گردد.
در آیات قرآن اشارات مکررى به لشکر شیطان شده است، گاه آن ها را به عنوان لشکر سواره و پیاده (خَیْل ورَجِل) ذکر مى کند و خداوند خطاب به شیطان مى فرماید: (وَاسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِکَ وَأَجْلِبْ عَلَیْهِمْ بِخَیْلِکَ وَرَجِلِکَ)؛ «هرکدام از آن ها را مى توانى با صدایت تحریک کن! و لشکر سواره و پیاده ات را بر آن ها گسیل دار(تا روشن شود کدام یک از آن ها از عهده امتحانات الهى برمى آیند)».(554 )
505
و گاه تعبیر به «قَبیل» (طایفه) کرده، مى فرماید: (اِنَّهُ یَرَاکُمْ هُوَ وَقَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لاتَرَوْنَهُمْ)؛ «او و طایفه اش شما را مى بینند از جایى که شما آن ها را نمى بینید».(555)
و گاه شیاطین را به صورت صیغه جمع بیان کرده، مى فرماید: (وَکَذلِکَ جَعَلْنا لِکُلِّ نَبِىٍّ عَدُوّاً شَیَاطینَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ)؛ «این گونه (براى آزمایش و امتحان) دربرابر هر پیامبرى، دشمنانى از شیاطین انس و جنّ قرار دادیم».(556)
بدیهى است که لشکریان شیطان هر کدام از راهى براى فریب انسان وارد مى شوند و باید مؤمنان، مراقب تمام جوانب وجود و زندگى خویش باشند و اجازه ندهند هیچ کدام از آن ها پیروز شوند، بلکه بینى آن ها را با کمک پروردگار به خاک بمالند، همان گونه که در قرآن مجید درباره شیطان آمده است: (قالَ فَبِما أَغْوَیْتَنِی لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیم * ثُمَّ لَأَتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَیْمانِهِمْ وَعَنْ شَمائِلِهِمْ وَلا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شَاکِرِینَ)؛ «گفت: اکنون که مرا گمراه ساختى من بر سر راه مستقیم تو براى آن ها کمین مى کنم، سپس از پیش رو و از پشت سر و از طرف راست و از طرف چپ آن ها، به سراغشان مى روم و اکثر آن ها را شکرگزار نخواهى یافت».(557)
همان گونه که مى بینیم تمام آنچه امام (علیه السلام) در این جمله بیان کرده، دعاست، ولى در عین حال درس هاى مهمى در آن نهفته است.
جالب این که در حدیثى امام صادق (علیه السلام) مى فرماید: «وَشَرَّ بِقَاعِ الْأَرْضِ الْأَسْوَاقُ وَهُوَ مَیْدَانُ اِبْلِیسَ یَغْدُو بِرَایَتِهِ وَیَضَعُ کُرْسِیَّهُ وَیَبُثُّ ذُرِّیَّتَهُ فَبَیْنَ مُطَفِّفٍ فِی قَفِیزٍ أَوْ سَارِقٍ فِی ذِرَاعٍ أَوْ کَاذِبٍ فِی سِلْعَةٍ؛ بدترین مکان هاى روى زمین بازارهاست که میدان ابلیس است. صبحگاهان پرچم خود را به بازار مى آورد و کرسى خود را در آن جا
506
مى نهد و فرزندانش را در تمام بازار متفرق مى سازد (تا مردم را فریب دهند که به معاملات ناروا بپردازند) درنتیجه بعضى کم فروشى مى کنند و بعضى دیگر هنگام وزن اجناس، راه خلاف مى پویند و بعضى دیگر ذراعى از پارچه را مى دزدند و کم مى دهند وعده دیگرى در بیان اوصاف اجناس خود دروغ مى گویند».(558)
آرى، هر کسى را به نحوى اغوا مى کند و این هشدارى است براى همگان، به ویژه تجار و بازاریان و کاسبان.
امام (علیه السلام) در جمله بعد، لشکرى را درمقابل لشکر شیطان ترسیم مى کند، زیرا یک تنه نمى توان به مبارزه با لشکر شیطان برخاست، بلکه باید لشکرى از نیکان و پاکان و مؤمنان راستین و شجاع فراهم کرد و به مبارزه با لشکر شیطان شتافت، لذا عرضه مى دارد :
«خداوندا! ما را در صف دشمنان او قرار ده و ما را از شمار دوستانش برکنار بدار!»؛ (اللَّهُمَّ اجْعَلْنَا فِی نَظْمِ أَعْدَائِهِ، وَاعْزِلْنَا عَنْ عِدَادِ أَوْلِیَائِهِ).
سپس نتیجه گیرى مى فرماید: «به گونه اى که وقتى قصد فریب ما را (از طریق تزئین هوى و هوس) دارد، اطاعتش نکنیم»؛ (لا نُطِیعُ لَهُ اِذَا اسْتَهْوَانَا).
«و هنگامى که ما را فرا مى خواند دعوت او را اجابت ننمائیم»؛ (وَلا نَسْتَجِیبُ لَهُ اِذَا دَعَانَا).
«چنان باشد که هر کس، از ما اطاعت مى کند او را به مبارزه و دشمنى با شیطان و لشکریانش فرمان دهیم»؛ (نَأْمُرُ بِمُنَاوَأَتِهِ، مَنْ أَطَاعَ أَمْرَنَا).
«و هر کس نهى ما را مى پذیرد از متابعتش بازداریم»؛ (وَنَعِظُ عَنْ مُتَابَعَتِهِ مَنِ اتَّبَعَ زَجْرَنَا).
و به این ترتیب لشکرى مجهّز از نیکان و پاکان دربرابر لشکر او تشکیل دهیم و نقشه هاى شیطان و جنود او را نقش بر آب کنیم.
507
واژه «استهوته» از ماده «هوى» در اصل از ریشه «هُوِىّ» به معناى سقوط از بلندى گرفته شده و از آن جا که هواى نفس، انسان را از قرب خداوند دور مى کند به آن «هوى» گفته شده و واژه «استهوى» به معناى دعوت به هوى پرستى است. بنابراین در جمله بالا امام (علیه السلام) از خداوند تقاضا مى کند توفیقى دهد که هر زمان شیطان ما را به هوى پرستى دعوت کرد اطاعتش نکنیم. در قرآن مجید نیز همین واژه درمورد شیطان به کار رفته است، در آیه 71 سوره انعام مى خوانیم: (کَالَّذِى اسْتَهْوَتْهُ الشَّیَاطِینُ فِی الْأَرْضِ حَیْرانَ)؛ «(گمراهان) همانند کسى هستند که براثر وسوسه هاى شیاطین، در روى زمین راه را گم کرده و سرگردان مانده اند».
واژه «مناواة» از ماده «نَوء» گرفته شده که در اصل به معناى برخاستن با زحمت و مشقت و مبارزه کردن است و مناواة با لشکر شیطان یعنى مبارزه با آن ها.
به هر حال دنیایى که در آن زندگى مى کنیم دنیاى مبارزه است و مهم ترین مبارزه، مبارزه لشکر شیطان با لشکر اهل ایمان است که هرکدام از سلاح مخصوص خود استفاده مى کنند. مؤمنان با استفاده از ایمان و تقوا و پاکى و استقامت و صبر، و لشکر شیطان از سلاح هوى و هوس و فریب و نیرنگ. در بسیارى از جوامع بشرى لشکر شیطان پیروز مى شود وجامعه تبدیل به یک جامعه شیطانى مى گردد، ولى جوامعى که زیر نظر رهبران الهى، پیغمبران و اوصیاى آن ها و کسانى که راه آن ها را مى پیمایند اداره شود، جامعه اى رحمانى خواهد شد.
508

بخش پنجم

15. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ خَاتَمِ النَّبِیِّینَ وَسَیِّدِ الْمُرْسَلِینَ وَعَلَى أَهْلِ بَیْتِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ، وَأَعِذْنَا وَأَهَالِیَنَا وَاِخْوَانَنَا وَجَمِیعَ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ مِمَّا اسْتَعَذْنَا مِنْهُ، وَأَجِرْنَا مِمَّا اسْتَجَرْنَا بِکَ مِنْ خَوْفِهِ.

16. وَاسْمَعْ لَنَا مَا دَعَوْنَا بِهِ، وَأَعْطِنَا مَا أَغْفَلْنَاهُ، وَاحْفَظْ لَنَا مَا نَسِینَاهُ، وَصَیِّرْنَا بِذَلِکَ فِی دَرَجَاتِ الصَّالِحِینَ وَمَرَاتِبِ الْمُؤْمِنِینَ، آمِینَ رَبَّ الْعَالَمِینَ.
ترجمه
15. خداوندا! بر محمد، خاتم پیغمبران و سیّد رسولان و بر اهل بیت طیّب و طاهرش درود فرست. (خدایا!) ما و خاندان و برادران ما و همه مؤمنین و مؤمنات را از آنچه به تو پناه برده ایم (شرور شیاطین)، پناه ده و از آنچه به خاطر ترس از آن از تو ایمنى خواسته ایم، ایمن بدار!
16. (خدایا!) آنچه را دعا کردیم، اجابت کن و آنچه را از آن غافل ماندیم به ما عطا فرما و آنچه را فراموش نمودیم (که از پیشگاهت تقاضا کنیم) آن را نیز به ما مرحمت کن و ما را در درجات صالحان و مقامات مؤمنان قرار ده، آمین یا رب العالمین!

شرح و تفسیر