فهرست کتاب


عرفان اسلامی جلد 3(شرحی جامع بر صحیفه سجادیه)

آیت الله مکارم شیرازی

بخش سوم:

5. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ، وَأَمْتِعْنَا مِنَ الْهُدَى بِمِثْلِ ضَلالَتِهِ، وَزَوِّدْنَا مِنَ الْتَّقْوَى ضِدَّ غَوَایَتِهِ، وَاسْلُکْ بِنَا مِنَ التُّقَى خِلافَ سَبِیلِهِ مِنَ الرَّدَى.

6. اللَّهُمَّ لا تَجْعَلْ لَهُ فِی قُلُوبِنَا مَدْخَلاً وَلا تُوطِنَنَّ لَهُ فِیمَا لَدَیْنَا مَنْزِلاً.

7. اللَّهُمَّ وَمَا سَوَّلَ لَنَا مِنْ بَاطِلٍ فَعَرِّفْنَاهُ، وَاِذَا عَرَّفْتَنَاهُ فَقِنَاهُ، وَبَصِّرْنَا مَا نُکَایِدُهُ بِهِ، وَأَلْهِمْنَا مَا نُعِدُّهُ لَهُ، وَأَیْقِظْنَا عَنْ سِنَةِ الْغَفْلَةِ بِالرُّکُونِ اِلَیْهِ، وَأَحْسِنْ بِتَوْفِیقِکَ عَوْنَنَا عَلَیْهِ.

8. اللَّهُمَّ وَأَشْرِبْ قُلُوبَنَا اِنْکَارَ عَمَلِهِ، وَالْطُفْ لَنَا فِی نَقْضِ حِیَلِهِ.
ترجمه
5. خداوندا! بر محمد و آلش درود فرست و به همان اندازه که شیطان گمراه است ما را از هدایت خود بهره مند ساز و برضدّ او که در مسیر باطل است، به ما زاد و توشه تقوا عطا فرما، و ما را در طریق تقوا برخلاف طریق او که هلاکت است، روانه کن!
6. خداوندا! در دل هاى ما راه نفوذى براى شیطان قرار مده و منزلگاهى براى او در نزد ما فراهم مساز!
7. خداوندا! باطلى را که شیطان در نظر ما زیبا جلوه مى دهد به ما بشناسان و بعد از آن که آن را به ما معرفى کردى، ما را از آلوده شدن به آن محفوظ دارد و طرق مقابله با مکرها و فریب هاى شیطان را به ما نشان ده (و بر بصیرت ما را نسبت به آن بیفزا) و آنچه را که براى مقابله با آن لازم است به ما الهام فرما، و ما را از خواب غفلت که نتیجه اعتماد به شیطان است بیدار کن و ما را با حسن توفیق خود بر ضدّ شیطان یارى فرما!
487
8. خداوندا! قلوب ما را مملو از زشت شمردن اعمال او کن و ما را در شکستن حیله هاى شیطان یارى فرما!

شرح و تفسیر

سه تقاضاى دیگر براى دفع وسوسه هاى شیطان

در این بخش از دعا امام (علیه السلام) براى دور ماندن از وساوس شیطان، از راه دیگرى وارد مى شود و از خداوند سه چیز را تقاضا مى کند که همه در نقطه مقابل کارهاى شیطان و برنامه هاى اوست؛ عرضه مى دارد: «خداوندا! بر محمد و آلش درود فرست و به همان اندازه که شیطان گمراه است ما را از هدایت خود بهره مند ساز و برضدّ او که در مسیر باطل است، به ما زاد و توشه تقوا عطا فرما، و ما را در طریق تقوا برخلاف طریق او که هلاکت است، روانه کن!»؛ (اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ، وَأَمْتِعْنَا مِنَ الْهُدَى بِمِثْلِ ضَلالَتِهِ، وَزَوِّدْنَا مِنَ التَّقْوَى ضِدَّ غَوَایَتِهِ، وَاسْلُکْ بِنَا مِنَ التُّقَى خِلافَ سَبِیلِهِ مِنَ الرَّدَى).
«غَوَایَت» به گفته مفردات، جهلى است که از اعتقاد فاسد و نادرست سرچشمه مى گیرد و تفاوت آن با «ضلالت» همین است که ضلالت به هرگونه گمراهى گفته مى شود، در حالى که «غوایت» گمراهى خاصى است.
واژه «ردى» به معناى هلاکت است و گاه به سقوط از بلندى نیز که موجب هلاکت مى شود اطلاق شده است.
درواقع امام (علیه السلام) در این فراز از دعا بالاترین مرحله هدایت را از خداوند تقاضا مى کند، زیرا شیطان از همه گمراه تر است. هنگامى که ما هدایتى را به اندازه گمراهى او از خدا تقاضا کنیم برترین هدایت را خواسته ایم و از آن جا که ضلالت و غوایت او از همه بیشتر است، از خداوند تقوایى مى طلبیم که معادل آن باشد و از آن جا که سلوک او در راه هلاکت از همه بیشتر است ما تقواى معادل
488
آن مى طلبیم و به این صورت، توازن قدرتى از خدا مى خواهیم که او نتواند بر ما غلبه کند.
در فراز بعد امام (علیه السلام) دو چیز را از خدا طلب مى کند: «خداوندا! در دل هاى ما راه نفوذى براى شیطان قرار مده و منزلگاهى براى او در نزد ما فراهم مساز!»؛ (اللَّهُمَّ لا تَجْعَلْ لَهُ فِی قُلُوبِنَا مَدْخَلاً وَلا تُوطِنَنَّ لَهُ فِیمَا لَدَیْنَا مَنْزِلاً).
واژه «تُوطِنَنَّ» از ماده «وَطَن» گرفته شده که به معناى منزلگاه دائمى و مستمر انسان است. سپس این واژه به معناى آماده ساختن خویشتن براى کارى به کار رفته، گویى مى خواهد نفس خود را براى آن کار وطن قرار دهد.
راه هاى نفوذ شیطان در انسان فراوان است، گاه از طریق مال و ثروت وارد مى شود و گاه از راه مقام و منزلت و گاهى شهوات جنسى و گاه حسادت ها، برترى جویى ها، تعصب ها و غیر آن. امام (علیه السلام) تقاضا مى کند که با توفیق خداوند تمام این روزنه ها بر شیطان بسته شود، چرا که اگر او بتواند از روزنه اى وارد شود، به تدریج قلب انسان را منزلگاه و وطن خویش قرار مى دهد و در این صورت راه نجات بسیار مشکل مى شود.
روشن است که اگر شیطان راه نفوذى در انسان پیدا کند آن را آن قدر توسعه مى دهد که تمام قلب را فرامى گیرد و رهایى از دست او در این صورت آسان نیست؛ امیرمؤمنان على (علیه السلام) در خطبه هفتم نهج البلاغه مى فرماید: «اتَّخَذُوا الشَّیْطَانَ لِأَمْرِهِمْ مِلاکاً وَاتَّخَذَهُمْ لَهُ أَشْرَاکاً، فَبَاضَ وَفَرَّخَ فِی صُدُورِهِمْ وَدَبَّ وَدَرَجَ فِی حُجُورِهِمْ فَنَظَرَ بِأَعْیُنِهِمْ، وَنَطَقَ بِأَلْسِنَتِهِمْ؛ (این زشت سیرتان) شیطان را ملاک و اساس کار خود قرار داده اند، او نیز آن ها را به عنوان دام هاى خویش (یا شریکان خود) برگزید و به دنبال آن در سینه هاى آن ها تخم گذارى کرد، سپس آن را مبدّل به جوجه نمود. این جوجه هاى شیطانى از درون سینه هاى آنان خارج شده، در دامانشان حرکت کردند و پرورش یافتند (و سرانجام کارشان به جایى رسید که) شیطان با چشم آن ها نگاه کرد و با زبانشان سخن گفت».
489
قابل توجه این که راه هاى نفوذ شیطان گاهى به قدرى مخفیانه است که پیدا کردن آن آسان نیست. به گفته بعضى از بزرگان، گاه شیطان براى این که انسان را از کار خیر مهمى بازدارد به کار خیر کوچکى دعوت مى کند با این که آن کار، خیر است، ولى از آن جا که مانع رسیدن به آن خیر مهم تر است، رنگ شیطانى به خود مى گیرد. لذا براى رهایى از نفوذ او باید بسیار دقیق و موشکاف بود. حتى گاهى انسان را به مباحات دعوت مى کند، مباحاتى که دیوار به دیوار گناهان است تا بتواند در زمان مناسب او را به گناهان بکشاند.
* * *
در جمله هاى بعد، امام (علیه السلام) به یکى دیگر از طرق نفوذ شیطان اشاره کرده و براى رهایى از آن به خدا پناه مى برد و در شش جمله این حقیقت را به صورت کامل بیان مى فرماید و آن، تزئین باطل ها توسط شیطان است که آن ها را آن چنان فریبنده نشان مى دهد که هر کسى را به سوى خود جلب مى کند و رهایى یافتن از چنگال آن جز به لطف و امدادهاى الهى مشکل است.
عرضه مى دارد: «خداوندا! باطلى را که شیطان در نظر ما زیبا جلوه مى دهد به ما بشناسان!»؛ (اللَّهُمَّ وَمَا سَوَّلَ لَنَا مِنْ بَاطِلٍ فَعَرِّفْنَاهُ).
«و بعد از آن که آن را به ما معرفى کردى، ما را از آلوده شدن به آن باطل محفوظ دار!»؛ (وَاِذَا عَرَّفْتَنَاهُ فَقِنَاهُ).
و در ادامه اضافه مى فرماید: «و طرق مقابله با مکرها و فریب هاى شیطان را به ما نشان ده (و بر بصیرت ما نسبت به آن بیفزا)!»؛ (وَبَصِّرْنَا مَا نُکَایِدُهُ بِهِ).
«(و بعد از آن که آن ها را شناختیم) آنچه را که براى مقابله با آن لازم است به ما الهام فرما!»؛ (وَأَلْهِمْنَا مَا نُعِدُّهُ لَهُ).
از آن جا که ممکن است در چنین شرایط حساس و سختى گرفتار خواب غفلت شویم، مى افزاید: «ما را از خواب غفلت که نتیجه اعتماد به شیطان است بیدار کن!»؛ (وَأَیْقِظْنَا عَنْ سِنَةِ الْغَفْلَةِ بِالرُّکُونِ اِلَیْهِ).
490
و از آن جا که هیچ یک از این ها بدون توفیق الهى میسّر نمى شود در آخرین جمله عرضه مى دارد: «(خداوندا!) ما را با حسن توفیق خود بر ضدّ شیطان یارى فرما!»؛ (وَأَحْسِنْ بِتَوْفِیقِکَ عَوْنَنَا عَلَیْهِ).
درواقع این ها امورى است که در طول یکدیگر قرار دارند که امام (علیه السلام) یکى را بعد از دیگرى از خداوند تقاضا مى کند.
واژه «سَوَّلَ» از ماده «تسویل» و از ریشه «سُؤل» (بر وزن شغل) گرفته شده که به گفته راغب در مفردات، به معناى حاجتى است که انسان به آن علاقه زیاد دارد و «تسویل» در اصل به معناى ترغیب و تشویق کردن است و از آن جا که تزئین چیزى سبب ترغیب وتشویق مى گردد به آن «تسویل» گفته مى شود.
مى دانیم که یکى از طرق نفوذ شیطان تسویلات اوست یعنى زشتى ها را در نظر زیبا و بدى ها را خوب جلوه مى دهد، مثلاً تنبلى را نوعى زهد در دنیا و ترس بى جا را نوعى احتیاط و بخل را نوعى آینده نگرى و غیبت و تهمت را نوعى افشاگرى حق معرفى مى کند و این تسویلات در بسیارى از موارد سبب گمراهى مى شود، به همین دلیل باید در مورد همه آن ها بدبین بود و از گرفتار شدن در دام هاى شیطان به خدا پناه برد.
در قرآن مجید در آیه 25 سوره محمد مى خوانیم: (اِنَّ الَّذینَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبَارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الْهُدَى الشَّیْطَانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَأَمْلى لَهُمْ)؛ «به یقین کسانى که بعد از روشن شدن راه هدایت براى آن ها، به آن پشت کردند، شیطان اعمال زشتشان را در نظرشان زینت داده و آنان را با آرزوهاى طولانى فریفته است».
شیطان براى فریب کسانى که مرتد شده اند، زشتى ها را زیبا نشان مى دهد، مثلاً به آن ها مى گوید: سخنان پیغمبر (صلی الله علیه و آله) شعر است و او شاعر، و چیزى جز افسانه هاى پیشینیان نیست و بعضى از کلمات او نشان مى دهد که ممکن است مجنون و یا ساحر هم باشد و امثال این نسبت هاى ناروا که به پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) مى دادند و در دام شیطان مى افتادند و از هدایت محروم مى شدند.
491
به هر حال، مسأله تسویلات شیطان و تزئینات او از دام هاى بسیار مهم و خطرناک اوست و رهایى از این دام ها جز با استمداد از لطف پروردگار امکان پذیر نیست و به همین دلیل امام (علیه السلام) در این بخش از دعا به همه ما تعلیم داده است که براى نجات از این مرحله خطرناک دست به دامن لطف پروردگار بزنیم.
حضرت در جمله بعد، نگاه دیگرى به طرق نفوذ شیطان کرده و راه چاره آن را نشان مى دهد که پناه بردن به خداست، عرضه مى دارد: «خداوندا! قلوب ما را مملو از زشت شمردن اعمال او کن و ما را در شکستن حیله هاى شیطان یارى فرما!»؛ (اللَّهُمَّ وَأَشْرِبْ قُلُوبَنَا اِنْکَارَ عَمَلِهِ، وَالْطُفْ لَنَا فِی نَقْضِ حِیَلِهِ).
بدون شک، اگر ما چیزى را پیوسته انکار کنیم و قلب ما سرشار از انکار آن باشد، کمتر گرفتار آن مى شویم، به همین دلیل امام (علیه السلام) چنین تقاضایى را نسبت به اعمال شیطان از خداوند نموده است.
از سوى دیگر، حیله هاى شیطان و دام هاى او بسیار دقیق و مخفى است و باید از طریقى وارد شد که این حیله ها بشکند و آن نیز جز با تکیه بر لطف پروردگار ممکن نیست. چه بسیارند کسانى که خود را در مسیر حق مى دانند، ولى ناگهان بیدار مى شوند و مى بینند سخت در دام شیطان گرفتارند؛ دامى که نجات از آن مشکل است؛ به گفته شاعر:
دام سخت است مگر یار شود لطف خدا******ورنه آدم نبرد صرفه ز شیطان رجیم
در داستان معروفى از عبدالملک بن مروان، خلیفه ستمگر اموى مى خوانیم:
قبل از این به مقام خلافت برسد از عابدان و زاهدانى بود که در گوشه مسجد همواره مشغول عبادت بود تا آن جا که او را «حمامة المسجد» (کبوتر مسجد) نامیدند، زیرا پیوسته قرآن تلاوت مى کرد. هنگامى که خبر مرگ پدرش و بشارت
492
خلافت را به او دادند، قرآن را بر هم نهاد و گفت: (هَذَا فِراقُ بَیْنِى وَبَیْنَکَ) (براى همیشه من از تو جدا شدم) و بعد به خودکامگى هاى حکومت پرداخت.
یکى از صفحات سیاه کارنامه عبدالملک، نصب «حجاج» به ولایت کوفه بود.
به یقین اخبار جنایات «حجاج» و کشت و کشتار بى رحمانه و شکنجه زندانیان بى گناه به صورت گسترده به «عبدالملک» مى رسید؛ ولى خم به ابرو نمى آورد، چراکه حکومت، چشم و گوش این انسان پست و بى ظرفیت و بى شخصیت را کور و کر کرده بود. امثال عبدالملک مروان در تاریخ بسیار بودند.
یکى دیگر از رسوایى هاى عبدالملک بن مروان همان چیزى است که در کتاب انساب الاشراف از او نقل شده که بعد از رسیدن به خلافت بر منبر رفت و با عصبانیت به مردم گفت: شما مرا به پرهیزکارى و نیکى امر مى کنید، اما خودتان را فراموش کرده اید! به خدا سوگند از امروز به بعد اگر کسى مرا به تقوا امر کند گردنش را مى زنم (وَاللَّهِ لا یَأْمُرُنِی أَحَدٌ بَعْدَ یَوْمِی هَذَا بِتَقْوَى اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ إلّا ضَرَبْتُ عُنُقَهُ).(540 )
493
.
494